-
عسل خانم بهتون میاد دختر فهمیده ای هستید .پست اول رو که خوندم خواستم بگم ادامه رابطه به ضرر شما تموم میشه اما ترجیح دادم حرفاتون رو بیشتر ببینم.
این نشونه از جانب شما چیز پذیرفته شده ای نیست پس شما هم باید جدیش بگیرید .رابطه زیادی طولانی بوده اما جلوی ضرر رو از هرجا بگیری منفعته.
رابطه شما در چه حدی بوده؟؟میشه بیشتر توضیح بدید؟؟؟
-
درود بانو
توی رابطه های دوستی بین دختر و پسر هیچگونه تعهدی وجود نداره وقتی تعهدی بوجود میاد که ازدواج کردین اونوقت پشتش مسولیت هایی برای جفتتون توی زندگشی مشترک درست میشه.
پس نه شما نه ایشون تعهد و مسولیتی نسبت بهم ندارین.
هشت سال زمان کمی نیست توی سن کم همه ما تجربه کردین این رابطه ها رو میتونم بجرات بگم توی این تالار شاید به تعداد انگشت های دست هم نباشن که نتیجه خوبی گرفته باشن از این رابطه های احساسی. مشکل اینه سن کم احساساتی تصمیم میگیریم بجای عقلانی تصمیم گرفتن.
شما از ایشون واسه خودت بت ساختی.حالا هم فروریختی اون بتی که ساخته بودی.پسرا توی سن پایین خیلی کارا میکنن که بعدا بزرگ بشن بعضی هاشون باهاشون میمونه و بعضی هاشم نه
فکر نکنم فقط ایشون توی این مشکلی که بینتون پیش اومده مقصر باشن شما هم کم مقصر نبودین.
دخترا شاید همسن پسرا باشن ولی درک و فهم شعورشون زودتر رشد میکنه واسه همینه زودتر به سن تکلیف میرسن.
اگه آبجی خودمم بودی همینو بهت میگفتم ظالمانست ولی ببخشید ( از آمپول زدن متنفرم در حد مرگ حاضرم توی خونه بیوفتم ولی آمپول نزنم دیسک کمر دارم سالی یکبار حداقل میوفتم خداوکیلی همون اول برمم خوب میسم ولی چون از آمپول میترسم نمیرم تا مگه اینکه مجبور بشم چهارزانو توی خونه راه برم و از درد بخودم بپیچم) 30 سالمم هست خانومم که از خودم بدتره :311:
بیخیالش شو خواهر من کلا بیخیالش خطش بزن میدونن که بدونن همه شما یکم فکر کنم زندگی مشترک رو شوخی تصور کردی یا خاله بازیه فکر میکنی امروز ازدواج کنین فردا فوقش جدا یمشین مثل پیرن به تنت نیومد بری پس بدی نه خواهر من از این خبرا نیست بشین خوب فکر کن خیلی خیلی خیلی خوب فکر کن
خدارو شکر چیز یکه لازم بود رو گفتم فردا برگردین چیزی بنویسین حداقلش اینه عذاب وجدان ندارم
روز خوش بانو :72:
ببخشید قبل رفتن اینو رک و راست میگم:
بین شما و ایشون آیا رابطه جنسی کاملی برقرار شده که نمیتونین ازشون جدا بشین؟یا مشکل دیگه ای بوجود اومده ؟
خواهشا کامل توضیح بدین تا دوستا بهتر بتونن راهنماییتون کنن
-
درود بانو
توی رابطه های دوستی بین دختر و پسر هیچگونه تعهدی وجود نداره وقتی تعهدی بوجود میاد که ازدواج کردین اونوقت پشتش مسولیت هایی برای جفتتون توی زندگشی مشترک درست میشه.
پس نه شما نه ایشون تعهد و مسولیتی نسبت بهم ندارین.
سلام دوست عزیز اینطوری هم شاید بشه گفت. ولی من فکر میکنم به من تعهد داشت. نسبت به قولی که به من داد، نسبت به زندگی من تعهد داشت.
هشت سال زمان کمی نیست توی سن کم همه ما تجربه کردین این رابطه ها رو میتونم بجرات بگم توی این تالار شاید به تعداد انگشت های دست هم نباشن که نتیجه خوبی گرفته باشن از این رابطه های احساسی. مشکل اینه سن کم احساساتی تصمیم میگیریم بجای عقلانی تصمیم گرفتن.
