سلام دوستان عزیزم...
مقالات مدیر همدردی رو خوندم وحتی یادداشت برداری کردم. واین ۶روز تمرین کردم.حتی تو این بازه کوتاه فکرمیکنم صبرم بیشتر شده.
من یه دختر بااحساس بودم ولی یک سال گذشته وبه خصوص این چند ماه به شدت به فردی احساس محور تبدیل شده بودم ودر واقع شاید همه ویژگی های افراد احساس محور رادارم.اما در همین ۶ روز سعی کردم احساساتم رو کنترل کنم مثلا وقتی شوهرم دیر اومد خونه به جای اینکه توی ذهن خودم سریع قصه پردازی کنم ویک ساعت گریه کنم یا مدام بهش زنگ بزنم صبر کردم هرچند خیلی سخت بود.
وقتی هم اومد همون اول باهاش دعوا نکردم که چرا دیر اومدی ومیخواستم صبر کنم خودش توضیح بده اما متاسفانه بعد نیم ساعت منفجر شدم و.....ولی شاید تجربه خوبی بود که لااقل تونستم بهش زنگ نزنم ووقتی هم اومد همون اول دعواراه ننداختم.
وحتی تمرین صبر وتمرین کنترل احساس توی مواردی که به شوهرم مربوط نمیشه.
زندگی مشترک من پرازمشکلات ریز و درشته که به توصیه مدیر همدردی و بال های صداقت نمیخوام فعلا روی اونها تمرکز کنم واول روحیات واخلاق خودم رو متعادل کنم تا بعد بتونم برای هر مشکل تصمیم منطقی بگیرم.
این مدت هم روی مشکلات تمرکز نکردم ولی باتوجه به اینکه باحال واحوال بهتری دارم تصمیم میگیرم احتمالا زندگی مشترک من رو به پایان است....
امروز عصر هم پیش یه مشاوربالینی وقت گرفتم امیدوارم مشاور خوبی باشه وبتونم به نتیجه برسم....برام دعا کنید دوستان...