-
سلام به همه
اول یه اتفاق خوب!
پریشب شوهرم تا ساعت سه بیرون بود. بهش پیام دادم که دوست داشتم امشب کنارت باشم جواب داد باشه واسه فرداشب انشاءاله. (درصورتی که همیشه این مدل پیامام رو معمولا جواب نمیداد) دیشب زودتر اومد خونه. موقع خواب خودش اومد سمتم و هرچی نوازشش کردم و کناش بودم غر نزد!! خیلی تو اون ساعت حال خوبی داشتم حتی امروز هم انرژی خوبی دارم. خدا کنه پایدار باشه نمیخوام بازم از هم دور بشیم. هرچند قراره واسه دانشگاه چند روز نباشه. ولی نمیخوام بازم ازش دور بشم.میخوام روابط رو مدیریت کنم. امیدوارم مادرش هرچی زودتر خوب بشه. قرار بود بعد از اینکه مادرش برگشت خونه من تکلیفمو روشن کنم ولی بازم صبر می کنم و ایندفعه تلاش مثبت و مستمر.
---
زندگی موفق جان
ممنونم که راهنمایی می کنی من با دیدن خانمی مثل شما انگیزه پیدا می کنم.
نمیشه باهاش حرف زد یعنی من نمیتونم تا شروع میکنم به حرف زدن میگه بس کن میگه از این مدل حرفات بدم میاد. و من متهم میشم. اول باید روی خودم کار کنم که چی باید بگم و چجوری بگم بعد ازش بخوام. اگ مادرش مریض نبود میخواستم بطور جدی باهاش حرف بزنم ولی خدا کنه مادرش زود خوب بشه...
---
ممنون گل شب بو جان لطف داری
----
ممنون میشل جان
سعی می کنم تغییر کنم بدون چشمداشت. قبلا من اگر کاری واسه شوهرم انجام میدادم منتظر بودم که اونم همون کار رو انجام بده و اگر انجام نمیداد متوقع میشدم ناراحت و عبوس می شدم و در نهایت گریه. ولی توی این یکسال یاد گرفتم که منتظر اون نباشم . من خدا رو به این بزرگی دارم خودش جواب منو میده. الان هم باید بدون در نظر گرفتن اون باید تلاش کنم تا اخلاقای بدم رو کم کنم کم کم ترکشون کنم. بخاطر خودم که قابل احترام و اعتماد باشم.
----
شمیم بهار جان
من ازش میخواستم که منو با خودش ببره خونه دوستش ولی میگه اونها دهاتی ان فرهنگشون با ما نمی خونه!!! منو نمی بره چون میخواد اونجا باهاشون راحت باشه چون میدونه من حساسم به روابط صمیمانه اونا.
الان دیگه روابطش با دخترمون خوب شده البته خودم هم خیلی تلاش کردم هر وقت دخترم نگاش میکنه بهش یادآوری می کنم یا هر حرکتی کرد بهش میگم یا گاهی ازش میخوام تنهایی ببرش بیرون در کل الان باهاش خیلی بهتر شده.
با دختر عموش راحت بود ولی قبل از اومدن دخترعموش من خیلی حساس بودم که الان اگر ببینش باز یادش به گذشته میاد و ... ولی رفتارای شوهرم زیاد غیرعادی نبود. باهاش صمیمی بود ولی جوری نبود که عاشقانه باشه. نمیدونم منظورم رو چجوری بگم.
