-
می دونی بنفشه خانم،
اصلا جواب سوالهای ما را ندادی. فکر کنم خیلی هم جوابها را جدی نخوندی.
شاید چون دوست داری حرف بزنی. خسته ای.
حتی یادت نمی آد که عاشق همسرت بودی، چیش را دوست داشتی، ویژگیهای مثبتش چی بود و ...
به قول خودت این حرفها را 5-6 سال هست که به کسی نگفتی و از زندگیت پیش کسی گله، دردودل، مشورت ... نکردی.
بیماری مادرت هم بهت فشار آورده.
تغییرات بارداری هم بهش اضافه شده.
گفتی دو ماهه همه اش گریه می کنم و ناراحتم. دو ماه هم هست که بارداری.
یعنی نی نی شما از اولش داشته غصه می خورده؟:327:
حتی اگر هم بخوای طلاق بگیری و جدا بشی، درست نیست که کوچولویی که در وجودت داری پرورش می دی، با غم و اشک و غصه بزرگ بشه.
سعی کن روحیه ات را بهتر کنی و به فکر جنین ات باشی.
اگه تاپیکت را ادامه بدی، شاید افکارت مرتب تر بشه و بهتر بتونی تصمیم بگیری.
ناامید نشو:72:
-
درود بانو
من فکر میکنم شما بجای همسر باری ایشون نقش معلم و مادر رو بازی میکنین!!!!
هر مردی جای ایشون بود همینکارو میکرد خداوکیلی شوووهر خوبی داری مردا توی این موقعیت 3تا کار میکنن یا میرن خیانت میکنن به زنشون دنبال یکی میگردن بهشون اعتماد بنفس بده و همینجوری که هست قبولش کنه
شما هنوز ایشون رو بعنوان شوهر قبول نکردی !!!!!
یا روی همسرشون دست بلند میکنن و با فحاشی خودشون رو تخلیه میکنن.یا مثل شوهر شما توی خودشون میریزن و لجبازی میکنن مثل پربچه ها شوهر شما سومی رو انتخاب کرده اگرم مثلا اینکارو میکنه این یعنی با شما داره لجبازی میکنه
شوهرت اگه میخواست یه معلم بگیره یا یه مادر یا یه آقا بالاسر بگیره بلانسبت دیوانه نبود که بیاد تورو بگیره که
شما بهتره روی خودتون بیشتر کار کنین تا کاملتر بشین و مهارت هاتون بیشتر بشه روی خودتون تمرکز کنین آقاتون خود به خود درست میشه. درضمن همه مردا تنبل هستن یه کاری بهشون میدی پشت گوش میندازن حتی اگه نیم ساعت باشه.همه مردا میان خونه روی فرش دراز میکشن یا روی مبل و کاناپه جلوی تلویزیون تا استراحت کنن والا ما مردا اگه میخواستیم خسته بعد کار بیایم غرو لند و دستور بشنویم که مغز خر نخورده بودیم که متاهل بشیم !!! به شوهرتون دستور ندین چیزی رو ازش میخواین با لطفا و عزیز و خواهشا جملت رو شروع کن وسط جملت هم حتما ازش تعریف کن یا بغلش کن و نوازشش کنه اگه بوسشم کنی که نور علا نوره.
یه روش که توی همدردی یاد گرفتم خانوم خودم یادش دادم هم اینه به آقاتون بگین مثلا عزیزم میشه خواهشا پرده رو درست کنی میدونم خسته ای ولی اگه اینکارو کنی خیلی خوب میشه.یه ماچ و بغلم بهش بچسبونی معرکست اگه گفتش الان خسته ام بگو خوب باشه عزیمز هرووقت خستگیت در رفت و صلاح دونستی این کار رو انجام بده.