شما از ایشون واسه خودت بت ساختی.حالا هم فروریختی اون بتی که ساخته بودی.پسرا توی سن پایین خیلی کارا میکنن که بعدا بزرگ بشن بعضی هاشون باهاشون میمونه و بعضی هاشم نه
بله درسته ولی نباید به من دروغ میگفت. باید همون چیزی که بود رو به من نشون میداد.
فکر نکنم فقط ایشون توی این مشکلی که بینتون پیش اومده مقصر باشن شما هم کم مقصر نبودین.
دخترا شاید همسن پسرا باشن ولی درک و فهم شعورشون زودتر رشد میکنه واسه همینه زودتر به سن تکلیف میرسن.
اگه آبجی خودمم بودی همینو بهت میگفتم ظالمانست ولی ببخشید ( از آمپول زدن متنفرم در حد مرگ حاضرم توی خونه بیوفتم ولی آمپول نزنم دیسک کمر دارم سالی یکبار حداقل میوفتم خداوکیلی همون اول برمم خوب میسم ولی چون از آمپول میترسم نمیرم تا مگه اینکه مجبور بشم چهارزانو توی خونه راه برم و از درد بخودم بپیچم) 30 سالمم هست خانومم که از خودم بدتره :311:
بیخیالش شو خواهر من کلا بیخیالش خطش بزن میدونن که بدونن همه شما یکم فکر کنم زندگی مشترک رو شوخی تصور کردی یا خاله بازیه فکر میکنی امروز ازدواج کنین فردا فوقش جدا یمشین مثل پیرن به تنت نیومد بری پس بدی نه خواهر من از این خبرا نیست بشین خوب فکر کن خیلی خیلی خیلی خوب فکر کن
نه به خدا اینطوری فکر نمیکنم و شوخی نمیگیرم.
خدارو شکر چیز یکه لازم بود رو گفتم فردا برگردین چیزی بنویسین حداقلش اینه عذاب وجدان ندارم
ممنونم از راهنماییتون دوست عزیز
روز خوش بانو :72:
ببخشید قبل رفتن اینو رک و راست میگم:
بین شما و ایشون آیا رابطه جنسی کاملی برقرار شده که نمیتونین ازشون جدا بشین؟یا مشکل دیگه ای بوجود اومده ؟
خواهشا کامل توضیح بدین تا دوستا بهتر بتونن راهنماییتون کنن
ای خدا آخه چطوری بگم. واقعا روم نمیشه و از خودم شرمنده ام. کامل نه ولی بوده. با کسی هم به همین دلیل نمیتونم ازدواج کنم چون اولا دیگه به کسی اطمینان ندارم دوما خودم آدمی نیستم که با کسی زندگی رو شروع کنم و بهش این مورد و گذشته م رو نگم. اگر هم بگم کسی قبول نمیکنه پس کلا به ازدواج با کس دیگه فکر نمیکنم.
- - - Updated - - -
دوستان عزیز ممنونم از راهنماییتون. من 23 سالمه. تو این سن که سن ازدواج هست تازه فهمیدم هشت سال از وقت و انرژیم رو الکی پای کسی هدر کردم. چند سال که طول میکشه این موضوع و آسیب هاش رو پشت سر بذارم. بعد از اون هم اصلا معلوم نیست دیگه بتونم به کسی اطمینان کنم یا نه. در آخر هم حتی اگر ازدواج هم بکنم باز زندگی زناشویی موفقی نخواهم داشت. یعنی به همین راحتی زندگیم خراب شد ؟
من ارشد دارم میخونم. میشه زندگیم رو کلا صرف درس و فعالیت های دیگه بکنم و به ازدواج و تشکیل زندگی فکر نکنم ؟ به خونواده ام و دوستان و آشنایان چی بگم آخه ؟ ای خدا فقط تقصیر خودمه :((((
-
دوستان چرا کسی دیگه راهنماییم نمیکنه ؟ به خدا من به هیچکس نمیتونم دردمو بگم. هیچکس. از کسی جز شما نمیتونم راهنمایی بگیرم. روزای سختی رو دارم میگذرونم. خواهش میکنم کمکم کنید
-
میشه بگید الان دنبال چی هستید؟؟؟ادامه رابطه رو میخواید؟؟؟
الان هم هنوز باهاش در ارتباط هستید؟؟تلفنی پیامک دیداری و....
-
میشه بگید الان دنبال چی هستید؟؟؟ادامه رابطه رو میخواید؟؟؟
دوست عزیز تو پست آخر گفتم دنبال چی هستم . تمام سوالاتمو ازتون پرسیدم :(((
الان هم هنوز باهاش در ارتباط هستید؟؟تلفنی پیامک دیداری و....
