-
ممنون khaleghezey
دیروز خیلی ناراحت و عصبی بودم امروز خودم رو آروم کردم خودم هم فعلا دارم بیخیالش میشم ما واسه آینده بچه امون سرمایه گذاری کرده بودیم حالا هم که بچه ام در راهه ... پس سعی میکنم ناراحتش نباشم دیگه این یک تجربه شد واسم خدا رو شکر خدا رو شکر در اوایل زندگیم به این تجربه رسیدم که از این به بعد بدونم از چه راهی برم ... همون فعلا با کم کردن قسط ماشین فکر کنم همون حد وسط رو پیش میگیرم ...
نی نی ما هنوز اندازه یه تمشکه هنوز معلوم نیست این فرشته دختره یا پسره من خودم دختر دوست دارم همسرم پسر ولی در کل نظرمون اینه که هرچی که باشه سالم و صالح باشه از همه چیز مهمتره ... من خیلی با خودم کلنجار رفتم واسه اضافه کردن یه انسان دیگه به این دنیا قبلا هم یه تاپیک در این مورد باز کرده بودم ... با همسرم که صحبت میکردیم گفتیم ممکنه در آینده پشیمون بشیم که دیگه دیر شده باشه و اون وقت دیگه هیچ کاری نشه کرد واسه همین دلهامون رو زدیم به دریا و الان منتظر نی نیمون هستیم که تو مهر احتمالا به دنیا میاد
- - - Updated - - -
الان همسرم بهم زنگ زد گفت رفته از بانک پرسیده که من میتونم سه دنگ سه دنگ این خونه رو به نام بزنم بانک گفته اول باید یه سند قطعی به نام خودش بگیره بعد میتونه انتقال بده از محضر هم پرسیده گفته که باید اول یه مقدار از وام رو تسویه کنه بعد میتونه گفتم ببین الان رفتی پرسیدی منطقی حرف میزنی من قبول میکنم ولی وقتی جبهه میگیری آدم بهش فشار میاد بعد گفت که تو دو روزه با من قهر کردی به خاطر یه سند این حرفهائی که تو زدی مال زن و شوهرهائی که با هم مشکل دارن آره باید حواسشون باشه که اونیکی سر اینکی رو کلاه نزاره ولی من و تو که با هم مشکلی نداریم من گفتم تو خوب اولش قلدر بازی درآوردی من رو به شک انداختی ... گفت که من الان کارهاش رو انجام میدم سند به نام بخوره بعدش میریم اگه نشد سند رو انتقال بدیم به خاطر اینکه خیالت راحت باشه اصلا یه وکالت واسه کل خونه بهت میدم من و تو نداریم که ...
من هم بهش گفتم حالا که رفتی پرسیدی من قانع شدم میگه که تو اصلا حرف نزدی با من قهر کردی ولی من با هاش حرف زدم و حتی دیروز هم بهش گفتم که بیا خونه با هم حرف بزنیم که خودش گفت میدونم میخوای در مورد چی حرف بزنی و نمیام و مجبور شدیم پشت تلفن حرفهامون رو بهم بزنیم که تلفنی همیشه خوب نیست ...
من واقعا تعجب کرده بودم از همسرم ولی الان داره همون آدم خوبه رو بهم نشون میده ....
ولی فکر کنم در مورد قسط ماشین نظرم رو اجرا کنم ... کمتر بابت قسط پرداخت میکنم ...
-
درود بانو ملکه
ایکاش به ایشون اینم میگفتین که من بعنوان یه همسر دوست دارم اگه بهم قولی میدی حتما انجامش بدی اگرم واقعا انجام نمیشه برام توضیح بدی چون بعنوان یه همسر دوست دارم به مردی تکیه کنم که روی قولش میمونه :72:
خوب حالا از من میشنوی خیلی کشش نده همون قسط ماهی 270 رو فعلا بده خوب چون شما هم یه قولی دادین و یه حرفی زدین خوب نیست زیرش بزنین.بعدشم یه زندگی مشترک خوب و یه خونه گرم رو سعی نکن با این مسئله پول و ملک خرابش کنی.
