-
سلام
خوب دوست خوبم این مشکل اکثر جوونای امروزی هست جوون که نه حتی بچه ها!!
بچه خواهر من 10سالشه..از مدرسه که برمیگرده گوشیشو میگیره دستش تا 2یا 3ساعت همش بازی!اخرش خواهرم با زور کتک ازش میگیره!
انگار همیشه باید یه چماق به دست بالا سرمون باشه!
ولی الان که کسی کاری به کارمون نداره ازادتریم وهر کاری می کنیم.
منم یه دوره مثل تو عاشق رمان های پی دی اف شدم.
هر روز صبح یکی میزدم به گوشیم وتا اخرش رو می خوندم.ومثل تو ممکن بود تا نصفه شب بیدار باشم.ولی خوندم من برای فرار از واقعیت توی اطافم بود.نمی خواستم به مشکلات واقعی خودم فک کنم.ذهنمو میبردم توی رمانها.....
بعد یه مدت دیدم من توی رویا زندگی میکنم.خیلی رویای شدم خیلی...نمیدونم چرا!!!
خوب باید ترکش میکردم.چون واقعا می خواستم ترک کنم گوشیمو عوض کردم.یه گوشی قدیمی که فقط میتونی باهاش زنگ بزنی!
کامپیوترم چون قدیمیه ولب تاپ ندارم روشن بودن اون نصفه شب باعث عصبانیت خانوادم میشد ومن راحت تونستم ترکش کنم.
اما خوب به اینترنت خیلی معتاد بودم.برای خودم برنامه ریختم.منم مثل تو یه جورایی صب تا شب جلو کامپیوتر بودم.کاری که کردم اینا بود
1-کامپیوترمو جمع کردم.گذاشتم توی جعبه هاش تا جلوی چشمم نباشه.گذاشتم گوشه کمد ویه پتو روشون کشیدم.تا یادم نیوفته..تا 25 روز تونستم مقاومت کنم وبیرونش نیارم.بعد 25 روز هم برای خودم برنامه ریختم هر روز صب 2ساعت...
2-منم مثل تو بیکارم ووقتم ازاد ...ولی اگه بخوایم می تونیم پرش کنیم.توی خونه گفتم پختن نهار بامن..این جوری صبح ها وقتم پره...بعد از ظهرم می رفتم ورزش...توی پارک...شبها هم یه هنر دستی از اینترنت یاد گرفته بودم با اون مشغول بودم تا خوابم بگیره.
3-همیشه کاری برای انجام دادن هست تا وقتتو پر کنه.مهم اینه که خودت بخوای ترکش کنی عزیزم.
خودت روش زندگیتو ودل مشغولیاتو بهتر از ما میدونی یه برنامه بریز بعد شروع کن.
توی پست بالا دیدم گفتی من خیلی چیزا از این رمان ها یاد گرفتم یع نصیحت از منو قبول می کنی؟
بیا اینو بپذیر که تا حالا خیلی چیزا یاد گرفتی وتا این مرحله بسه...بزار کمی توی محیط واقعی بچرخم واونا را به کار بگیرم.یاد گرفتم موردای جدید بمونه برای یه مدت دیگه...
راستش من این رمانهارو خیلی دور از واقعیت میدیدم اصلا با زندگی من خیلی فرق داشتن بیشتر حسرت می خوردم همینا باعث شد زودتر ترکش کنم.