نه باهاش ارتباطی ندارم. اون اس ام اس میده ولی من جواب نمیدم. خواهرش هم خواست باهام صحبت کنه . گفتم فردا باهاش حرف میزنم و تمام حرفام رو بهش میگم.
-
درود بانو عسل 69
شیکست عشقی شما اولیش نیستی یعنی بهت قول میدم توی همین تالار 70درصد به بالا شیکست عشقی خور هستن :311:
قرار نیست کار خاصی انجام بدین
1. جدا شدن کامل از ایشون
2.طی کردن مراحل بعدی ناراحتی و دلخوری از خودتون واسه هدر دادن جوونیتون
3.تجربه شدن این موضوع برای خودتون
4.تمرکز کردن روی خوندن درساتون(دختر بیشین درس بخون الان با مدرک دکترا پارتی نداشته باشی بیکاری)
5.به هیچ عنوان فعلا اجازه ندی خواستگار واست بیاد فعلا متمرکز شو روی بهبودی خودت و احساست
6.8سال زمان کمی نیست همه ما دوستانی که اینجا هستیم اینو درک میکنیم اگه باهاتون یکمقدار خشن صحبت میکنیم نه اینکه دلمون بخواد نه بخدا فقط واسه اینکه برای بچه های همدردی عزیز و باارزش هستین :72:
9.ببخشید واقعا عذر میخوام این واژه رو بکار میبرم (همدردی جان شرمده) از همگی دوستانم عذر میخوام ولی واقعا ملت بی فرهنگی هستیم که مجبورم این جمله رو بنویسم بازم ببخشید.
بعضی ملت ببخشیدا ولی مثل زنای فاحشه میمونن که آبرو ندارن چاک دهنشون رو وا میکنن هرچی بخوان میگن بعضی ها اینجوری هستن شما هرکاری کنی چه خوب چه بد اینا کار خودشون رو میکنن
شما واسه خاطر یه همچین آدمایی میخوای زندگیت رو خراب کنی؟!!!!!!!:97: میگن که بگن به درک که میگن چرا زندگیت رو دار ینابود میکنی؟چرا افسار زندگیت رو میخوای بسپری دست یه همچین افرادی ها؟!!!!
برو خودتو توی آئینه ببین 23 سالته خدا شاهده آبجی سوم من همسن شما بود شوهر داشت که هیچی بچشم بغلش بود حالا شما با این سنت نمیتونی واسه خودت تصمیم بگیری میترسی دیگران چیزی بگن؟!!! بقیه غلط میکنن چیزی بهتون بگن اونی که دوست داشته باشه درکت میکنه و بهت حق میده اونی هم که کرم داشته باشه و دنبال آتو باشه کار خودشو میکنه.
چیزی که توی شما بانوان محترمه(کلی همتون مثل همین سر و ته بقول خودتون یه کرباسین) اینه که بیشتر از اندازه دهن بین هستین به حرف بقیه خیلی اهمیت میدین حتی با اینکه میدونین اشتباهه و دارین خودتون با دستای خودتون زندگیتون رو نابود میکنین بازم ادامه میدین فقط بخاطر حرف مردم و اینکه عمه و خاله زن دایی و نمیدونم چه کوفت و زهر ماری چی میگن بسه دیگه بابا:97::102::161:
زندگیت رو خراب نکن خواهر من به خدا به والله به هرچی که میپرستی این راهی که میری اشتباهه برو بشین درستو بخون جوونیتو کن.از خواستگار داشتنم نترس الان هرجایی میری خواستگاری فرقی نداره فقیر پولدار باسواد بیساود خوشگل زشت هرچی باشن حداقل سالی یه هفلشتا خواستگار دارن :58: البته راست و دروغش رو خدا میدونه
فعلا اول تمومش کن.بعدش بخودت فرصت بده 8سال طول کشیده درست میشه زخمت التیام پیدا میکنه ولی باید باید باید بخودت زمان بدی.اینقدم خودتو اذیت نکن خداروشکر هرچی بود تموم شد رفت بانو :72:
بازم ببخشید اگه تند گفتم و از همگی عذر میخوام بخاطر مثالی که زدم :72:
-
سلام عسل خانوم
نگران فراموشی نباش، آره میتونی فراموش کنین. برو لینک های مقالات معیارهای ازدواج همدردی بخون بعد بببین معیارات چی بودن چیا واست مهم بددن و کدومش و این اقا نداشته.
