-
RE: عشق
از استاد ديني پرسيدند عشق چيست؟ گفت:حرام است.
از استاد هندسه پرسيدند عشق چيست؟ گفت:نقطه اي که حول نقطه ي قلب جوان ميگردد.
از استاد تاريخ پرسيدن عشق چيست؟ گفت…
گفت : سقوط سلسله ي قلب جوان.
از استاد زبان پرسيدند عشق چيست؟ گفت:همپاي love است .
از استاد ادبيات پرسيدند عشق چيست؟ گفت : محبت الهيات است .
از استاد علوم پرسيدند عشق چيست؟ گفت : عشق تنها عنصري هست که بدون اکسيژن مي سوزد.
از استاد رياضي پرسيدند عشق چيست؟ گفت : عشق تنها عددي هست که پایان ندارد
-
RE: عشق
با تو ، از نام تو هم آبی ترم
خلوتی سرشار از نیلوفرم
عشق ، همرنگ نگاهت می شود
وقتی از چشم تو ، نامی می برم
لحظه های تازه ات را مثل گل
می گذارم لابه لای دفترم
وقتی از دست زمین و آسمان
لعنت و دشنام ، می ریزد سرم؛
خستگی های خودم را ، پیش تو
در کنار دفترم می گسترم
بعد از آن ، حرف دلم را بیت بیت
اندک اندک ، بر زبان می آورم
ما دو تا ، از خویش خالی نیستیم
تو لجوجی ، من پر از شور و شرم
گرچه تو از من ، کمی شیدا تری
من هم از تو ، اندکی عاشق ترم
تو اگر یک لحظه پروازم دهی
شاید از هفت آسمان هم ، بگذرم...
-
RE: عشق
عشق چیست؟
به کودکي گفتند : عشق چيست؟ گفت : بازي. به نوجواني گفتند : عشق چيست؟ گفت : رفيق بازي. به جواني گفتند : عشق چيست؟ گفت : پول و ثروت. به پيرمردي گفتند : عشق چيست؟ گفت :عمر. به عاشقي گفتند : عشق چيست؟ چيزي نگفت.آهي کشيد و سخت گريست
-
RE: عشق
زیبا بود ندیم.واقعا زیبا بود.
-
RE: عشق
خداوند بی نهایت است اما به قدر نیاز تو فرود می آید،به قدر آرزوی تو گسترده میشود و به قدر ایمان تو کارگشاست.
از کتاب ارزشمند دکتر شریعتی (هبوط در کویر)
-
RE: عشق
عشق یک فریب بزرگ و قوی است ، دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی،بی انتها و مطلق.
شریعتی
-
RE: عشق
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی،
دوست داشتن پیوندی خودآگاه واز روی بصیرت روشن و زلال.
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد وهرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،
دوست داشتن از روح طلوع می کند وتا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد.
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست،و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند.
عشق طوفانی ومتلاطم است،
دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت.
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی "فهمیدن و اندیشیدن "نیست،
دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر میرودو فهمیدن و اندیشیدن را از زمین میکند
و باخود به قله ی بلند اشراق میبرد.
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند،
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد.
شریعتی
-
RE: عشق
عشق در دریا غرق شدن است،
دوست داشتن در دریا شنا کردن.
عشق بینایی را میگیرد،
دوست داشتن بینایی میدهد.
عشق خشن است و شدید و ناپایدار،
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار.
عشق همواره با شک آلوده است،
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر.
ازعشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم،
از دوست داشتن هرچه بیشتر ،تشنه تر.
عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق میکشاند،
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد.
عشق تملک معشوق است،
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.
عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند،
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد ومیخواهد که همه ی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد ،داشته باشند.
در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:“هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند”
که حسد شاخصه ی عشق است
عشق معشوق را طعمه ی خویش میبیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور میگردد
:72:شریعتی
-
RE: عشق
عشق اينست. هميني كه در قلب من ....صبر كن.... صدايش را مي شنوي؟؟؟ آري . همين جاست. رگهايم داغ شده اند. مي بيني در من جاريست.؟
مي بيني؟؟ نه تو نمي بيني
عشق را فقط عاشق مي بيند. هيچ عاشقي حال هيچ عاشقي نتواند درك كند كه هر عشقي با هر عشقي متفاوت است. هيچ داستان عشقي با هيچ داستان عشقي مشابهت ندارد....
*عشق در وجود عاشق عجين شده و جداي ناپذير است و تفكيك پذير نيست كه بتوان آن را تعريف كرد و واژه ها را به آن نسبت داد.*
-
RE: عشق
زيباترين واژه ها جائي شكل ميگيريند كه قلبي برا ي سوختن وروحي براي شعله ور شدن وجود داشته باشد.آفت عشق ضعف ايمان و نااميدي است كه هر دو از خدعه هاي رانده شدهگان است.وباعشق ميتوان پرواز كرد ،مومن بود ،عاشق ماند سوخت وبه دوست داشتني هميشگي رسيد.
هر بار كه از تب عشق برمي خيزي و تمام تنت از سوختن رهائي پيدا ميكند ميبيني اوج گرفته اي .بالاتر رفته اي /انچه تو ميبيني ديگران حتي تصور وجودي اش را هم نميكنند.عشق راه باز شدن چشمان خدا در قلب آسماني توست!واين توئي كه بايد باشعله دروني ات بيدار نگهش داري!
عشق و احساس و بيداري روح چنان در هم تنيده كه عقل ناقص بشري را با همه ادعا به تحقيرميكشد!