-
سلام مریم خانم.
اول ازهمه یه اشتباه کوچیک روبهت یادآوری کنم.هم نگاهت به تغییرمقداری اشتباهه هم داری عجله میکنی_ هم سرخودت رو داری شلوغ میکنی اینجوری بعد یه مدت به سمت هنگ شدن و درماندگی میرسی.(باتوجه به پست اولت)
دوبحران رو پشت سرگذاشتی پیام هر دوبحران رو که لزوم تغییروتحول هست روبخوبی دریافت کردی انگیزه وانرژی وپشتکارت قابل تحسینه.اما فعلا خودت رودرگیرمسائل عاطفی نکن(گویا خودت هم توی پست دوم به این نتیجه رسیدی)،به سرعت نمیتونی فرد دوم روببخشی ،همین که تصمیمشو گرفتی خوبه ولی یه موعد خاصی داره تابتونی قلبا ببخشیش.اما اینکه گفتم نگاهت به تغییر مقداری اشتباهه،اینه که تغییر وشدن تا آخرعمرادامه داره،اینکه بخوای یکی دوماهه تغییر کنی وبعدش مریم جدید ازدواج کنه این عملی نمیشه وتورو عصبی میکنه.بنابراین با تجارب تلخ ولی آموزنده وسایراطلاعات زندگیت تاقبل از ازدواج ،تغییراتت باید به مرحله "ثبات فکری "برسه (ولی بعد ازدواج همچنان دریافت ها وجریان تغییر ادامه داره).به یه اطمینان نسبی برسی که مسائل اساسی که بهش فکرمیکنی ونتیجه گیری میکنی درست ونسبتا درست هستند.
یک نشانه رسیدن به این مرحله این هست که به فرض پیداشدن خواستگار،برقضیه مسلط هستی ودچارچالشهای آزاردهنده نمیشی،چه جوابت مثبت باشه چه منفی چه نیاز به زمان داشته باشی.یعنی چالشت محدود وقابل مدیریت هست.
..امادرمورد احساس،احساسات سرمایه های ارزشمند ما انسانها هستند به شرطی که قایق عقل براونها سوارباشه.بنابراین اصل مهم برای مدیریت احساسات،معرفت ودانش و نکته هاست.هرچه معرفت عمیقتر بشه احساسات هم متعادلترمیشن.فرض کن دوست الف میاد غیبتی رو که دوست ب پشت سرت گفته روپیش تو میگه یه انسان احساسی این مواقع مث اسپند روی آتیش بالاوپایین میپره وممکنه یکی ازاسراراون دوست غایب رو هم بگه و...ولی کسی که معرفت ودانشش عمق داشته باشه این مواقع،برداشتش بادوراندیشی بیشتری همراه هست واکنش بهتری انجام میده _نوع نگاه مابه رویدادها برمیزان مصرف احساس بسیارتأثیرمیگذارد...