-
سلام پونیو جون. چه طوری عزیزم؟ خوب و خوش و سلامتی؟ خانواده خوبن؟:43:
ببین من فقط پست اخر این تاپیک را خوندم. یک سوال این ترم اخر؟
ببین انچه که می خوام بهت بگم را قبلا هم گفتم. عزیزم بیا برای یک مدت کوتاه به هیچ کدام از مشکلاتت فکر نکن و همه انرژی و تمرکزت روی یافتن رشته و هدف زندگیت بزار.
عزیزم بیا اول ببین نقاشی را می خوای یا نه... بعد اگه منفی بود بیا فکر کن چه کار کنی...
ولی الان همه وقت و ذهنت را روی همین بزار. به هرحال این رشته ای که دوست داشتی و در دانشگاه انتخابش کردی.....
ببین دیگران را فراموش کن و دست از مقایسه بردار. بیا مثلا از الان تا پایان تابستان برنامه ریزی کن و شروع به طراحی و.......... و بعد یک مدت ببین نظرت واقعا چیه... ببین اگه درازمدت تلاش کنی در خودت می بینی که در این رشته پیشرفت کنی یا نه..... ببین اگه نقاشی را دوست داری کارت خیلی راحت تره.... بیا یه مدت فقط نقاشی کن و لذت ببر و خیلی هم گیر نده!!!! برای دل خودت نقاشی بکش و ببین چه احساسی داری.....
ببین عزیزم یک بار رفته بودم پیش روانشناس و درباره 2 رشته تردید داشتم.... به یک رشته علاقه داشتم ولی وقتی با افراد مختلف مشورت کردم همه گفتند که این رشته اشباع شده و قبولی و پیشرفت در این رشته خیلی خیلی سخته و ظزفیتش هم کم.... ولی رشته دیگه کم تر اشباع شده و ظرفیتش یکم بیشتر و قبولیش کمی اسونتر.... ولی من اولی را دوست داشتم.....
میدونی ان اقای روانشناس چی گفتند؟
گفتند: خب اگه میگن دومی را بخون خب دومی را بخون! ولی خب اگه اولی را دوست داری ببین توانایی شو داری و حاضری بهاش را بپردازی و پی همه چیز را به تنت بمالی!!!!!! و در اخر گفتند که واقع بین باش....
ان موقع واقعا از جوابشون جا خوردم و انتظار شنیدن چنین جوابی را نداشتم.... انتظار داشتم بگن برو دنبال علایقت و.....
ولی الان که فکر می کنم می بینم خب پاسخ منطقی و خوبی دادند...
حالا الان چند روز تو مود درس خوندنم!!!! و دارم می خونم ببینم بهش چه قدر علاقه دارم و می فهمم و حاضرم سختی هاشو به جان بخرم یا نه.... این پاسخی که باید خودم در عمل جوابش را پیدا کنم و هیچکس به جز خودم نمی تونه بهم کمک کنه.....
حالا شما هم بشین یک مدت مطالعه و نقاشی کن و بین که چه قدر علاقه و توانایی داری و چه قدر حاضری صبر و تلاش کن تاپیشرفت کنی و استاد بشی......
ببین هر رشته ای سختی های خودش را داره و بعضی از رشته ها مثل مال شماسختی های بیشتری هم داره..... همه میدونیم که انقدر که باید به رشته های هنری بها داده نمیشه.... در نتیجه موفق شدن و کار و درامد پیدا کردن سخت ترهم میشه... ولی کسیکه علاقه و توانایی داشته باشه هیچ کدام اینها نمی تونه مایوسش کنه.... فقط باید دوچندان تلاش کنه و امیدوار باشه.....
عزیزم زمانت را از دست نده. هر چه زودنتر راه و مسیر زندگیت را پیدا کنی سریع تر هم تخصص و کار و... پیدا می کنی. هر چه تعلل کنی این فرایند هم دیرتر به نتیجه میرسه.....
موفق باشی عزیزم:72:
-
صالحه جون ممنونم از توجه ات . من میخوام مسیرم رو مشخص کنم ولی اصلا تعادل نداره احساس و افکارم من متاسفانه دمدمی ام اعتماد بنفس پایین هم که وحشتناک داره داغونم میکنه . روحیه ندارم احساس پوچی میکنم شاید دوباره باید برم دکتر .
