سلام دختر تنها .شما تازه يك ساله تصميم گرفتي با خواستگاري كه مورد مناسبي بود ازدواج كني زمان زيادي نيست كه نگران كننده باشه شما هم كه تازه درستون تموم شده .پس صبر كنيد تا به موقعش .
ميتونم بپرسم چرا اون فرد با دختر عموي شما ازدواج كرد؟؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دختر تنها .شما تازه يك ساله تصميم گرفتي با خواستگاري كه مورد مناسبي بود ازدواج كني زمان زيادي نيست كه نگران كننده باشه شما هم كه تازه درستون تموم شده .پس صبر كنيد تا به موقعش .
ميتونم بپرسم چرا اون فرد با دختر عموي شما ازدواج كرد؟؟؟
سلام:47::47::47::47::47::47:
- - - Updated - - -
دروواقع سه ساله منتظر مورد خوبم ولی خب نمیدونم خاست خدا بود یا بدشانسی خودم پارسال باز با اونی که دوستش داشتم دوست شدم وواسه همین یکی دومورد ازدواجو از دست دادم یکیش پسرخاله خودش بود که از رابطه دوستیمون خبر داشت حتی امسالم باز ازم خواستگاری کرد
یکی هم دوستم معرفی کرد که ندیده نشناخته بهش گفتم قصد ازدواج ندارم وبعد از اون میشنوم معرفی میشم به این واون ولی هیچ خبری از هیچ کدوم نمیشه:47:
درجواب سوالتون نمیدونم خودمم شنیدم شوکه شدم:47: البته انتظار نداشتم از من خواستگاری کنه چون میگفتش به دختر خالش علاقه داره ومن منتظر بودم با دختر خالش ازدواج کنه
دختر تنها يه چيزي ميگم فقط براي اينكه حال و هوات عوض بشه نه كارشناسيه نه كاربردي.
خواستگار هم فصليه يه موقع زياده يه موقع خشك سالي فكرت رو درگيرش نكن ولي جدي ميگم زندگيت و احساست رو از وجود هر پسر خاصي خالي كن نه در حالت دوستي نه حتي فك كردن كه كاش فلاني همسرم بود براي خودت زندگي كن از دوران مجرديت لذت ببر از اين كه با انوادت هستي اين روزها هيچوقت برنمي گرده ها.
خواستگار به موقعش مياد اونوقت مياي تايپيك ميزني كدوم رو انتخاب كنم.
به نظر من دعا كن آرامش داشته باشي چه در صورت مجردي چه متاهلي .
بشين حساب كن ببين تو هم از ازدواج آرامش مي خواي براي زندگيت يا نه؟
اگر تا الان ازدواج نكردي مطمعنا اون فردي كه قراره باهاش به خوشبختي و آرامش برسي هنوز نيومده تو زندگيت.
درسته کاملا باحرفات موافقم من از وقتی که تصمیم به ازدواح گرفتم با هرکی که صلاحمه معرفی زیاد دارم ولی خب حتما قسمت نیست فعلا وگرنه از پارسال تا الان حدود ده تایی شایدم بیشتر معرفی داشتم
دیگه ای کاش هام تموم شده چون هرپسری که من خوشم میومد ازش ازدواج کرد
یه مدته خیلی دعا میکنم وارامش عجیبی پیدا کردم که تونستم به راحتی ازدواح اونی که دوستش داشتمو تحمل کنم واینا همش خواسته خدا بوده وخیلی ممنونشم
اره دقیقا من از ازدواج ارامش میخام یکی که درکم کنه دوستم داشته باشه کنارم باشه همیشه باهاش خوشبخت بشم ممنون از حرفات
سلام دختر تنها .نقل قول:
دیگه ای کاش هام تموم شده چون هرپسری که من خوشم میومد ازش ازدواج کرد
همونطور كه فكر كني زندگي ميكني پس از خدا بهترين ها رو بخواه چرا فك ميكني پسرهايي كه تو خوشت مي اومده همسرت بشن ديگه تموم شده. خداي ديروز امروز و فردا هم هست پس ازش بخواه.
وقي اين فكرها به ذهنت هجوم مياره فك كن ميخواي از يك خيابون خطرناك رد بشي ولي دستت تو دست خداست.:43::43::43::43::43:
از خدا بهترين همسر رو كه خودش صلاح ميدونه بخواه ولي خودتم بيكار نشين سعي كن بهترن همسر براي فردي كه تو رو انتخاب ميكنه بشي تا بعدا نه تو از انتخابت ناراضي باشي نه اون.