خدا بیامرزه خالم توی مشهد با همین زبونش بلانسبت اسب ازمون کار میکشید بچه بودیم تازه کیف هم میکردیم :311:
یکمش هم برمیگرده به تغیراتی که داره بدنت میکنه خود بخود حساستر میشی خیلی سخته دوران بارداری خیلی مراقب خودت و نی نی خوشگلت باش یه تجربه از الان برین پوشک بچه بخرین که خیلی لازمتون میشه :58:
-
سلام. بنفشه خانم من نظر خودمو میگم، مشکلاتی که گفتی مثل تنبلیو خاله زنک بودن شوهرت!! به خاطر یه چیز خیلی مهم میتونه باشه :
عدم حمایت از جانب همسر . این مشکلاتی که مطرح کردین بیشترش بخاطر عدم حمایت شما بوده ،بهش اون اقتدار یا اعتماد بنفس لازمو ندادین. حتی تو حرفاتون گفتین از لحاظ فرهنگی و طبقاتی پایینتر از ما بوده مطمین باشید تو رفتارتون هم این حرفا نمود پیدا میکنه.
-
بنفشه جان میدونم خیلی سختی کشیدی مخصوصا واسه مامانت که انشالا زودترخوب میشه. حتما همه ماواسش دعا میکنیم.
درکت میکنم توالان حوصله خودت روهم نداری چه برسه به شوهرت. اینو ازحرفهات فهمیدم.اما بایدهرچی زودترخودت روجمع وجورکنی.ذهنت وافکارت رومرتب کنی وبه زندگیت به الان برگردی وشوهرت روکه خیلی هم دوستت داره روببینی.بایدخیلی ازمهارتهارویادبگیری.شایدف رکنی که توتاالان خیلی کارها کردی اما بایه کم مطالعه وسرچ توی همین سایت میفهمی که هنوزخیلی کارهامونده که تاحالا انجام ندادی.بس ازاین حال واحوالت بیابیرون وواسه یه باردیگه هم که شده تلاش کن.هرثانیه این زندگی ارزش تلاش روداره. بنفشه عزیزمیدونم خیلی فشارهاروداری تحمل میکنی اما بایدواسه این زندگی تلاش کنی وبجنگی.من میدونم توحتما میتونی یعنی همه خانمهااین توانایی رودارن که خیلی شرایط بدروبه خوب تبدیل کنن.خانمهاقدرتمندترازهمه مردهان اینوخودشون هم میدونن!!!بس زودترتنبلی وکسلی روبزارکنار که فقط داری خودتوازلحظه های خوب زندگی محروم میکنی.
دوست خوبم من درک میکنم که توواسه مامانت خیلی ناراحتی وشایدعلت این غمگین بودنت همینه اما یادت باشه یکی هست که همیشه مراقبمونه.بس نگران نباش وازش بخواه که هم به خودت هم به مادرت کمک کنه.منم سه سال بیش توی دوره نامزدی این مشکل روداشتم ونامزدم این بیماری روداشت وهرروز اب شدنش رومیدیدم وغصه میخوردم اماناامید نشدم وهم خودم وهم شوهرمو تونستم سربانگه دارم. بس خوب تورودرک میکنم.
به شوهرت ابراز عشق وعلاقه کن باورکن چندبرابرش رودریافت میکنی اینوحتما تاحالا خودت هم تجربه کردی.مردهازوددربرابرمحبت تسلیم میشن وهمه کارمیکنن واسه شریک زندگیشون.
من هنوز منتظرجواب سوالم هستم.خصوصیلت مثبت شوهرت.بایدبدونیم اون چطورادمیه باچه خصوصیاتی تابشه بیشتر بهت کمک کرد.توتاالان فقط بدی هاش روگفتی بس یعنی هیچ چیزخوبی نداره؟؟؟؟؟؟؟
- - - Updated - - -
بنفشه جان میدونم خیلی سختی کشیدی مخصوصا واسه مامانت که انشالا زودترخوب میشه. حتما همه ماواسش دعا میکنیم.
درکت میکنم توالان حوصله خودت روهم نداری چه برسه به شوهرت. اینو ازحرفهات فهمیدم.اما بایدهرچی زودترخودت روجمع وجورکنی.ذهنت وافکارت رومرتب کنی وبه زندگیت به الان برگردی وشوهرت روکه خیلی هم دوستت داره روببینی.بایدخیلی ازمهارتهارویادبگیری.شایدف رکنی که توتاالان خیلی کارها کردی اما بایه کم مطالعه وسرچ توی همین سایت میفهمی که هنوزخیلی کارهامونده که تاحالا انجام ندادی.بس ازاین حال واحوالت بیابیرون وواسه یه باردیگه هم که شده تلاش کن.هرثانیه این زندگی ارزش تلاش روداره. بنفشه عزیزمیدونم خیلی فشارهاروداری تحمل میکنی اما بایدواسه این زندگی تلاش کنی وبجنگی.من میدونم توحتما میتونی یعنی همه خانمهااین توانایی رودارن که خیلی شرایط بدروبه خوب تبدیل کنن.خانمهاقدرتمندترازهمه مردهان اینوخودشون هم میدونن!!!بس زودترتنبلی وکسلی روبزارکنار که فقط داری خودتوازلحظه های خوب زندگی محروم میکنی.
دوست خوبم من درک میکنم که توواسه مامانت خیلی ناراحتی وشایدعلت این غمگین بودنت همینه اما یادت باشه یکی هست که همیشه مراقبمونه.بس نگران نباش وازش بخواه که هم به خودت هم به مادرت کمک کنه.منم سه سال بیش توی دوره نامزدی این مشکل روداشتم ونامزدم این بیماری روداشت وهرروز اب شدنش رومیدیدم وغصه میخوردم اماناامید نشدم وهم خودم وهم شوهرمو تونستم سربانگه دارم. بس خوب تورودرک میکنم.
به شوهرت ابراز عشق وعلاقه کن باورکن چندبرابرش رودریافت میکنی اینوحتما تاحالا خودت هم تجربه کردی.مردهازوددربرابرمحبت تسلیم میشن وهمه کارمیکنن واسه شریک زندگیشون.
من هنوز منتظرجواب سوالم هستم.خصوصیلت مثبت شوهرت.بایدبدونیم اون چطورادمیه باچه خصوصیاتی تابشه بیشتر بهت کمک کرد.توتاالان فقط بدی هاش روگفتی بس یعنی هیچ چیزخوبی نداره؟؟؟؟؟؟؟
-
مرسي از همگي
خصوصيات مثبتش اين كه خيلي بندرت عصباني مي شه و اگر هم عصباني بشه بيشتر از ٥ دقيقه طول نمي كشه و انگار بعدش هيچ اتفاقي نيفتاده، كلا خيلي خونسرد و بخيال هست. ديگه كلمات زشت هرگز استفاده نمي كنه
-
خب خداروشکرشوهرت دوویژگی خوب داره که متاسفانه خیلی ازمردهااینطورنیستند.
بس بالاخره تونستی خوبی های شوهرت روبه یاد بیاری. این خیلی میتونه کمک کنه.دوست خوبماینطورکه من متوجه شدم شمااززندگیت نارضی وازازدواجت بشیمونی وفکرمیکنی که بااین انتخاب درحق خودت بدی کردی!!!واین خودش نشونه غرورشماست که الان باهاش درگیری!!
یه سوال؟شمارابطه جنسی گرمی باشوهرتون داری؟رابطه عاشقانه چطور؟چقدربه هم ابراز عشق وعلاقه میکنید؟آیااونقدری هست که هم خودت وهم شوهرت کمبود محبت روحس نکنیدیانه؟من حس میکنم کمی مغرورشده اید وخودتون وبالاتروبهترمیبینید؟دلیلش چیه؟ازنظرتیب وقیافه ازهم راضی هستین؟مخصصا خودت که گفته بودی سعی کردی شوهرت روعوض کنی ازنظر لباس وظاهرو...