-
این احساس من بعد از خوندن اخرین پستت :301:
پونیو جون پاشو برو پیش مشاور تحصیلی
عزیزم نقاشی نمی خوای... این دیگه غصه نداره.... عزیز دلم چی دوست داری؟؟؟:43:
-
کاش یچی دوستداشتم دیگه دارم به همه چی بیتفاوت میشم . تعجبم داره مگه میشه هیچی دوستنداشته باشی ! ؟
خودمم کلافه شدم صالحه :301:
- - - Updated - - -
الان که احساس بی علاقگی رو سرچ کردم متوجه شدم اختلال دیستایمیک دارم . واقعا قدرت تصمیم گیری ندارم نمیدونم از زندگی چی میخوام :54:
-
مشاور تحصیلی
مدیر همدردی برای مشاور تحصیلی دکتر جعفری را بهم معرفی کردند. البته من نرفتم. چون فعلا می خوام خودم یکم درس بخونم و ببینم چه قدر علاقه و توانایی دارم بعد اگه نتیجه نگرفتم برم.
به تخصصی ترین وب کنکور مشاوره خوش آمدید.
در مرکز مشاوره دانشگاه الزهرا مشاوره میدن.
88612720
عزیزم وقت را تلف نکن.... پیش یک مشاور خوب و مجرب و متدین برو.........
:72::72::72:
- - - Updated - - -
در ضمن یکم مثبت باش و مثبت سرچ کن.
سرچ کن مشاور تحصیلی
نحوه یافتن علایق و استعداد و رشته
چه جوری به رشته تحصیلی علاقه مند شویم
و....
اانقدر به خودت برچسب های عجیب غریب نزن:301:
پیش مشاور با تخصص مشاوره تحصیلی برو.... پیش روانپزشک هم نرو.....
حالا خدایی بگو چی دوست داری؟؟؟ بچه بودی چی دوست داشتی؟ ارزو داشتی چیکاره بشی؟؟؟
:72::72::72:
-
راستش صالحه جون از بچه گی تا حالا کلی شغل عوض کردم تو ذهنم .بچه بودم دوستداشتم معلم شم یا همون نقاش و مجسمه سازی . گرافیک رو از وقتی که خواستم انتخاب رشته کنم بهش علاقه داشتم ولی نقاشی بیشتر دوستداشتم احساس کردم با نقاشی موفق ترم تا گرافیک فکر میکردم گرافیک آزادی نقاشی رو نداره یکم خشکه . واقعا هم رشته ای هست که باید برای مردم کار کنی کچلت میکنن کلی فکر کنی ایده بیاد تو ذهنت بشینی پای کامپیوتر چشات درآد . بعد هم میان میگن اینجاشش اینجوری بود بهتر بود این رنگی نه من این فرم رو دوستندارم عوضش کن !
ولی عوضش اگه کارت خوب باشه خوب پولی گیرت میاد برای یه لوگوی حسابی 4 _ 5 میلیون میگیرند البته خودت باید زرنگ باشی تو جامعه ارزش خودتو ببری بالا با اعتماد بنفس رفتار کنی فکر کنی داری کار بزرگی انجام میدی .
من نمیدونم استعدادشو دارم یا نه شک میکنم به استعدادی که دارم اگه اون اعتماد بنفس رو بدست بیارم خیلی خوب پیش میرم اگه صبور باشم اگه نترسم چه برم گرافیک وتصویر سازی چه برم طراحی لباس چه جواهر سازی چه نقاشی توی همش موفق میشم . وقتی استادم چندتا از کارهام رو دید گفت حتما برو سراغ تصویر سازی . من دوستدارم تصویر سازیرم شاید برم نمیدونم هر چی هست هم به گرافیک مربوطه هم نقاشی ! فقط ترس ترس ته دلم نمیزاره ایمانم قوی نیست بی ارادم برام دعا کن صالحه ممنون که به فکرمی خواهر گلم :43:
-
درود بانو
اولا شما تازه 19 سالته پس هنوز راه زیاد داری. :72:
اگه مسخره نمیکنین من خودم 30 سالمه نقاشی که بلدم بکشم یه خانه مربع شکل با ابر و یه دودکش و یه آنتن با چنتا پله.(دقیقا شبیه نقاشی بچه های کلاس اول یا نهایت دوم دبستان) :311: یه تابلو از دوستم خریدم زدم به دیوار مغازه هرکی میان میپرسن خودت کشیدی میگم چاکرتیم دیگه :58: طرف فکر میکنه خودم کشیدم
یعنی اعتماد بنفس چسبیده به سقف.