- - - Updated - - -
دختر تنها تنهايي رو القا ميكنه اگر خودت هم صلاح ميدوني درخواست يه اسم كاربري جديد با انرژي مثبت بده .:161:
سلام دوست عزیز
ممنون از همراهیتون
منظورم پسرهایی که تواقوام بودن
خودمم دارم واسه ازدواج موفقم کارهایی میکنم همین مقالات تو سایت وخیلی مقالات دیگه راجع به ازدواج خیلی مفیدن
من فقط یه مشکل دارم همیشه دوست داشتم همسرم اولین پسر زندگیم باشه اولین کسی که عاشقانه دوستش دارم ولی خب من یه عشق اولی توزندگیم داشتم که همیشه مطمئنم فکرش باهامه البته کم رنگ میشه ولی از خودم کاملا مطمئنم که وقتی عاشق همسرم بشم ودوستش داشته باشم از هیچ لحاظی واسش کم نمیزارم واینو به خودم وخدای خودم قول دادم
ولی نمیدونم با گذشته ای که داشتم چیکار کنم وبه قولی اگه همسرم پاک بود وهیچ گونه رابطه ای نداشت ایا من بهش خیانت نمیکنم
با اینکه همیشه به خدا میگم خداییا یکی مثل خودم نصیبم کن که حداقل عذاب وجدان نداشته باشم وقتی کنارم هست
اسم کاربریم معرف زندگیمه چون خیلی تنهام وفقط خدارو دارم که خیلی هم دوستش دارم
با سلام
دوست گرامي ازدواج يه امر مقدس ويه راهي است براي تعالي بيشتر ورسدن به اهداف بالاتر درکنارهمنشين ويار مناسب تر ............! پس موسسه اي براي حل کردن مشکلات گذشته ما نيست ؛ تصور کن هرکسي بخواد براي نجات از مشکلاتش به ازدواج روي بياره ؛ چي ميشه ! همه خانواده ها ميشه معدن مشکلات وگرفتاري ها ! ضمنما شما براي اثبات خودتون وشايستگي هاتون نياز به ازدواج نداريد .... شما با ازدواج خودتون وديگري رو به مشکل ميندازيد واين اصلا درست نيست ...! به نظر شما درشرايط احساسي وناپختگي وبه جهت پاسخگويي به شرايط نامساعد بيروني که بوجود اومده وشرايط روحي نامساعد خودتون ميخواهيد به ازدواج پناه ببريد تا هم بر احوالات روحي خودتون غلبه کنين وهم برگ برنده اي براي بيرون خودتون باشيد واين استفاده ابزاري ازازدواج هست که قطعا شکست بدي به دنبال خواهد داشت !
براي جبران يه اشتباه نبايد به اشتباه ديگري تن داد وبراي پاسخگويي به روح خسته واحساسات جريحه دارشدتون نبايد به ازدواج پناه ببريد ! ازدواج پناهگاه نيست ! درواقع شما بايد آماده وسنجيده ومجهز وارد ازدواج بشيد نه شکست خورده ونيازمند ..... شما بايد مملو از احساسات مثبت ونيروي قوي وانگيزه فراوان ودرايت وپختگي وبراي ساختن زندگي وارد عرصه ازدواج بشين نه براي گريز از اتفاقات وتجربه هاي گذشته ..........!
دوست گرامي پينهاد ميکنم اصلا دراين شرايط به ازدواج فکرنکن شما قبل از ازدواج احتياج داري به آرامکش روحي درون وبه پختگي وبلوغ فکري واحساسي برسي تا بتوني مطالبات ديگري رو درهمه جوانب پاسخ بدي شما الان براي ازدواج خيلي خسته وآزرده وغير آماده اي ...!
سعي کن گذشته رو با گذشت زمان از ياد ببري وبعد سعي کن خودت رو ونقاط ضعف وقوت خودت رو کاملا ارزيابي کني بعد سعي کن تا ميتوني شرايط روحي ورواني رو براي قبول مسئوليت درقبال ديگري وخودت آماده کني ............ شايد به همين جهت صلاح نيست دراين شرايط ازدواج کني تا مبادا شکست دراين موضوع به کلي همچي رو درزندگي ات خراب کنه !
آرام باش وازاين فرصت براي پاک سازي روح وروانت استفاده کن وخودت رو قويا وفقط براي شريک شدن براي کسي که قصد طي نمودن مسير الهي وپيشرفت رو داره آماده کن .... موفق باشي
سلام ممنون از نظرات خوب شما
حرفاتونو کامل متوجه نشدم من واسه فرار از شرایطی نمیخام ازدواج کنم خودم نیاز به ازدواج دارم..من ازدواجو به خاطر ارامشش میخام .. و خودم احساس میکنم میتونم یه زندگی رو اداره کنم در کنار همسرم درسته یه گذشته ای داشتم که خیلی واسم مهم بوده ولی با خواست وکمک خدای متعال از این گذشته بیرون امدم وبه فکر ایندم هستم
ودوست دارم هرچه زودتر زندگی اروم وخوبی رو در کنار همسرم شروع کنم
سلام
خوبی؟
پستتو دیروز خوندم.ولی وقت نشد جواب بدم.
