-
بله درسته من یه مقدار بی تجربم ولی خیلیها هستند خواهر یا برادر ندارن یا اختلاف سنیشون انقدر زیاده که همو نمیفهمند و شاید خواهر یا برادرت ازدواج کرده باشه یا اصلا باهات صمیمی نباشه حالا به هر دلیلی ...
چذا خب دانشگاه هم همش یه دوست دارم که اخلاقامون نزدیک به همه ولی خیلی بهم وابسته نیستیم که هر جا خواستم برم اونم باهام بیاد . هیچوقت تنهام نزاره . یعنی اون مثل من تنها نیست. با یه نفر که از اقوام دورشونه دوسته بیشتر تلفنی با هم صحبت میکنن چون اون پسر شهرستانه . فکرشو میکنم میبینم من ازهمه اطرافیانم تنها ترم . یا باید مثل بقیه با یه پسر دوست شم یا باید چند تا دوست دختر هم فکر خودم پیدا کنم که هر وقت دلمون گرفت زنگ بزنیم به هم یا بریم بیرون با هم . کلا دوست یعنی همین درسته؟
-
ببین من خودمم نمی دونم چی به چیه کلا اما دوستی دو نفره خواهر برادرانه رو اونم تو ایران بعید می دونم به این راحتی پیدا شه. توی کشورای دیگه میشه چون از اول بچگی باهم مدرسه می رن و با هم بزرگ میشن. اما اینجا دیگه خیلی باید طرف روح و روان سالمی داشته باشه که انقدرام پیدا نمیشه. امااگه از خواهر برادرانه منظورت اینه که رابطه جنسی نداشته باشن الانو نمی دونم ولی قدیما میشد. الان بعید می دونم.
به هر حال لازم نیست بترسی و خودتو محدود کنی اما زیادی هم نباید خوش بین باشی به قول امین واقع بین باش.
ببین اینطوری هم نیست که ادم خوب پیدا نشه. من خودم 4 تا از بهترین ادمای عمرمو توی کلاس زبان کیش پیدا کردم. اما پراکنده شدن هر کدوم رفتن یه کشوری و برنامه هاشون فرق کرد. دخترای خیلی خیلی خوبی بودن واقعا.
دوست خوب هم هست گلم ولی خوب زیاد نریخته :)
-
من دیر جوشم و چون زیاد حرف نمیزنم احساس میکنم دوست خوبی نیستم خیلی هم زود رنجم یه موقع ها هم خیلی افسردم خستم
ولی بعضی وقتا خیلی خوشحال و خندونم تعادل ندارم. اگه بخوام از خودم تعریف کنم خیلی مهربونم اگه دوستم ازم چیزی بخواد زود قبول میکنم
کمکی بخواد تا اونجا که در توانمه بهش کمک میکنم .با نیش و کنایه و مسخره کردن دل نمیشکنم . حالا ممکنه این صفات خوب رو همیشه هم نداشته باشما! خب اگر کسی ناراحتم کنه اگه باهاش صمیمی باشم چون ازش انتظار ندارم ناراحتیمو بروز میدم . یبار یادمه تو خوابگاه از یه حرف دوستم لجم گرفت با صدای تقریبا بلند بهش توپیدم ناراحت شداز اتاق رفت بعد گریم گرفت و دوستم اومد بغل و بوس وببخشد چون تو شرایط بدی بودم منتظر یه تلنگر بودم که بشکنم تا وقتی ناراحتم نکنن خوب وآرومم . زیاد هم اهل داد و بیداد راه انداختن نیستم ناراحت شم بیشتر بی محلی میکنم من قبلا خیلی زود رنج تر بودم الان خوب شدم هر قدر که بزرگتر میشی تحملت هم بیشتر میشه !
دوست پیدا کردن واسم سخته چون خیلی ساکتم ممکنه به نظر افسرده بیام .
