-
دوست عزیز m.reza91 از راه حل پیشنهادیتون ممنون. متاسفانه همسر من خودش و همه چی دون میدونه. فکر میکنه فقط خودش عقل داره( البته اگه داشته باشه):58:
من بعد از هر دعوا یا فحاشیش اصلن محلش نیذارم. البته یه چیزم خودم بگما انقدر دیوونم که با اینکه باهاش قهرم ولی بازم همیشه خونه مرتب و تمیزه، غذا حاضر، چاییش به موقع سرو میشه. من واقعا دیوونم مگه نههههههه؟؟؟؟؟:97: اگه خیال میکنید شوهر من عذر خواهی یا دیگه بد تر منت کشی بلده یا حداقل رو میکنه که بلده سخت در اشتباهید. معذرت خواهی؟؟؟؟ وای خدا نکنه. مگه نمیدونید اون از من با شعور تر و عاقل تره.؟:311 یعنی واقعا حسرت به این دلم مونده که فقط یک بار ازم دل جویی کنه. تازه انقدرم پر رو تشریف دارن که اگه تا صد سال دیگه ام یه دلیلی واسه اشتیمون پیدا نشه و من تو قیافه باشم اونم چند برابر تو قیافس جوری وانمود میکنه انگار من مقصرم. تصمیم دارم خودم پیش مشاوره برم. میدونم که تا برم بهم میگه شوهر عقل کلت ام باید بیاد. برام دعا کنید. دیگه دارم کم میارم. اگه پسرم نبود تا الان رفته بودم خونه بابام. البته اون بنده خدا ام همین 3 ماه پیش فوت کرد. دیگه اونجا ام نمیتونم برم. از نظر مالی مشکلی ندارما. از خودم خونه دارم. الانم که بهم ارث میرسه دیگه. ولی فکر میکنم همه چیز پول نیست. فعلا کاسه صبرم سر ریز نشده. ممنون بابت توجهتون.
-
گل شبو بابات فوت شده؟خدا بیامرزه از وقتی بابات رفته مهربونتر نشده دلش بسوزه؟مامان داری ؟خوب برو پیش اون
-
سلام
شما دوست دارید شوهرتون با شما احساساتی برخورد کنه ولی او به این نیاز شما پاسخ نمیده این یعنی شوهرتون اصلا شخصیت شما رو به عنوان یک" زن" نمیشناسه.در مورد راه حل این مسئله اگه امیدی به گفتگو ندارید میتونید با نوشتن یک نامه و مطرح کردن تک تک نیازهاتون و انتظاراتتون از ایشون به عنوان "شوهر" ،اقدام کنید و یا یه کتاب تو این زمینه بهش هدیه بدید.
اینکه گفتید بعد دعوا ها خونه، غذا، چای و ... مرتبه و یا تو پاسخ به یکی از دوستان گفته بودید که براش هیچی کم نگذاشتید ، فکر میکنم دقیقا مشکل همین جاهاست یعنی شما خیلی خیلی بیشتر از اونی که باید بهش میرسیدید رسیدید بدون اینکه از جانب اون چیزی به شما رسیده باشه ،و الان به مرحله ای رسیدید که ازش خشمگین هستید. شاید بهتر این می بود که خودتون رو یکطرفه وقف نمیکردید و اجازه میدادید قدم به قدم با شما جلو بیاد.یکی از مصادیقش اینه که همیشه شما باید آشتی کنید در حالی که طرفی هستید که بهتون ظلم شده.شاید تا حدی ارزش شما از دید شوهرتون پایین اومده باشه.یعنی اینکه هرکاری بخواد میکنه و آخر سر بازم شما هستید.
مساله ی بعدی اینه که کلا مردها از لحاظ روان شناختی اشتباه کردن رو دوست ندارند به خصوص اگه از جانب همسرشون بهشون تذکر داده بشه چون احساس ضعف و بی عرضه بودن بهشون دست میده در حالی که شاید حقیقتا چنین قصدی نداشته باشند. عوامل تشدید کننده این موضوع جو مردسالانه ی ایران و تا حدی هم اختلاف سنی شما با همسرتون میتونه باشه.این طور مواقع شما باید تاکید کنید که فقط قصد کمک دارید نه مسخره کردنش.