ولی خواهشا دفعات بعدی سعی کن منطقی تر برخورد کنی احساساتی نشی و به اندازه خودت سهم داشته باش توی خرج خونه و پرداخت قسط ها
-
سلام بانو ملکه.
راستش منم نظراتتون و پستاتونو میخونم حس میکنم زیادی رو مسله مالی دارین پافشاری میکنین. حالا نمیدونم قبلا چطوری بودین اما شاید همسرتون هم دیده شما یهو خیلی رو مسله مالی حساس شدین خصوصا بنام زدن املاک، برای همین خودشونم حساس شدن.
ممکنه ایشون احساس کردن حس مردانگیشون زیر سوال رفته. الانم با وجود حساسیتای شما اگه بیاین و بنام شما بزنن انگار به حرف همسرشون کردن و بیشتر احساس خطر میکنن که انگاری با خودشون میگن " من به حرف زنم کردم"
شاید این حس براشون خوشایند نباشه.
پیشنهاد من اینه یه مدت بیخیال این قضیه بشین. شما حرفاتونو و زدین و از حستون هم گفتین الان اوشون تو فکر احساس شما هستن، دیگه بهتره چیزی نگین.
اگه هم فرصت نکردین از حستون بگین خب یبار از حسستون بگین، بعد از اینکه حال ایشون بهتر شد و از اون تنش دعوای قبلی اومدن بیرون، و رابطتتون معمولی شد.
بهشون بگین.
ببین عزیزم من باتوجه به قول هایی که قبلا دادین اما زیر قول زدین که اتفاقا یکی دوتا هم نبودن، یه حس بدی پیدا کردم، انگار همسرم بهم اعتماد نداره، انگار من برای این زندگی زحمتی نکشیدم.انگار زحمتای من دیده نشده و بی ارزش بوده.
انگار نه انگار خرید اون خونه بدون زحمت ممکن بود به این زودی برای تو میسر نمیشد.
انگار تلاشهای من برای زندگی دیده نمیشه!
بگو مسله مالیش مهم نیس ولی من یه حس پوچی و بی ارزشی بهم دست داده. (اینا مثاله ها اگه این حسا بهتون دست نداده که هیچی هر حسی دارین بگین. من خودمو گذاشتم جای شما دیدم اینجوری حس میکنم که انگاری شوهرم وقتی دیده من هم پا به پاش برای پیشرفت زندگیمون تلاش میکنم و نادید میگیره. حس میکنم براش بی ارزشم و اون قدر کارهای منو نمیدونه. )
چون از من قدردانی نمیشه.
بهرحال همسر شما هم برای زندگی بهتر تلاش میکنن دیگه. خب شما برای قدردانی از ایشون،
سعی میکنین محیط خونه رو براشون آماده کنین.
اون حس آرامشی که نیاز دارن آماده میکنین.
و سعی میکنین وقتی میاین خونه به بهترین نحو ممکن اون آرامش و حس خوبی انتظار دارن از شما و محیط خونه دریافت کنن.
حالا با چیدمان دکوراسیون قشنگ و ارامش بخش، با مهربونی و محبت و قدردانی زبانی، یا با درست کردن غداهایی که خیلی دوست دارن.
کلا اینها میشه نحوه قدردانی کردن یه زن از زحمات و تلاشهای زیاد شوهرش.
اگه اینکارارو کردین بگین مثلا من اینجوری سعی کردم از شما قدردانی کنم.یعنی با اینکارم نشون دادم تو واسم مهمی،
من زحمتاتو میبینم واسم ارزش داره. نشون دادم بدون تو من الان صاحب این زندگی نبودم.