-
ببین من خودم خواهرم یازده سال ازم بزرگتره و یک دختر ده ساله داره. برادرم خارج کشور زندگی می کنه و زن داره. من بچه آخر فامیلم هستم و همه شون حداقل هشت سال از من بزرگترن و بچه دارن. اما من خودم را به خاطر این حرف ها محدود نکردم. هر چند وقت یکبار می رم خونه فامیلهام و باهاشون جورم. یعنی می خوام بگم اختلاف سن برایم مهم نیست. خانواده و فامیل من همین هستم و منم خودم را وفق داده ام و از اون چه که می تونم استفاده می کنم. تازه دوست های دانشگاهم متاهل هستند.
اینقدر قید و بندهای الکی به دست و پای خودت نبند و روابط سالمی که می توانی داشته باشی محدود نکن. تو خواهر و برادرهای زیادی داری و این را بدان که اگر با اونها تفریح بری نه تنها بهت بیشتر خوش می گذره بلکه سرمایه گذاری کرده ای روی ارتباط خانوادگی . خانواده توی ایران خیلی مهمه و پشتوانه است.
عزیزم باید ذهنت را تغییر بدی . همه مردم هم با خانواده مشکلات زیادی دارند. اما آدم های زرنگ و کاردان هستند که به بهانه مشکلات ارتباط خودشان را با خانواده سست نمی کنند.
-
پونیو اینکه یه مقدار حال و هوات بی ثباته به نظرم تا حدیش اقتضای سنته. یه دختر جوون 19 ساله خوب بایدم اینطوری باشه. حتی خوشایند هم هست. بعدش که بزرگتر شی ثباتت بیشتر میشه قاعدتا.
نمی دونم چرا فکر می کنی اروم بودن بده. خیلی هم خوبه. چرا بد باشه. اصلا اروم بودن یا نبودن چه ربطی به دوستی داره. اگه کسی رو می بینی که به نظرت ادم خوبیه خوب خودت برو جلو باهاش کم کم شروع کن به حرف زدن. منم ارومم بعضی وقتا اصلا حرفم نمی زنم. ولی هیچوقت فکر نکردم که بده این خصوصیتم. خوب من اینم. اینکه یکی چشماش مشکی باشه بهتره یا ابی؟ هر کی یه جوریه دلیلی نداره ادم بگه من ارومم پس خوب به نظر نمیام. تازه اروم بودن وقتی همراه با ارامش درونی باشه مطمن باش هیچکس نمی تونه ردت کنه همه خوشحالم میشن که نزدیکت باشن. یواش یواش که سنت بیشتر شه می بینی چیزی که ادما ندارن اون ارامشه. و اگه این ارامشت درونی باشه هم خودت اسایش داری هم بقیه ادمایی که نزدیکتن توی همون سکوتی هم که فکر می کنی خوب نیست در کنارت اروم می گیرن و شاد میشن.
خودتو بپذیر. بقیه ادما هم می پذیرنت. ساکت بودن و اروم بودن همراه با ارامش درونی و رضایت به نظر من عالیه عالیه.
دو تا تاپیک کارگاه جراتمندانه رفتار کردن و چگونه منفعل نباشیم رو بخون.
زن بودن تونی گرنت هم من خوندم با مزه بود اونم بد نیست بخونی.
درباره زبان بدن هم می تونی سرچ کنی می تونی هم بخری کتابشو.
راستی همونطوری که نوپو گفت با اعضای خوب خونواده و فامیل هم گاهی رفت و امد داشته باش. مثلااگه همراه پدر و برادرت بیرون بری واسه ازدواج هم بهتره چون اونا بیشتر با هم جنس های خودشون برخورد دارن و شما بیشتر دیده می شی و خواستگار احتمال اومدنش به مرور بیشتر میشه.
یه چیز دیگه اینکه روی استحکام درونیت کار کن. اگه بخوای بنا رو بذاری به اینکه دیگرانو راضی نگه داری همه هی زور می گن بهت. چون هر کی می خواد راضیش کنی و ادم نمیتونه که همه رو راضی نگه داره.
