اینجا همون جایی است که باید گفت "و انسان توجیه را آفرید"
نمایش نسخه قابل چاپ
اینجا همون جایی است که باید گفت "و انسان توجیه را آفرید"
يا اين كه هدف وسيله رو توجيح نميكنه.نقل قول:
اینجا همون جایی است که باید گفت "و انسان توجیه را آفرید"
شما هدفتون والاترين هدف(كمك به هم نوع )
ولي وسيلتون تبري كه به ريشه زندگيتون ميزنه.
چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است.نقل قول:
من فكر مي كنم اين كار براي من ريسك خيلي بالايي داره كه ميتونه منجر به نابودي زندگي خانوادگي و زندگي شغلي من بشه البته ميتونه براي اون تحقق يك رويا باشه
ولي تنها چيزي كه منو به ترديد انداخت نه تحقق روياي اون دختر بلكهايمان بالا و پاكي اونبود.
شما الان حس جنتلمن بودن داريد يه حس قابل ستايش پس در مسير صحيح قرارش بديد و مسبب آشنايي اين دختر با فردي بشيد كه لياقت يك عمر زندگي خوب و خوش رو با اين دختر داشته باشه.
و اين طور ايمان و پاكي دختر حفظ بشه.
صيغه محرميت باعث ايجاد زندگي ميشه كه شما مرد اون زندگي و اون دختر خانوم اون زندگي ميشه.فقط مدتش مشخصه و مطمعنا هيچوقت از ذهن اون دختر پاك نميشه.
شما در اين ماجرا مفعول باشيد نه فاعل.:305:
انسانها حتی پاکترین و بهترین بندگانش هم ممکنه دچار اشتباه و لغزش بشه درسته که ایشون دختر پاکی هستن ولی دلیلی نمیشه که دچار اشتباه و لغزش نشوند.تحقق رویا برای اون دختر خانم به چه قیمتی هست؟؟به قیمت از دست دادن زندگی شما و حتی خود شما یا خود فرد.ببینید نه اینکه چون شما متاهل هستیدید کار اشتباهی هست حتی اگه مجرد هم بودید اختلاف سنی شم و اون دختر خانم گویای همه چی بود.اون دختر خانم با پر و بال دادن به احساساتش که یکی از دلایلش اوضاع نامناسب روحیشون هست از شما چنین درخواستی کردند .پس شما که فرد اگاه و با تجربه ای هستیدید ازشون فاصله بگیرید و بهشون قاطعانه بگید که فقط دانشجوی شما هستند نه چیز دیگه ای.
وباز توجیهی دیگر..........
فکر کنم شما تصمیمتون رو گرفتین و بد جور وسوسه شدین تا یک بار دیگه تجدید فراش کنید حالا به هر دلیلی و هر قیمتی!!!!!!! فقط مهر تایید میخواین:97::97:
یعنی پاکی و ایمان اون دختر اینقدر از زندگی و خانواده و همسر و فرزند شما برتره که حاظرید این ریسک رو بکنید؟!!!!
این رویاها برای دختران در این سن کم پیش نمیاد هر روز هر ساعت در این رویاها به سر میبرن! شما چرا وظیفه خودتون میدونید اون رو به رویاش برسونید؟؟؟؟؟؟
شما هیچ وظیفه ای در قبال این دختر خانم ندارید! خودتون از این رابطه هر چه زودتر بکشین کنار!
- - - Updated - - -
درسته من وظيفه ندارم اون رو به روياهاش برسونم ولي نميشه گفت من هيچ وظيفه اي ندارم
شما بگيد من چه جوري كمكش كنم با حداقل خسارت او از اين پيشنهاد و دلبستگي منصرف بشه
من اول در ذهنم اين بود كه با او صحبت كنم تا يك فرد مناسب را براي ازدواج بهش پيشنهاد كنم ولي اون فكر مي كرد من اين صحبت را براي شناخت بيشتر مطرح كرده ام
اينهايي كه رنگش رو عوض كردم كارهايي بوده كه شما نبايد انجام ميداديد حالا يا با اطلاع يا بدون اطلاع ادامه دايد و همه اينها باعث ايجاد اميد براي اون دختر شده .نقل قول:
عشق دانشجوي دختر به استادسلام
من استاد دانشگاه هستم (البته نه خيلي رده بالا- در مقطع كارشناسي تدريس ميكنم)و 34 سالمه و متأهل هستم با يك فرزند
مدتي پيش يكي از دانشجوهاي دختر (با سن 20 سال)( كه من به خاطر پاكي و تقواش و حجب و حياش خيلي بهش احترام ميذاشتم با استرس و نگراني خواست با من صحبت كنه و خلاصه بعد از كلي مقدمه چيني به من ابراز عشق كرد و ازم كمك خواست.
شايد هركس ديگري به غير از او بود من اصلا اجازه نميدادم صحبتش را تمام كنه و سريع ردش ميكردم ولي با شناختي كه از او داشتم متوجه شدم اين يك علاقه با اهداف مادي و نيتهاي مادي مثل نمره يا موقعيت اجتماعي نيست. شايد يه عشق انساني و الهي باشه .