بعد با خودت فک کن ببین آیا لیاقت تو همینه؟ که همسر یک آقایی بشی که از خط قرمز تو که اعتیاد بوده گذشته درثانی خیلی راحت بدون داشتن عذاب وجدان دروغ گقتن اونم به مدت طولانی. ! خودت تصمیم بگیر. با خوندن مقالات هم دیدت باز تر میشه نسبت به مسله ازدواج هم مهارت بیشتری کسب میکنی.هم کمک زیادی بهت میکنن برای فراموش کردن.
درس و فعالیت های متفرقه و پروژه ای هم سرگرمت میکنن و نمیزارن فکر و خیال زیادی بکنی باید نذاری بیکار باشی و فکر و خیال کنی که مبادا از رو احساس تصمیم بگیری.
ببین مداردی که در دوران نامزدی دیده میشه بعد ازدواج از بین نمیره ازدواج که معجزه نمیکنه اتفاقا خیالشون راحتر میشه و چند برابر این مسایل اذیتت میکنه.
نگران حرف مردم هم نباش، بگو یک خواستگار بود مشکلی درموردش دیده شد که انتخاب نشدن مثه همه خواستگارا مگه هرکی خواستگاره باید بهش بله گفت؟
منم مثه خودت دخترم درکت میکنم سخته هم فراموشی هم حرف دیگران اما بنظرم سختتر از اون اینه که با دست خودم زندگیم و نابود کنم.
شاید تنهاشون گذاشتین و فهمیدن شما خیلی جدی هستین کنار بذارن اما هیچ تضمینی وجود نداره که اینکارو واقعا انجام برن پس دلت به این قضیه زیاد امیدوار نکن. بذار اگه این اتفاق افتاد اونوقت یه تصمیمی جدی میگیری تا اون موقع هم مطمعنا شما با احساساتت کنار اومدی. چون زمان ترک کردنشون باید خیلی طولنی لاشه حتما.
شما به یه زمانی نیاز داری که با احساساتت کنار بیای پس بهتره هرگونه پل ارتباطی که ممکنه باهاشون داشته باشی و قطع کنی.تا بهتر بتونی تصمیم بگیری.
امیدوارم تصمیم درستی بگیری مطمعن باش تحمل حرف مردم و کنار اومدن با احساساتت خیلی راحتتر از ادامه ی این راه به این شکل هست.
موفق باشی
-
khaleghezy عزیز ممنونم از راهتماییتون،
نمیدونم متوجه شدید از حرفام یا نه، ولی همونطور که به دوستمون گفتم تو این هشت سال رابطه معمولی نبوده و چیزهایی در میون بوده. امیدوارم منظورمو متوجه شده باشید :(((
به همین خاط میگم نمیتونم با کس دیگه ای ازدواج کنم. چون من خودمو میشناسم و میدونم نمیتونم این موضوع رو از کسی که قراره باهاش زندگی کنم پنهون کنم. یعنی کلن باید دور ازدواج رو خط بکشم ؟
- - - Updated - - -
سلام عسل خانوم
نگران فراموشی نباش، آره میتونی فراموش کنین. برو لینک های مقالات معیارهای ازدواج همدردی بخون بعد بببین معیارات چی بودن چیا واست مهم بددن و کدومش و این اقا نداشته.
بعد با خودت فک کن ببین آیا لیاقت تو همینه؟ که همسر یک آقایی بشی که از خط قرمز تو که اعتیاد بوده گذشته درثانی خیلی راحت بدون داشتن عذاب وجدان دروغ گقتن اونم به مدت طولانی. ! خودت تصمیم بگیر. با خوندن مقالات هم دیدت باز تر میشه نسبت به مسله ازدواج هم مهارت بیشتری کسب میکنی.هم کمک زیادی بهت میکنن برای فراموش کردن.
درس و فعالیت های متفرقه و پروژه ای هم سرگرمت میکنن و نمیزارن فکر و خیال زیادی بکنی باید نذاری بیکار باشی و فکر و خیال کنی که مبادا از رو احساس تصمیم بگیری.
ببین مداردی که در دوران نامزدی دیده میشه بعد ازدواج از بین نمیره ازدواج که معجزه نمیکنه اتفاقا خیالشون راحتر میشه و چند برابر این مسایل اذیتت میکنه.