معاف شدم از خدمت توی 21 سالگی مغازه زدم بازام خیلی خوب بود ولی حساب کتاب مغازه را نداشتم جوری زمین خودم که تا 24 سالگی نتونستم بلند بشم از روی زمین یعنی له شدم خورد شدم شکستم ولی بعدش دوباره بلند شدم الان خداروشکر تونستم یه خونه کوچیک بخرم.خیلی روزا خیلی وقتا به این فکر میکنم اگه اونموقع حواسمو بیشتر جمع میکردم الان اینقدر پول داشتم که توی بانک میزاشتم سودشو هرچقدرم خرج میکردم تموم نمیشد.ولی مهم نیست قسمت منم این بود.گذشته هرچی بود تمام شد رفت.
ایشالله هیچوقت سر هیچکی نیاد.واسه عزا گرفتن نزدیک 2سال عمرم و جوونیم رفت شما هم اگه میخوای مثل من بشی راحتهب شین فقط غم و غصه بخور بخودت بگو نمیتونم کاری کنم و اعتماد بنفس ندارم ولی اگه واقعا میخوای خودتو بکشی بالا سعی کن یاد بگیری مخصوصا از افرادی که هم رشته شما هستن و باتجربه:72:
-
پونیو. یه چیزایی هست که بهشون توجه نکردی. یکیش اینه که ادمایی که دیدی موفق شدن همه اش همونی نیستن که می بینی الان. به همون مقداری که موفق شدن بارها بارها شکست های بزرگی خوردن. دلاشون بارها بارها شکسته شده. پشت موفقیتشون تلاشای زیاد و سختی های زیادی هست. اگه هم نباشه حداقل بلد بودن با ادمای مهم نشست و برخاست کنن و به قولی خودشونو به اونا بچسبونن یعنی هوش اجتماعی بالایی داشتن و روابط بین فردی خوبی داشتن. اینم یه تلاشه. خیلی ها دو دهه یا بیشتر صبور کار کردن تا مطرح شدن و معروف. همون ون گوگ که کاراش معروف شد چی از زندگیش فهمید؟ چقدر خوشحال بود؟ خیلی تلاش کرد خیلی سختی کشید حتی بیماری هم داشت که اخرش مرد. یعنی یه جورایی روان چندان سلامتی نداشت. خیلی از ادمای دیگه هم اینطوری بودن. معروفیت داشتن توی توجه بودن اما واقعا چقدر شاد بودن خودشون؟ چقدر خون دل خوردن؟
اگه می خوای موفق باشی یاید تلاش کنی. البته تلاشی که هدفمند باشه و همراه با هوش باشه. اگه می خوای شاد باشی باید صبور باشی و باید خودت از خودت رضایت داشته باشی. توقع نداشته باش زود به اون چیزایی که می خوای برسی. شایدم بشه زود برسی اما تو نیازه که مداوم تلاشتو بکنی.
خیاطی هم اگه دوست داری یاد بگیری همین روزا برو یه کلاسی که به درد بخوره. منم خیلی وقته می خوام یاد بگیرم اما واسش هیچ وقتی نذاشتم. راستش حتی نمی دونم کجا کلاس برم شاید کلاسای وزارت کار خوب باشن. اما اگه می خوای یادش بگیری برو شروع کن کم کم یاد می گیری دیگه.
به خودتم برعکس کلمات منفی رو بگو که می گی. به خودت بگو من شجاعم و روز به روز شجاع تر میشم. ببین وقتی تلقین پذیری خوب از این تلقین پذیریت می تونی به نفع خودت استفاده کنی. از خودت هی واسه خودت و پیش خودت که هستی تعریف کن! خودت با خودت حال کن.
واسه اعتماد به نفست هم یه تاپیک بعدا بزن بعد از اینکه این تاپیکت به نتیجه رسید.
در کل دوستان خیلی خوب راهنماییت کردن مشاوره تحصیلی هم خوبه بری.
دکترت هم اگه به نظرت میاد نیازه بری برو.
من خودم این دکتری که میرم خیلی ریلکسه. صرف اینکه خودکشی نمی کنم واسش کافیه :) کلا یه قرص فقط بهم داده واسه افسردگی هیچی دیگه هم نمی ده می گه خودتو به قرص عادت نده :)
اون اختلاله رو که نوشتی نمی دونم چیه باید نگاه کنم. ولی به خودت برچسب نچسبون. منم زود به خودم از این برچسبا می چسبوندم. البته شخصیت ها و اختلالا یه جورایی هستن که ادم راحت می تونه به خودش ربطش بده. واسه همینم خودتو درگیر این چیزا نکن.
ویژگی های ادم خودشکوفا رو بخون سعی کنی به اون چیزاییش که می تونی شبیه کنی خودتو.
موفق باشی.