درسته که شما تاحالا تلاش زیادی کردید ولی در پاسخ به یکی از دوستان گفته بودید که هنوز نمیدونید مشکلش با شما چیه .از اون بخواید انتظاراتش رو از شما بگه البته در ملایمت ،فکر کنم نامه ایده ی خوبی باشه . به یاد داشته باشید اولین قدم حل مسئله تعیین صورت مسئله هست.مراجعه به مشاور هم خیلی عالیه.
ضمنا من همش در حال حدس زدنم در عین حال خیلی دوست دارم کمکی کرده باشم هرچند کارشناس هم نیستم. امیدوارم به یاری خدا مشکلتون حل بشه.
-
m.reza91 با تشکر از راهنماییتون. اآید بگم که همسر من تنها چیزی که بلد نیست عذر خواهیه یا حتی نشان دادن پشیمونی. حسرت به دلم مونده یه بار فقط یه بار بابت کاری که انجام میده ازم عذر خواهی نکنه. نه اینکه التماس کنه ها ؟ نه فقط تو رفتارش نشون بده که پشیمونه. منم زمانی بحثمون میشه و ایشون زحمت کتک زدن و به عهده میگیرن تا چند روزی سعی میکنم خیلی دور و ورش نپلکم. خودم و پسرم و سر گرم کنم. ولی اینو بدونید که اگه من تا 100 سالم باهاش سرسنگین باشم اون اصلا واسش مهم نیست. و دقیقا ام کارایی رو که میدونه من دوست ندارم و انجام میده که لج منو در بیاره ولی من انقدر بی تفاوتم که یه وقتایی خودم از رفتاراش خندم میگیره. خودش و به در و دیوار میکوبه(یعنی کارایی که من دوست ندارم و انجام میده) که من عصبانی شم. حالا من چی؟ بی خیال. .... اشتی کردنمونم سر پسرم یا مهمون بخواد بیاد یا اتفاقای این مدلی میشه. وایل طاقت قهر بودنو نداشتم و همش دنبال یه بهونه بودم واسه اشتی. ولی خوب منم ادمم دیگه. احساس دارم. وقتی دیدم داره پر رو تر میشه دیگه این کار و نکردم. یه وقتایی با خودم میگم اگه تو دوران مجردیش مجردیش دوست دختر داشت میدونست که چطور باید با یه خانوم رفتار کنه. شوهرم خیییییلی قد. بازم ممنون از راهنماییت. ببخشید طولانی شد. دلم خیلی پر.
- - - Updated - - -
titititi عزیز.ممنون از از ابراز همدریت. عزیز همسرم فقط یک هفته اول خوب بود نیگم خیلی خوب چون مدیون اون خیلی خوب ها میشم. باهم حرف میزد. اما بغلم نمیکرد که مثلن واسه فوت پدرم ارومم کنه. اخه میدونید خیلی دل سنگ. نمیگم واسه بابام گریه نکردا کرد ولی خودش همش تو گریه هاش میگفت بابات خیلی به کمک کرد( حالا اینجوری داره مواب محبتای بابام و میده( من انتظار داشتم وقتی میبینه هنگام دفن ، تو خونه و.... دارم از ته دل زجه میزنم بیاد پیشم ، بغلم کنه، ارومم کنه مگه چی میشد چیزی ازش کم میشد. شاید الان بگید که شاید تو جمع خجالت میکشیده ولی به نظر من شرایط داریم تا شزایط تازه خانواده من اصلا اینجوری نیستن که اگه علی سر منو تو بغلش بگیره بدشون بیاد اینو همسرم خوب میدونه. دوست عزیز پدر من 3 ماهه فوت کرده اونم ناگهانی نه مریض بود نه هیچی. رفته بود مشهد( با خانومش) توی حیاط حرم سکته میکنه و تمام. مادرم 7 ساله پیش فوت کرده. اگه مادرم بود حتی پسرمم بود حتما پارسال برگشته بودم. منتها چون مادرم نیست سختم بود که بر گردم. میدونید که مادر یه چیز دیگس.
m.reza 91 ممنونم که مشکلم و پیگیری میکنید. حتگت راه حل نامه رو امتحان میکنم.همین امشب مینویسم و میذارم کنار سوییچ ماشینش که صبح ورش داره. امیدوارم ماثر باشه. راستی یه چیزیم هست شوهر من یه جورایی بی آبرو اگه بیاد خونه و غذا حاضر نباشه انقدر داد میزنه و چیز میشکونه که همه همسایه ها با خبر بشن. ببخشیدا خیییییییلی بی شعوره. بزم ممنون.