اما وقتی مبینیم من با تمام تلاش هایی که میکنم همسرم باز هم ازم قدردانی نمیکنه یا حداقل اگه خونه ای که باهم گرفتیم نمیاد بگه اینم سهم تو از این خونه حالا میخواد سند یه دونگش باشه یا سند یه آجرش باشه. بهر حال پولی که منم گذاشتم تاثیری داشته در خریدش یا نه؟ بگو وقتی اون حرفایی و میزنن که من ماشین فروختم و چیو فروختم چیو نه ، چه حسی بهت القا کرده انگاری مثلا من زحمتی نکشیدم، من طلا نفروختم و ماشبن نفروختم. حالا هررر چقدرم بوده مهم نیس بهرحال یه مقداری که بوده. ماشین من شاید از ماشین تو بی ارزش بوده اما در خرید اون خوته تاثیری داشته. بگو شما اون خونه رو بدون پول من میتونستی بخری به این زودی؟ اگه آره، چرا پس موقع پس دادن پول من که رسیده میخوای بفروشیش تا پولمو بدی.
سوتفاهمی که برای وکالت هم براشون ایجاد شده بگو من خواستم همونقدری بهم وکالت داده شه که توش سهیم بودم نه بیشتر. همین ؛ بگو اگه نحوه حرف زدنم باعث سوتفاهم شده عذر میخوام اما من یه راه حل دادم ؛ که این حسایی که بهم دست داده از بین بره فقط همین. چون فکر میکنم تو متوجه نیسی چه حس بدی به من داره دست میده.
بنظر من با مهربونی باهاش بحرف اگه دیدی وسطش دارن داد و بیداد میکنن بگو من حرف همینجا قطع میکنم تا آرومتر بشی دوباره بقیه اشو در یه فرصت مناسب تر میگم چون نمیخوام دعوا کنم. تا حالا هرچی دعوا کردیم به نتیجه نرسیدیم این دفعه میخوام با منطقتتون منو راضی کنین نه با زور و بازو.
قول هایی هم که بهت دادن و زیرش زدن و نام ببر بگو ببین که یکی دوتا نبوده برای همین صدام دراومده.
اما درکل اگه سعی کنی بعد گفتن حست بگی دیگه من حرفو حس مو از کاری که داری میکنی و زدم از این به بعد پای خودت و تصمیم با خودته، میخوای به این رویه همینطوری ادامه بده ولی حواست باشه داری ستون اعتماد زندگیو کج میسازی .
آخه من معتقدم وقتی دونفر باهم ازدواج میکنم درواقع دوتا مهندسن که تصمیم گرفتن باهم یه خونه بنام زندگی و بسازن. برای ساخت هر ستون زندگی هم باید باهم مصالحشو تهییه کنن و بسازن. شما دونفر دارین ستون اعتماد و کج میسازین حواستون باشه که مصالحتون نامرغوبه. مرغوبیتشم از جانب فقط یه نفر تامین نمیشه باید باهم مصالح مرغوب استفاده کنین. نمیشه یکی بگه من این مصالح نامرغوب و تههیه کردم یکی دیگه بگه من مصالحم مرغوبه. در نهایت قراره هردو مصالح باهم بکار بره در ساخت ستون اعتماد زندگی پس باهم مخلوط میشه فایده ای نداره این ستون اینجوری بالا بره ؛ دیر یا زود نامرغوبیت یکی از طرفین کار دستتون میده مممکنه با یه لرزه کوچیک فرو بریزه.
حواستتون هم باشه که ضرر اینکار و فروریختن ستون اعتماد زندگی تو چشم هردو میره نه فقط یکی از طرفین.
سال نو پیشاپیش مبارک عزیزم.
امیدوارم امسالت پربارتر از پارسالت باشه.
-
هر دو تون تقریبا چقدر هزینه کردید
50-50
-
ملکه گرامی
شما احساستون و حرفهاتون را هرچند جاهایی بدون مهارت و با دو دوتا چهار تای منطقی گفتید نه عاطفی و احساسی ..... اما گفته شد و همسرتون هم متوجه شد روشش اشتباه بوده و سعی در اصلاح هم دارد . اینکه می گوید شما قهر کردی و حرف نزدی مهم نیست این برای حفظ غرور مردانه اش هست . بجای اینکه ثابت کنی که اینجور نبوده ، خیلی عاطفی بگو اگر نتونستم درست احساسم را بیان کنم عذر میخواهم عزیزم ، اما تو خیلی خوب احساسم را درک کردی و همین خودش خیلی به من احساس امنیت و اعتماد وآرامش می دهد . مهم همین رفتار کنونی تو هست که نشان می دهد من را هم دیده ای و این خیلی برای من شیرین هست . من خودم و تو را دوست دارم کنار هم ببینم و وقتی رفتاری پیش میاید که احساس می کنم من در کنارت دیده نمی شوم آزرده و آشفته می شوم .
با مهربانی و محبت با او رفتار کن و این موضوع را کش نده و بگو من مدیریت این موضوع را به خودت سپردم و خیالم راحت هست که منطقی هستی .
حقیقت این هست که همسر شما ویژگیهای خیلی خوبی دارد و باید قدر بدانید و تقویت کنید . پتانسیل ترمیم این احساس هم در ایشون هست و مطمئن باشید اصلاح خواهد کرد بخصوص اگر شما دیگر کش ندهید .
در مورد اقساط اتوموبیل هم تحلیل منطقی خوب هست اما روش انتقال آن مهم هست . عاطفی بیان کنید و از اینکه فشاری را متحمل خواهید شد و نمی خواهید استرس داشته باشید که به بچه منتقل شود و آسیب ببیند بگویید لذا این تصمیم را گرفته ای و از او نظر بخواه و بگو نظر شما چیه ....
موفق باشید
-
فرشته مهربون عزیز مرسی که بهم یاد آوری کردی که این حرفها رو به همسرم بگم
مخصوصا اون قسمت که بهش بگم مدیریت انجام این کار رو سپردم بهش شما انگشت گذاشتید روی موٍثرترین نکته ای که من بهش فکر نکرده بودم ... و برای همسرم خیلی خیلی این حس مهمه ...
ممنون از شما به خاطر یاد آوریتون ...
- - - Updated - - -
وای فرشته مهربون دقیقا همون چیزی که پیش بینی میکردم شد ...
بعد از صحبتهائی که شما گفتید بهش گفتم اون هم به من گفت که منم تو رو دوست دارم و از اینکه بهش گفتم من بهت اعتماد دارم و مدیریت این کار رو بهت سپردم خیلی ازم تشکر کرد و گفت حالا بعدا که کارها تمام شد میریم دنبالش که انتقال بدم یا اگه نشد همون وکالت رو بده ...
راستش الان دیگه اون سند و مدرکه واسم مهم نیست مهم همین طرز فکرست ...همون دیده شدنه هست ...
بازم مرسی
-
اثر گذاری این نوع صحبت به خاطر این هست که مرد اعتبار می بیند و این چیزی هست که مردان به آن احتیاج دارند تا حس قدرتمندی آنها حفظ شود و حفظ این حس قدرتمندی در مرد دقیقاً به نفع زن هست چون تأمین امنیت خاطر می کند . لذا وقتی خانمی اقتدار همسرش را با نسنجیدگی و زیر سئوال بردن اعتبارش در هم می شکند در واقع به خودش آسیب می زند .
می بینی که شما احتیاج به دیده شدن و حس قدردانی از سوی او داشتید و ایشون هم نیاز به مورد تکیه قرار گرفتن و اعتماد و اعتبار از سوی شما ... وقتی این از هر دو برای هم تأمین شود هرکدام از زن و مرد با اشتیاق و بدون چشم داشت هرکاری برای دیگری انجام می دهد .
با این تفاصیل آموختن مهارتهای ارتباطی و به کار گیری آنها کارایی اش همین است که این نیازها به شکل درست تأمین می شود و همبستگی و مودت بیشتر و بیشتر می شود
لطفاً همین حرف را که دیگر مهم نیست به نام بزنی یا نه مهم همین حس خوبی هست که با قصد به نام زدن به من منتقل کردی یعنی حس اینکه وجودم برات ارزش داره ، حس اینکه می بینی که من هم همراهت هستم و با هم زندگی را می سازیم . بگو این خیلی برام ارزش دارد
موفق باشی و خوشحالم که مسئله به اینگونه حل شد