دیگه پیش اون مشاور نمیرم خیلی وقته نرفتم. شما درست میگی وقتی میرفتم اونجا بشدت بهش وابسته بودم اگر اون هرچی گفته بود انجام میدادم حتی خودش هم بهم گفت نذار زیاد وابسته بشی. (مشاور خانم بود)
-
سلام عزیزم
خیلی خوشحال شدم که اتفاق خوبی تو زندگیت افتاده و خوشحال تر و پرانرژی تر هستی
فقط میخواستم بگم اگه یه کم سردی ازش دیدی دوباره ناامید نشو این راه یه کم فراز و نشیب داره اما اگه تصمیمتو گرفته باشی بلاخره به موفقیت میرسی
الان اوج بامزگی دخترت هست که این خیلی میتونه زندگیتونو پررنگ تر شادتر کنه
برات دعا می کنیم ان شا الله زودتر روابطتون خوب شه
-
سلام عزیز دلم
فقط میتونم بگم خیلی خیلی از این خبر خوبت خوشحال شدم.:72:
افرین بر شما:104:
-
من این مدت پست ها رو می خوندم و الان از صمیم قلب برات خوشحالم. موفق باشی .. :43:
-
چه خبر خانومی ؟ منتظر شنیدن خبرای خوبت هستیم
-
من هم اميدوارم اين تغيير رفتار شوهرت دائمي باشه اما باتوجه به اينكه خودم هم مرد هستم و مردها را خوب ميشناسم زياد روي اين تغيير رفتار حساب باز نكن
-
سلام به همه دوستان عزیز
ممنونم زندگی موفق جان، گل شب بو، تنهایی، آقای رازدان و بقیه دوستان که پیگیری می کنین.
هنوزم روابط خوب بوده.
سه روز نبود ولی روزی دو سه بار تماس می گرفت در صورتی که قبلا یه بار به هزور زنگ میزد. با جاریم رفته بود. داره باهاش خیلی صمیمی می شه واین نگرانم می کنه. ما رو که برده بود شهر دیگه اول که م رو نبرد صداش هم طبق معمول رفت بالا و با گفته دختر عموش به زور منو برد بیرون یه دور داد ولی اونو با میل شخصیش برده بود واسه خریدایی که داشته ... این صمیمیت بیش از حد بین اونا منو حساس می کنه . حساسیتم رو به اون نشون نمیدم ولی خواه ناخواه تاثیر داره ناراحت میشم که مثلا شام رو میره خونه اونها و اونوقت منو دخترم باید تا 11 شب تنها باشیم. یه جورایی حس می کنم زن داداشش معیارهای موردنظر اونو داره و همسرم خیلی خوشش میاد از هم صحبتی با اون.
می دونم که منم زیادی حساسم. یه روز روابط دخترعموش یه روز زن دوستش یه روز زن داداشش ولی دست خودم نیست اگر واسه من کم نمیذاشت شاید برام عادی میشد ولی رفتارش با اونا و رفتارش رو با خودم که مقایسه می کنم تمام کمبوها رو توی خودم می بینم و میگم شاید مشکل از من باشه.
ممنون آقای رازدان نکته خوبی گفتی منم می ترسم که این تغییر رفتارش پایدار باشه . قبلا هم ازین تغییرا داشته ولی محدود بوده و شاید من هم توی از بین رفتن تغییرات نقش داشتم.
امروز ظهر از اون شهر رسیده شب هم قراره با دوستاش بره بیرون احتمالا تا ساعت 3 نیاد. بازم خدا رو شکر .
-
دوست عزیز سرگذشت زندگیتو خوندم در ابتدا بابت تغییرات جزئی که پیش اومده برات خوشحالم امیدوارم با تلاش بیشتر شاهد تغییرات بیشتر باشیم:104:
نکته ای که من از رفتارهای همسرت متوجه شدم اینه که توی هر برهه ای از زمان سعی میکنه کمبود محبت و یا رابطه خودش با شما رو با زنی دیگه پر کنه این صرفا به این معنا نیست که با جاری شما رابطه عاشقانه داره مهم اینه که جاری شما ، همسر دوستش و دختر عموش حسی رو در ایشون ایجاد می کنن که شما ایجاد نمی کنی!!