اخه وقتی یه کسی رو می بینم که احساسشو می تونم درک کنم سعی میکنم کمکش کنم.ببین دوست عزیز من 27 سالمه البته 2ماهه که 28سالگی رو اغاز کردم.
چند سال قبل وقتی حرف ازدواج میشد فورا می گفتم نه حالا زوده سن خاصی برای ازدواج نداشتم ولی همش خیال میکردم زوده.
البته حرف ازدواج یعنی وقتی با دوستام راجبشون حرف می زدیم.چون من اون موقع ها هیچ خواستگاری نداشتم.
من تا 25 یا 26 سالگیم حتی 1دونه خواستگارم نداشتم حتی معرفی هم نمیشدم.نمی دونم را؟!
خانواده ی خوب داشتم اخلاق به گفته ی همه خوب بود سر به راهیم زبانزد خاص وعام بود مودب بودم ظاهرمم اشکالی نداشت ولی نمیشد نه کسی من می دید ونه خواستگاری داشتم
تازه اون موقع ها بود که ذره ذره غم هام شروع شد.البته این غمو همیشه داشتم.از 15 سالگی که توی جمع ها بودم منظورم جمع های مختلطه...تا اون موقع توی مهمونی بیرون یا دانشگاهه حتی یه سوسک نر هم جلو نیومده بود بگه خانم با من دوست میشی؟؟
خیلی غصه می خوردم خیلی.....
به قول تو همیشه ی خدا هم تا از کسی خوشم میومد یا ازدواج می کرد یا اون از دوست کناری من یا دختر همراه من خوشش میومد انگار اصلا منی در کار نبود.....
حالا بی خیال این حرفها...
خواستم یه پیش زمینه ای از دردام بگم که بفهمی می فهمم چی میگی...
توی همه این سالها منم درد تنهایی کشیدم خیلی ازارم داده وقتی دخترای همسن من عاشق شدن ازدواج کردن والان بچه دارن ولی من...
من الان توی فامیل با دخترای 5یا 6سال کوچکتر دوستم.(میخوام یه خاطره بگم تا بدونی کمی بهم شبیهیم.یه اقایی توی فامیل بود که من وقتی 13سالم بود ازش خوشم اومد نمیگم عاشق شدم ولی دیوانش بودم اون سنش زیاد بود دانشجوی پزشکی بود اون موقع توی عالم بچگی خودمو براشنقشه ها میکشیدم.چند سال گذشت این اقا اصلا منو نمی دید البته من کاری نمی کردم متوجه بشه ولی من براش اصلا مهم نبودم بزرگتر که شدم تونستم بر احساسای خودم غلبه کنم و واقع بین باشم ولی هنوزم که هنوزه وقتی می بینمش قلبم از کار میوفته نمی دونم چرا ولی من دیوانشم.هنوز مجرده.توی یه مهمونی من با دختر خالم که 6سال کوچکتر از منه بودیم.خیلی دلم براش تنگ شده بود دیدنشم خوب بود.نمی خوام کش دار بگم.اخر مهمونی فهمیدم از دختر خالم خوشش اومده و......الان چند ماهه این قضیه رو می دونم...به سادگی خودم به بدشانسیم میخندم)
کاریش نمیشه کرد...من تموم این سالها دیده نمیشدم ونمیشم....دیگه برام عادی شده.
اما راه حل من:
من به خاطر تنهاییم خیلی اهل دعا هستم همیشه هم توی غم هام به خدا پناه بردم.تنها فایده ای که داشته اروم شدم.
امامن می خوام یه معجزه رو بهت معرفی کنم
سوره ی طه...
یعنی با چشم خودم دیدم که میگم.
شرایط منو که دیدی...دیدی وضعم چی بود!
من از وقتی شروع کردم به خوندن سوره ی طه نه تنها معرفی می شدم بلکه به طرز معجزه اسایی خواستگار داشتم.
باورم نمیشد وقتی میخوندم در رو دیوار منو به همه معرفی میکردن از بقال کوچمون گرفته تا همکارای خالم...دورترین افراد که منو یک بار دیده بودن وهمه ایها به خواستگاری رسمی ختم میشد.
من 1سال این سوره رو خوندم یقینا معجزه رو توی زندگیم دیدم.
ازدواج نکردنم الان شاید به خاطر سخت گیری خانوادمه...
