سلام
شاید به خاطر این بود که سعی داشتم 2 موضوع جدای از هم را مطرح کنم. سعی می کنم یک عنوان گویاتری انتخاب کنم و اگر این تاپیک به نتیجه نرسید تاپیک های جداگانه ای برای 2 موضوع بزنم.نقل قول:
به نظرم عنوتان تاپیکتون گویا نیست.
مشکل بنده این است که هر گاه می خواهم مطلبی را خلاصه تر از آنچه که در ذهنم است بیان کنم به مشکل بر می خورم.نقل قول:
اما در مورد تیپ شخصیتی خودتون برای من کمی گنگ هست. منظورتون از آدم تحلیلی و همچینین کلان نگر چیست؟ چون با توجه به اونچه در ذهن من از معانی این دو کلمه هست این دو خصوصیت در تضاد قرار دارند.
منظور بنده از شخصیت و کار منطقی، تحلیلی و کلان نگر این است:
بنده مدرک آکادمیکی ندارم ولی کارم صرفا علمی است. هر چند شخصیت چندان خونگرمی ندارم که بخواهم خود را نشان بدهم و البته به نظر خودم متعادل است اما در هر گروه و مکانی که قرار گرفته ام در بازه زمانی نسبتا کوتاهی به عنوان فردی منطقی و تحلیل گر شناخته شده ام و به محل رجوع و مشاوره تبدیل شده ام.
به تعداد از طرف نهادهای فرهنگی و انگشت شمار از سایر نهادهای سیاست گذار در حد و اندازه های شهری و استانی جهت اموراتی چون تدوین چشم انداز، نقشه راه یا تشکیل اتاق های فکر مورد مشورت قرار گرفته ام.
حتی مواردی بوده است که گفته اند شما فقط بیایید و به ما بگویید چه باید بکنیم و نظارت کنید.
علاقه مند به منطق و فلسفه اسلامی هستم و موضوعات علوم انسانی را در حیطه های کلان مورد بررسی قرار می دهم. دیدگاه های جامعه شناختی خودم را دارم. سیاست و اقتصاد کلان را درک می کنم و تحلیل های ویژه خودم را دارم.
بسیاری از موضوعات و تحلیل هایی(البته در محدوده علوم اجتماعی، سیاست، اقتصاد و ...) که امروزه جوانان در عرصه های علمی مثل دانشگاه به عنوان یک موضوع خیلی داغ مطرح می کنند و برایش کرسی های آزاد اندیشی می گذارند و یا از صاحب نظران دعوت به مناظره می کنند برای بنده مدتهاست که تبدیل به موضوعاتی حل شده گشته و در موارد زیادی هم سطحی و پیش پا افتاده شده است.
به طور مثال چندی پیش بود که یک سوال ساده اما عمیق اقتصادی را از یک دانشجوی دوره دکترای اقتصاد از یک دانشگاه معتبر کشور در این رشته پرسیدم که حقیقتا از پاسخ گویی عاجز بود. نظام بهره وری اساسا هیچ ربطی در موضوع مورد بحث ما به هماهنگی پشتوانه و اعتبار نداشت.
در کل هم می توانم خیلی جزئی نگر باشم و هم خیلی کلی نگر و به همین خاطر هم توانم درک کنم که مردم چه می گویند و هم اینکه درک کنم که یک مسئول در یک جایگاه و پست چه قدر اختیارات دارد و چه قدر می تواند پاسخ گو باشد.
با این تفاسیر حتی در آقایان هم به ندرت کسی را دیده ام که بتواند تفکرات بنده را درک کند هر چند بنده آنها را درک می کنم. در خانمها هم به نظرم می رسد که این گونه باشد.
در آخر فکر می کنم که از لحاظ فکری همچنان باید تنها بمانم و خیلی سخت است که همدمی را در این زمینه بتوانم پیدا کنم.
اما می خواهم بدانم آیا خانمها می توانند چنین شخصیتی را بپذیرند و تحمل کنند؟
پ.ن: بنده نه سن بالایی ندارم و نه هیچ پست و مقام خاصی.
یا فاطمة الزهرا