یه کار دیگه هم بکن. ببین ادمایی که دیدی و یا شخصیت های توی فیلم و سریالایی که دیدی کیا هستن که به نظرت خوب بودن و برات محترم و ارزشمند و دوست داشتنی بودن. ویژگی هاشونو هر کدومو بنویس. بعد می بینی که یه ویژگی هایی توی همه اشون تکرار میشن. اینا ویژگی هایی هستن که تو دوسشون داری می تونی این ویژگی ها رو در خودت تقویت کنی. احتمال زیاد می بینی خیلی هاشونو خودت داری.
-
پونیو امروز راجع به مکان هایی که می شه دوست های خوب پیدا کرد فکر کردم. اول از همه یک نکته ای :
برای اینکه دوست خوب داشته باشی باید معیارهای محکمی برای خودت داشته باشی و خط قرمزهایت معلوم باشد. مثلا الان شما هم از شوخی اون دخترخانم ناراحت شدی هم اینکه مخالف روابطی که این خانم داره نیستی و می گی هر کسی این کار را می کند آدم بدی نیست.
ببین ما قاضی نیستیم که راجع به خوب و بد بودن آدم ها قضاوت کنیم. هدف ما اینه که زندگی مان در مسیر مشخصی باشه و خط قرمزها و معیارهایی برای خودمان داریم. برهمین اساس آدم هایی را وارد زندگی مان می کنیم که با ما همسو و هم هدف هستند و معیارها و خط قرمزهای ما را رعایت می کنند. ما در کنار این آدمها به آرامش می رسیم.
پس اول باید موضع خودت را درباره مسایل عقیدتی و مسایل که در اجتماع هست مشخص کنی و بر همین اساس معیارهایی داشته باشی.
قدم بعدی این است که در مکانهایی باشی که امکان دوست یابی در آنها هست. مثلا می توانی فرهنگسرای بروی. باشگاه های فرهنگی و انجمن های خیریه یا هر انجمن دیگری به خصوص در دانشگاه . همچنین شرکت کردن در کلاس هایی که هم سالانت می روند مثلا کلاس هنری یا ورزش یا زبان ... وقتی بدانی چه می خواهی راحت می توانی پیدایش کنی.
کلا فعالیت های اجتماعی و قرار گرفتن در مکان های مناسب خیلی مهم است. بعد اگر آدم مناسبی دیدی کم کم سر صحبت را با او باز می کنی. بعد از مدتی اگر مطمئن شدی مناسب است می توانی شماره تلفن رد و بدل کنی و ارتباط را شروع کنی.
من خودم چندباری از معیارهایی که داشتم کوتاه آمدم و کنار آدم های نامناسبی قرار گرفتم. متاسفانه بدجوری ضربه روحی خوردم و رابطه دوستی قطع شد. از آن به بعد تصمیم گرفتم روی معیارهایم بایستم و با آدم هایی که واقعا برای من مناسب هستند رابطه داشته باشم.
-
سلام . به دوستم گفتم نمیام وقتی جمعه هفته ی پیش گفت بریم کوه . با اینکه دلم میخواست برم یه هوایی بخورم اما ازترس اون شوخیا پا رو دلم گذاشتم وقتی دوستم واسم تعریف کرد نیومدی رفتیم تا شمال یهو دیدیم کنار دریاییم! جات خالی نیومدی همش سراغتو میگرفتن گفتم من اگه میومدم کوه عمرا جرات نمیکردم تا شمال هم بیام دو تا دختر یه پسر دیگه هم بودن تعدادشون بیشتر شده بوده خیلی هم بهشون خوش گذشته ! کاری ندارم من سکته میکردم چطوری یروزه رفتن شمالو اومدن . من دلم برای شمال کوه جنگل دریا تنگ شده ولی چون دخترم نمیتونم بدون خانواده برم اینجا ایرانه چیز عجیبی نیست . مهم نیست همه ی دخترای ایران انقدر آزاد نیستن بیشتر پدر مادر ها روی دخترشون حساسند .