ولی بهت توصیه میکنم اگه می خوای همه ی این معرفی ها به خواستگاری ختم بشه سوره ی طه رو بخون.به خدا اثرشو می بینی.من دیدم که میگم.
الان چند ماه خوندن سوره رو ترک کردم چون خانوادم از خواستگار خسته شدن.دیگه حوصلشو ندارن.
ومن هم دیگه خواستگار ندارم.
می دونم اگه بازم بخونم بازم کلی خواستگار برام میاد
می تونی از 21 روز شروع کنی
21 روز هر روز یک بار سوره ی طه ونماز اول وقت معجزه میکنه.به خدا معجزه میکنه.
ببخشید که زیاد حرف زدم.می دونم شاید اذیت شدی ببخش.
ولی امتحان کن مطمعنم تو هم از کسانی میشی که این سوره رو به همه معرفی میکنن.
سلام دوست عزیز وممنون از حرفای خیلی قشنگ وهمدردیت
ببین دوست عزیز همونطوری که گفتم من اولین خواستگارم 18سالگی اومدن خونمون وبعد از اون من وارد یه رابطه عشقی شدم واصلا به ازدواج با فرد دیگه ای فکر نمیکردم جالبش اینه اصلا تا پارسالم خواستگار یا معرفی نداشتم نمیدونمم چرا شاید چون خودمم قصد ازدواج نداشتم ولی وقتی تصمیم گرفتم که ازدواج کنم میبینم معرفی زیاد میشم از طرف دوست اشنا فامیل ..که خیلی هاشو د=خودمم نمیدونستم واز این ور اونور میشنوم ولی خب هیچ خبری نمیشه همش در حد حرفه یا به خودم یا همون معرفا
من با خودم میگم شاید به خاطر گناهایی که کردم فعلا دعام اجابت نمیشه یا اینکه خیر وصلاح من اینه که فعلا اجابت نشه..من قبلا دختر معتقدی بودم ولی وقتی وارد رابطه عشقی شدم یکم از اعتقاداتم کم شد ولی بعد از جدایی همیشگیمون بازم برگشتم سمت خدا وخیلی معتقد تر از قبل شدم..که ارامش الانمو مدیون همین دعاها هستم
شکر خدا الان چند ماهییه که نماز خوندنم ترک نمیشه وسعی کردم همیشه اول وقت بخونم ..یه عهد نامه تنظیم کردم با کلی دعا وراز ونیاز که همرو انجام دادم ولی هنوز گشایشی حاصل نشده خیلی از دعاهارو هرروز میخونم
این سوره طه رو یه دوست دیگه هم بهم گفت منم 21روز خوندم ولی خبری نشد
خسته شدم از این همه فکر وخیال .خسته شدم از سوالای بیمورد کنایه های دوستان وخانواده نمیدونم در جوابشون چی بگم .همش میگم خواست خدا این هست ولی خودمم خسته شدم نمیدونم چرا خدا کمکم نمیکنه
من همه دوستایی که توفامیل داشتم یا ازدواج کردن یا عقد کرده ان وفقط منم که مجرد موندم دیگه نمیشه تو جمعشونم باشی چون حرفای اونا یه چور دیگس از این بابت خیلی ناراحت میشم واسه همین سعی کردم رابطمو کمتر کنم با اقوام که خودم اذیت نشم..دوستای غریبمم که همه بی معرفت وبی وفا هستن درواقع خیلی تنها هستم بیشتر وقتا تواتاقم تنها هستم
ولی باز به توصیه شما دوست عزیز شروع میکنم به خوندن سوره طه ان شالله که گشایشی حاصل بشه
وان شالله که شما دوست عزیز هم یه ازدواج خوبی داشته باشی
- - - Updated - - -
دیروز مامانم گفت خالت واست یه خواستگار پیدا کرده بود ولی چون تو لیسانس بودی طرف دیپلم خودشون نخاستن گفتن حتما با یه پسره دیپلمه ازدواج نمیکنی منم به مامانم گفتم هر جا میشینی به همه بگو مدرک واسه دخترم مهم نیست مامانم میگه پس فقط شوهر واست مهمه گفتم نه یعنی چی یعنی من کشته شوهرکردنم هرکی باشه بله رو میگم منم به مامانم گفتم نه بابا مهم اخلاق وایمانه طرفه اینم یکی از کنایه های خانوادم تازشم بابام غیر مستقیم میگه دخترای خوب خیلی مشتری دارن یعنی خیلی خواستگار دارن:47:چ:47:یکار کنم
دعا میکنم قران میخونم مسجد میرم میگن داره واسه پیدا کردن شوهر اینکارارو میکنه:54::54::54::54::54::54::54: