دکتر هلاکوبی هم یه چیزی برای خودش گفته (برای خودش)
اولا من توی زندگیم دختر خیلی زیبا ندیدم اما تا دلتون بخواد دختر زیبا دیدم
دوما پسر زشت ندیدم (هر پسری دیدم یه ویژگی مثبت در زیبایی داشته : مو ، استایل بدن ، قد و... )
خب معلومه که پسر زشت نباید با دختر خیلی زیبا ازدواج کنه
از کرامات دکتر هلاکوبی این است شیره را خورد و گفت شیرین است
نمیدونم چند سال فکر کرده تا به این نتیجه رسیده
بعد از اون باید بگم که تعریف زیبایی برای هر کسی فرق داره من یه دخترو به دوستم نشون دادم گفتم چقدر زیباست دوستم اول فکر کرد دارم باهاش شوخی میکنم (هی میگفت این زشته ) بعد از اون کلی بهم خندید و مسخره ام کرد
بعد چند تا خیابون اونطرف تر دوستم یکیو بهم نشون داد گفت زیبا به این میگن
حالا من بودم که فکر میکردم این داره با من شوخی میکنه ،فکر میکردم میخواد تلافی کنه و منو اذیت کنه چون دختره از نظر من معمولی هم نبود اما دیدم دوستم کاملا جدیه
بقول خانم النا زیبایی با ظاهر فرق داره
مثلا شاید یه دختر معمولی طوری صحبت میکنه و طوری راه میره ، طوری میخنده و طوری نگاه میکنه که من حس میکنم زیبا ترین دختر دنیاست
زیبایی برای من توی چهره های با محبت خلاصه میشه یعنی دخترایی با صورت های مهربون
حالا ممکنه طرف بینیش بزرگ باشه یا خیلی کوچیک باشه
من اصلا معیار اندازه ای ندارم یا معیاری که جامعه بده رو قبول ندارم من معیار های خودمو دارم
حتی من یه پسر رو میشناسم موهای سرش کاملا ریخته و قدشم کوتاهه اما من اونو درکل جزء پسر های خوشتیپ و زیبا طبقه بندی میکنم
حالا نمیدونم دکتر؟ این وست چطوری میخواد تمایز بذاره که کدوم دختر خیلی زیباست و کدوم پسر زشته ؟
به مجنون گفت روزی عیب جویی
که پیدا کن به از لیلی نکویی
که لیلی گر چه در چشم تو حوریست
به هر جزوی ز حسن او قصوریست
ز حرف عیبجو مجنون برآشفت
در آن آشفتگی خندان شد و گفت
اگر در دیدهی مجنون نشینی
به غیر از خوبی لیلی نبینی
تو کی دانی که لیلی چون نکویی است؟
کزو چشمت همین بر زلف و رویی است
تو قد بینی و مجنون جلوه ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز
تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو، او اشارتهای ابرو
دل مجنون ز شکر خنده خونست
تو لب میبینی و دندان که چونست
کسی کاو را تو لیلی کردهای نام
نه آن لیلیست کز من برده آرام
ترا رد کردن او حد نميبود
اگر ميبود ليلي بد نميبود
مزاج عشق بس مشکل پسند است
قبول عشق برجایی بلند است