موفق باشی
سلام ممنونم از راهنماییتون،
من الان فقط نگران آینده م هستم. اینکه باید تنها باشم. 23 سالگی سن کمی نیست، تو این سن تازه باید مسیر زندگیم رو تغییر بدم. ما قرار بود حداکثر دو ماه دیگه نامزد کنیم. قرار بود بیان خواستگاری. جالا بعد از هشت سال دقیقا وقتی قرار بود که سر و سامون بگیره همه چیز اینطوری شد :((
- - - Updated - - -
نه من هیچ ارتباطی باهاش ندارم. از اون روز جواب اس ام اس ها و زنگهاش رو ندادم. همه حرفام تو دلم مونده. فقط بهش گفتم خیلی نامردی، گفتم دیگه همه چیز تموم شد و اومدم. ولی مطمئنم اون باور نمیکنه که بخوام تموم کنم، فکر میکنه ایندفعه هم مثل دفعه قبله. واقعا درمونده شدم :(
-
خوب بانو این الان یه مشکل دیگست شما که کامل توضیح ندادی خدا خیرت بده:72:
خواهشا اول جواب ما رو بده با این آقا میخوای چیکار کنی با تمام این شراطی که داره و فرض رو بر این میزاریم که تغییر نمیکنن خیلی؟
شماره دو بله حرفتون درست توی سن کم اشتباهی کردین که ایکاش انجامش نمیدادین ببخشید ناراحت کنندست ولی اینو میپرسم آیا شما الان بکارتتون از بین رفتست دیگه دختر نیستین؟
ولی درکل هرچی باشه شما توی سن کم اشتباهی رو مرتکب شدین قرار نیست بخاطر این اشتباه کل زندگیتون رو از بین ببرین!!بشین واقعا فکر کن برو توی بخش معیارهای همسر برای ازدواج هستش بشین پیش خودت اولویت بندی کن نمره بده با ایشون از یک نمره تا پنج نمره بنویس بعد ببین میتونه ایفرد خوشبختت کنه یا نه؟
شما اول برو یه تایپیک باز کن البته در این مورد مشکل شما توی تالار تایپیک زیاده چیزی که بخاطر من میرسه تقریاب خلاصشو برات مینویسم ولی شما بهتره یه تایپیک مخصوص این مورد باز کنی کارت اشتباه بوده خیلی هم اشتباه بوده ولی قتل که نکردی بهتره در مورد معقولانه رفتار کنین بچه ها خیلی میتونن بهتون کمک کنن
1.آیا از این رفتارتون دوری جستین و بقول معروف تکرار نکردین؟الان که با ایشون هستین این رفتار رو تکرار میکنین؟ آیا از این کار توبه کردین و دیگه انجامش ندادین
لازمه اینکار توبه خالصانه و انجام ندادن دوباره این عمله نه تنها شما بلکه همه ما اشتباهاتی داشتیم که از انجامش شرمگین هستیم توبه در صورتی مورد قبوله که انسان واقعا از صمیم قبل بخوادش دیگه تکرار نکنه و واقعا ببینه اینجوری هستش بعد مدت ها دنبال اون کار نره
اینکه بگین یا نگین به خواستگارای آیندتون اولا بخودتون مربوط میشه ولی خواهشا بطرف مقابل هم فکر کنین اگر واقعا پشیمون هستین و تکرار نمیکنین میتونین
1.اول ببینین شرایطتتون رو کامل داره باهاشون حرف بزنین در جلسه آخر اگه میبینین انتخابتون درسته میتونین براشون توضیح بدین (که این روش بنظر من صادقانست ولی خیلی خوب نیست) با اینکه بهشون نگین بهشون ظلم کردین
2.میتونین در صورت توبه واقعی به ایشون نگین حتی خود خدا هم فکر نکنم راضی باشه به اینکار که گناهی که کردین رو به دیگران بگین.خدا بزرگترین پوشاننده عیوب ما انسان هاست اگه اینجوری نبود دیگه از شرم و خجالت نمیتونستیم سرمون رو بالا بگیریم
3.اگه حدس میزنین که متوجه نمیشن بهتره نگین ولی اگه حدس میزنین که بعدها امکان داره متوجه بشن بهتره بعد اینکه دیدین معیارهاتون رو داره بعد جلسات خواستگاری بهشون بگین یه سر برین پیش یه روانشناس حاذق و خوب.اول خودتون برین برای روانشناس توضیح بدین بعد خود ایشون بلدن چیکار کنن شوهرتون رو میگن ببیاد داخل به ایشون توضیح میدن که شما کاری کردین در مجردی که واقعا پشیمون هستین توی سن کم که البته امکان خطا توی این سن هست بعلت نداشتن تجربه کافی.ایشون براش توضیح میدن اگه پرسیدن ازتون تا چه حدی بوده شما بگین برای من حتی دست دادن هم غلط و بوده عذاب وجدان دارم همین بیشتر توضیح ندین.
بازم میگم بهتره یه تایپیک دیگه بزنین تا بهتر راهنمایی بشین