ولی من با این رو حیه داغونم چی کار کنم اینکه همه ی دوستام یه نفرو دارند اما من نه نمیتونم هنوز نمیتونم . عاشق کسی نشدم دنبال دوست پسر نیستم تنهاییم به خاطر نداشتن پسری که عاشقم باشه نیست فقط نمیتونم دوستای واقعی و مهربون و معمولی پیدا کنم چه پسر چه دختر میگند تو ایران هیچ پسری نمیتونه مثل برادرت باهات رفتار کنه آخه چرا ؟! فکر نمیکنم اگه بخوای هست. حالا دخترا چی چرا دیگه هیچ دوستی ندارم که بتونم باهاش حرف بزنم .نمیخوام منزوی و گوشه گیر بشم بین یه عده آدم که درکم نمیکنند گیر کردم نمیدونم به ساز کی برقصم با همه رو دربایستی دارم اگه شوخیای دوستم ناراحتم کرده بهش بگم دیگه ادامه ندن یا کلا دیگه با دوستم نرم بیرون ؟! نمیخوام به نظر لوس بیام نمیخوام فکر کنن قضیه رو جدی گرفتم جدی نگرفتم . فقط شوخیا به نظرم سبک بود انگار غرورم اومد پایین ...
- - - Updated - - -
کلا احساسم ثبات نداره خیلی افکارم ضد و نقیضه قاطی کردم نمیدونم چیکارکنم که درست باشه دوستندارم اشتباه کنم یا کسیو ناراحت کنم .
-
رو این دوستت خط بکش،آدمی که با چندتا پسر می ره شمال نمی تونه دختر سالمی
باشه،نه خانواده درستی داره.چند ساعت خوش گذشتن ارزش آلوده شدنو نداره.الآن
سختی می کشی ولی نتیجه شو در آینده می بینی،دوستتم نتیجه کارشو می بینه.
-
سلام به نظر من خیلی رک و پوسکنده با اعتماد به نفس بالا بگو نظرت رو
و وارد شدن به این گروه ها دست خودته اما نموندن و وابسته نشدن دیگه دست شما نیست خیلی مواظب باش
در ضمن همیشه هستند افرادی که خیلی سنگین و متین هستند می تونید باهاشون برید بیرون فقط دخترونه . کافیه خودت بخوای
تو جمع هاتون بگی که دخترونه میخوایم بریم بیرون بین چند نفر میان
- - - Updated - - -
در ضمن شمال رفتن کلا مسافرت با غریبه ها اصلا کار درستی نیست
خیلی خطرناکه اگه بلایی سرشون بیاد چی کار میکنن ؟ میخوان بگن کجا بودن ؟
حتی احتمال تصادف هم هست هیچ کی هیچ حقی رو بهشون نمیده چون خودشون با پای خودشون رفتن بدون اطلاع خانواده ها
-
پونیو واسه شناخت مردا لازم نیست حتما باهاشون ادم به شکل دو نفره دوست شه. کتاب هست می خونی و توی جاهایی که امنن و مختلطن مثله کلاس مثله محل کار و دانشگاه گردهمایی های تحصیلی و مرتبط به رشته ات و .. به مرور توی برخوردای روزمره دستت میاد نا حدی و کتاب هایی که تفاوتای زن و مرد و این چیزا رو نوشته هم بقیه اشو بهت یاد می ده. مجبور نیستی خودت بری با یکی دوست شی اونم این مدل ادما که انقدر راحتن.
همیشه یادت باشه از بدنت از دلت و از ذهنت مراقبت باید بکنی. سلامتی جسمی و روحی ات باید در اولویت همه چی باشه.