-
سلام و عرض ادب; من تعدادی از تاپیک های شما رو خوندم که از ظاهرتون راضی نبودین و خوب اینجا هم اشاره ای بهش کردین به علاوه نقاشیباور کنین مشکل شما نداشتن اعتماد به نفس هست.اعتماد به نفس باید در درون انسان باشهچیزی نیست که با چندتا ویژگی به دست بیاد.تو همین سایت باید مقالات خوبی در این باره باشهاگرم یکبار مطلبی در این باره خوندین و حالتون خوب شد دوباره هفته بعد مثل قبل شدین باز تکرار کنید.کم کم در وجودتون نهادینه میشهاما بابت نقاشیمن خیلی در این حوزه اطلاعاتی ندارم اما چون گرافیک رایانه ای کار کردم فکر میکنم بازار کارش بهتر باشهالبته اگه علاقه داشته باشین.بلند پروازی نکنید و منتظر باشین تا بابت یه لوگو بهتون 5 میلیون پول بدنباید زحمت بکشینروزی چندتا کارت ویزیتم که زحمت زیادی نداره طراحی کنین درآمد خوبی دارهاین رشته نیاز به خوداشتغالی داره چون شرکت ها راحت استخدام نمیکننباید زرنگ باشین کار بگیرینفکر میکنم وقتی بابت یک کار پول دریافت کنین احساس رضایت بیشتری کنید.
-
سلام دوستای خوبم :72: میدونم نباید این تاپیک رو بیخود کش بدم همه خیلی خوب راهنمایی کردن منم همرو خودم به خودم میگم میدونم باید اعتماد بنفسم رو ببرم بالا ولی نمیشه من انگار وجود ندارم تو این دنیا درس نمیخونم تمرکز ندارم فکرم درگیره تو سرم پر از فکره تا میخوام درس بخونم سردرد میگیرم حتی درسی که قبلا دوستداشتم این اسمش تنبلیه ؟! دلم گرفته نمیتونم با ناراحتی درس بخونم خودمو تو آینه میبینم یکسره آینه دستمه دیگه حالم داره از قیافم به هم میخوره انقدر اخم کردم جاش رو صورتم مونده انگار همیشه اخمو ام میخوام بمیرم چطوری تنهایی خودم به خودم کمک کنم نمیشه میخوام گریه کنم آروم شم ولی اشکم نمیاد چقدر دیگه میخواد ادامه پیدا کنه من خستم میخوام زندگیم عوض بشه میدونم خودم باید حرکت کنم اما نمیدونم چطوری ؟!
- - - Updated - - -
اصلا این تاپیک حالمو بد میکنه عنوانش یعنی چی که تواناییهامو از دست دادم با خوندنش بغضم ترکید من کی درست میشم :54:
- - - Updated - - -
الان دوستدارم خودم رو خفه کنم که درسمو نخوندم فردا امتحان دارم من به خودم قول دادم این ترم جبران کنم . حتی درسی که دوستداشتمو بهش اهمیت نمیدم من چرا اینجوریم از خودم متنفرم
- - - Updated - - -
هیچکسو ندارم من دیگه خودممم خودمو نمیخام همه دوستا تا خوشی باهات خوبن دلم نمیخواد با هیچ دوستیم از چیزایی که ناراحتم میکنه بگم من فقط اینجارو دارم دلم
گرفته خیلی تنهام حالم ازین زندگی بهم میخوره خدا اصلا منو دوستنداره من باید یه جور دیگه زندگی میکردم اشتباه خودمه با آرومی با خجالت کشیدن با کم و کوچیک کردن خودم به چی رسیدم ؟! فقط از خودم یه آدم ضعیف و ترسو ساختم شخصیتم همینه دیگه چطور میخوام عوض شم حالام که مثل بچه ها گریه میکنم دوباره شدم همون دختر بچه ی لوس گریهو چند سال پیش مشکل من فقط اعتماد به نفس پایینه و اینکه باید خودمو دوستداشته باشم اما چطوری من الان تو این حالی که دارم فقط از خودم متنفرم نمیتونم خودمو دوستداشته باشم اونم بی دلیل اول باید کسی باشه که دوستم داشته باشه منم دوستش داشته باشم بعد خودمو دوست خواهم داشت .
- - - Updated - - -
ای کاش سلامتی جسمیمم از دست بدم بمیرم اصلا با این زندگی که همش زهر ماره سلامتیو میخوام چیکار که میگند به خاطرش خدا رو شکر کن ! چه فایده وقتی از زندگیت لذت نمیبری و تنهایی بهت میگند تو تنت سالمه خدارو شکر کن میخوام مریض شم بمیرم