حتی بعدها ممکنه این صمیمیت رو مادرش و یا خواهرش پر کنن
یه نکته مهم در مورد خودت یا همسرت هست که نگفتی
حس میکنم یه جای کار می لنگه
همسرت اون هیجان و احساسی رو که باید از شما دریافت کنه نمی گیره و مجبور میشه جایگزین پیدا کنه این هیجان و احساس قرار نیست احساس عاشقانه باشه میتونه "تایید کردن" یا "تحسین کردن" و "تشویق کردن" و یا هر حس مشابه دیگه ای باشه
من موردی مشابه شما در بستگان دیدم که با وجود همسرش ، رابطه صمیمی با خانم های فامیل داره و البته این رابطه در حد و مرز قرار داره
وقتی بیشتر به رابطه اون آشنامون فکر میکنم می بینم که همسرش هیجانی نیست و باهاش همفکر نیست هوش هیجانی بالایی نداره
من حس میکنم آقایون هنگام هم صحبت شدن با خانم ها به دنبال بازخورد عاطفی و احساسی و هیجانی می گردن و اگر این بازخورد رو از همسرشون دریافت کنن چه بسا زندگی قشنگی خواهند داشت ولی اگر دریافت نکنن میشه مثل زندگی شما
اما اصلا نا امید نشو چون خیلی راحت می تونی روی خودت کار کنی و خودت رو تغییر بدی
باید شخصیت شوهرت رو بیشتر بشناسی و بدونی از چه چیزهایی خوشش میاد توی رفتار دختر عموش و جاری خودت دقت کن ببین در مقابل صحبت های همسرت چه عکس العملی نشون میدن و چه رفتاری دارن
باید رفتارها رو تحلیل کنی و سعی کنی خودت در راستای اون رفتارها تغییر کنی (ضمنا فقط تغییرات مثبت!)
توصیه می کنم لینک های زیر رو بخونی مطالب مفیدی در اختیارت میذاره
http://www.hamdardi.net/thread-268.html
درباره هوش هیجانی چه می دانید؟(به همراه تست هوش هیجانی)
http://www.hamdardi.net/thread-13416.html
جهت مطالعه بیشتر در مورد نقش هوش هیجانی در موفقیت انسان اینجا را کلیک فرمایئد.در ضمن کتاب ذیل حاوی ترجمه 2 کتاب هست
ضمنا مطالب بالا در مورد هوش هیجانی هست و البته ممکنه شما نیاز به آموزش مهارت ارتباطی داشته باشی چون که بین صحبتهات نوشتی هر وقت میخوای با همسرت صحبت کنی طفره میره
- - - Updated - - -
دوست عزیز سرگذشت زندگیتو خوندم در ابتدا بابت تغییرات جزئی که پیش اومده برات خوشحالم امیدوارم با تلاش بیشتر شاهد تغییرات بیشتر باشیم:104:
نکته ای که من از رفتارهای همسرت متوجه شدم اینه که توی هر برهه ای از زمان سعی میکنه کمبود محبت و یا رابطه خودش با شما رو با زنی دیگه پر کنه این صرفا به این معنا نیست که با جاری شما رابطه عاشقانه داره مهم اینه که جاری شما ، همسر دوستش و دختر عموش حسی رو در ایشون ایجاد می کنن که شما ایجاد نمی کنی!!
حتی بعدها ممکنه این صمیمیت رو مادرش و یا خواهرش پر کنن
یه نکته مهم در مورد خودت یا همسرت هست که نگفتی
حس میکنم یه جای کار می لنگه
همسرت اون هیجان و احساسی رو که باید از شما دریافت کنه نمی گیره و مجبور میشه جایگزین پیدا کنه این هیجان و احساس قرار نیست احساس عاشقانه باشه میتونه "تایید کردن" یا "تحسین کردن" و "تشویق کردن" و یا هر حس مشابه دیگه ای باشه
من موردی مشابه شما در بستگان دیدم که با وجود همسرش ، رابطه صمیمی با خانم های فامیل داره و البته این رابطه در حد و مرز قرار داره
وقتی بیشتر به رابطه اون آشنامون فکر میکنم می بینم که همسرش هیجانی نیست و باهاش همفکر نیست هوش هیجانی بالایی نداره
من حس میکنم آقایون هنگام هم صحبت شدن با خانم ها به دنبال بازخورد عاطفی و احساسی و هیجانی می گردن و اگر این بازخورد رو از همسرشون دریافت کنن چه بسا زندگی قشنگی خواهند داشت ولی اگر دریافت نکنن میشه مثل زندگی شما
اما اصلا نا امید نشو چون خیلی راحت می تونی روی خودت کار کنی و خودت رو تغییر بدی
باید شخصیت شوهرت رو بیشتر بشناسی و بدونی از چه چیزهایی خوشش میاد توی رفتار دختر عموش و جاری خودت دقت کن ببین در مقابل صحبت های همسرت چه عکس العملی نشون میدن و چه رفتاری دارن
باید رفتارها رو تحلیل کنی و سعی کنی خودت در راستای اون رفتارها تغییر کنی (ضمنا فقط تغییرات مثبت!)
توصیه می کنم لینک های زیر رو بخونی مطالب مفیدی در اختیارت میذاره
http://www.hamdardi.net/thread-268.html
http://www.hamdardi.net/OLD/post-49599.html
http://www.hamdardi.net/thread-13416.html
جهت مطالعه بیشتر در مورد نقش هوش هیجانی در موفقیت انسان اینجا را کلیک فرمایئد.در ضمن کتاب ذیل حاوی ترجمه 2 کتاب هست
ضمنا مطالب بالا در مورد هوش هیجانی هست و البته ممکنه شما نیاز به آموزش مهارت ارتباطی داشته باشی چون که بین صحبتهات نوشتی هر وقت میخوای با همسرت صحبت کنی طفره میره
-
سلام دوستان.
من توی این مدت که اینجا نمی نوشتم (هر روز به سایت سر می زنم) روی خودم تقریبا کار کردم. بهتر تونستم احساسمو کنترل کنم. هنوز هم روابطمون تقریبا خوبه. هفته قبل از من خواست که برم نزدیکش بخوابم ولی بازم مثل قبل دستوراتش رو داشت. (این کارو نکن اون کارو نکن از این کار خوشم نمیاد و ...) انتظار داره من مثل مجمسمه باشم . رابطه زناشویی نداشتیم ولی اون خودشو ارضا کرد. بهش گیر ندادم. بعدش علیررغم ناراحتی به روی خودم نیاوردم.
هنوزم هر وقت میریم خونه مادرش من رو نمی بینه. طرف صحبتش ما نیستیم ولی بازم رفتارش نسبت به قبل 10 پله صعود داشته.
دیروز توی ماشینش یه شاخه گل تزئین شده دیدم که خشک بود. قبلا ندیده بودمش یا شاید دقت نکرده بودم. ازش پرسیدم گل داری توی ماشین؟ گفت دوهفته قبل که رفته بوده دانشگاه توی دانشگاه از یکی خریده 2 تومن. حس خوبی ندارم. خیلی بده بخوای در ظاهر اعتماد کنی ولی در باطن با خودت جنگ داشته باشی.
ممنونم خانوم مرجان از راهنماییتون. توی اون تستا من هوش احساسی بسیار بالایی داشتم. مقالات هم کم و بیش مطالعه کردم ممنونم از نکاتتون. منم قبول دارم که هیجانی نیستم و سردم.
-
صبور باشید بانو دلسا موفق میشید ایشالله
راستی یه لینک توپ پیدا کردم قدیمیه از مدیر همدردی ولی خیلی مفیده مطالعش کن بدردت میخوره :72:
استقبال از شوهر، چرا؟
و دوم در تکمیل لینک بالا نوشته های مدیر همدردی عزیز :72:
وابستگی همسرم به خانواده اش
صبور باشید بانو.راستی پیشگویی کردن ممنوع.ان شاء الله که حدس شما اشتباهه
- - - Updated - - -
اینم بگم بعضی از آقایون واقعا بلد نیستن رابطه صحیح و کامل زناشویی برقرار بکنن متاسفانه ضعف دارن بعلت های مختلف اگه خواستید اطلاعات بگیرید به سایت های زیر مراجعه کنید
http://tanzimkhanevadeh.ir/
http://tanzimkhanevadeh.ir/