او مشكلاتش را در طول ترم با من مطرح مي كرد كه مادرش بيماري سختي داره و سالهاست گوشه بيمارستانه. بعد گفت اهل يكي از شهرستانهاي كوچك غرب كشور هستند. خودش گفت كه خانواده اونها به نوعي پراكنده شده يعني خواهران و بردارانش همه ازدواج كردن و پدرش هم معمولا منزل نيست و مادرش هم كه گوشه بيمارستانه و من هم بررسي كردم و متوجه شدم همينطور هست.
به هر حال من وضعيتمو بهش توضيح دادم و گفتم كه من نميتونم با اون ازدواج كنم چون متاهلم.
بعد او پيشنهاد داد كه همسر دوم من باشه و من هم گفتم كه در مورد اون هم مشكلاتي وجود داره مثلا اينكه همسر من بايد راضي باشه و شرايط مالي من اجازه بده و اختلاف سني ما و مهمتر از همه خانواده اون بايد به اين وصلت عجيب رضايت بدن.
ولي او گفت با همه اين مشكلات اگر مشكلات طرف من حل بشه اون رضايت خانواده اش رو به هر صورتي با خواهش و نذر و دعا و ... ميگيره.
و باز هم جواب من اين بود كه معلوم نيست شرايط من تا چند سال آينده براي اين كار فراهم بشه.
و آخرين پيشنهاد او اين بود كه تا وقتي در شهر ما هست تا درسش تموم بشه (مدت 2 سال) با هدف اينكه بتونيم با هم صحبت كنيم ازدواج موقت داشته باشيم و با اين كه من به او گفتم كه بعد از پايان ازدواج موقت ميتواند رابطه ما تمام شود ولي او در سخن خود پايدار بود.
و اينم بگم كه در اين مدت من هم در خودم نسبت به او يك نوعي از علاقه پاك و نوعي دلسوزي مثبت رو احساس كردم
به هر حال من از او خواستم فرصت بده تا فكر كنم البته ميدانم و او هم ميداند و اين را با هم مطرح كرديم كه اين ازدواج موقت پيشنهاد شده يك رابطه كاملا محدود انساني خواهد بود و به هيچ وجه به روابط زناشويي كشيده نخواهد شد.
و از طرفي اين كار ميتونه هم براي من و هم براي او عواقب بدي داشته بشه. مثلا در محيط كار براي من مشكلاتي پيش بياد و مخصوصا اينكه او دچار ضربه هاي روحي بشه.
مي خواستم كمكم كنيد تا تصميم درست بگيرم.
يا حق
با توجه به صحبت هايي كه راجع به دختر داشتيد من حس ميكنم ايشون به خاطر تنهايي و نياز به محبت جذب شما شدن و اگر فرد ديگري به صورت جدي وارد زندگي ايشون بشن كار شما راحت تر ميشه ولي شما قاطع در يك جمله تمام اميد ايشون رو به خودتون از بين ببريد شايد چند روز يا چند هفته ناراحت باشن كه طبيعيه و از به هم ريختن يك عمر زندگي شما و ايشون خيلي خيلي بهتره.
اگر فرد مناسبي مد نظر داريد معرفي كنيد البته نگذاريد در مراحل ابتدايي دختر خانوم متوجه واسطه بودن شما بشن .
وقتي فردي مناسب خواهان ايشون بشن مسلما احساس با ارزش بودن در ايشون تقويت ميشه و ميفهمن ارزششون از چند ماه صيغه يك مرد متاهل بودن خيلي خيلي بالاتره.
سلام دوباره آقای as112 ببینید چند تا مساله اینجا مطرح میشه:
1-شما به خانومت فکر کردی خودتو بذار جای ایشون، درسته خانوما تو این موارد از این دلسوزیا نمیکنن ولی بازم سخته پذیرش این دلسوزی که تهش جالب نیست
2-آینده خود شما ،به خودتون هم فکر کنید ممکنه بعدا واستون مشکل پیش بیاد
3-دختر مورد نظر روز به روز تشنه تر میشه، تو ازدواج شما چون میدونی طرفو بدست آوردی خیالت راحته ولی تو این مورد طرف میدونه روزی باید جدا بشه این خودش یه عطش ایجاد میکنه . تو همین سایت تایپیکی رو میخوندم در مورد دختر دانشجویی که با استادش رابطه داشت تا جایی که حتی میرفت در خونه استادش گریه و زاری ،ببینید اون استاد چه بلایی سر اون خانوم آورده بود متاسفانه اسم تایپیکشو یادم نیست
یادمه یه سایتی رو میخوندم زنها داشتن از عشقای دوران نوجوونیشون میگفتن، واسه من خنده دار بود که حتی یه سری از معشوقه هاشون شخصیتهای کارتونی مثل فوتبالیستها بود!!! ولی الان اینا رو بعنوان خاطرات خنده دار واسه هم تعریف میکردن. واسه پسرای نوجوون هم رخ میده که گاهی عاشق دخترای خیلی بزرگتر از خودشون میشن که به خاطر اقتضای سنیشون هست . ایشون هم یادش میره شاید زمان ببره حتی چون عشقشو ابراز کرده دیگه تا تهش میخواد بره این دیگه به مدیریت شما برمیگرده چجوری قانعش کنید حتی شده با عصبانیت و تندی .
منم اگه جای شما بودم نمیتونستم تصمیم درست بگیرم لازم بود یکی دستمو بگیره. نمیدونم شاید گفتن این موضوع به خانومتون هم یه راه باشه تا از فشار روانی روی شما کاسته بشه.