این غرور روبزارکنار!شمابایدمحبت کنی تامحبت هم دریافت کنی.نزارازهم فاصله بگیریدورابطه ی سردی بینتون به وجود بیاد.باکمی محبت وجمله های عاشقانه ازطرف شما ودریافت دوبرابر ازطرف شوهرتون این فاصله روبر کن.نزارهم خودت وهم شوهرت احساس تنهایی کنید.بهش بگو که دلتنگش میشی وهمیشه منتظری تابیادو....
مشکل شمافقط همینه.اینکه داری خودتو ازش دورمیکنی واحساس تنهایی میکنی.امااین کارشما اشتباهه وبایدشعی کنی که بیشتر خوبی هاشوتوی ذهنت بیاری وخاطرات خوبتون روباهمدیگه یادآوری کنیدتاعشق وصمیمیت بین شما برگرده.اونوقت مطمئن باش که خیلی شوهرت رودوست خوای داشت ودرکنارش احساس خوشبختی میکنی.
خیلی بهش گیرنده وغرنزن تابیشترواسش دوست داشتنی بشی وهیچ چیزکوچیک روازسرناچاری ازت مخفی نکنه. موفق باشی
-
خيلي ممنون پاييز جان كه براي من وقت مي زاري.
دقيقا درست ميگد من واقعا فكر مي كنم با اين ازدواج زندگيمو باختم. من بخاطر زيباييم و موقعيت خانوادگيم خيلي خواستگار داشتم، همش فكر مي كنم شوهرم فقط با سماجتش تونست با من ازدواج كنه، در صورتي كه بقيه با نه و كم محلي خودشونو مي كشيدن كنار.
رابطه جنسي چندان گرمي نداريم!
رابطه عاشقانه ام نداريم، يعني در حد خيلي كم. فكر هم ميكنم دليلش اينكه من واقعا اگه مشكل يا اختلافي پيش بيادنمي تونم به راحتي فراموش كنم. بايد حتما حلش كنم و شوهرم برعكس مي گه بيخيال. من اين اخلاق خودمو مي دونستم براي همين اگه چيزي خيلي ناراحتم مي كرد را اوايل بهش مي گفتم ظاهرا گوش مي كرد ولي دوباره اون چيز را تكرار ميكرد!! يادمه سال اول ازدواجمو راجع اين موضوع خيلي حرف زديم و نظر خودش اين بود كه چيزي را از گذشته نياييد حل نشده انبار كنيم ولي دقيقا اين اتفاق افتاد واين چيز هاي كوچك اينقدر روي هم جمع شده كه من الان به اينجا رسيدم.و روي همه چيز اثر گذاشته، واقعا دست خودم نيست نمي تونم ناراحتيمو پنهون كنم يا طور ديگه اي رفتار كنم. شايد باور نكنيد ولي من كلي فكر كردم كه راجع به خصوصيات مثبتش چيزي بگم، از بس كه خاطرات بد جلو چشمام رژه مي رفتن!!!
از نظر قيافه من خودمو خيلي بالاتر مي بينم
تيپش تا حد قابل قبولي رسيده!! شايد هم ديگه براي من مهم نيست.
شوهرم هم خيلي بندرت از زيبايي من تعريف مي كنه در صورتي كه من از بقيه هميشه اينوميشنوم ، يادم سال اول ازدواجمون رنگ مو خريده بودم كه برم موهامو رنگ كنم، عكس روي جلد رنگ مو را ديد بهم گفت فكر كردي اگه موهات رنگ كني اين شكلي مي شي!!
مي دونم شوخي كردو از روي حما قتش بود و من هم چيزي نگفتم ولي زندگي ما پر از اين حماقتها!!!
در صورتي اگر كسي بخواد راجع به قيافه ايراد بگيره منم نه اون!
احساس مي كنم هميشه دست پيش مي گيره كه پس نيافته.
در صورتي كه من هرگز چه با خودش چه با خانوادش طوري رفتار نكردم كه من از شما بالاترم!
چند وقت پيش مادرش مي گفت يكي از دوست هاي دخترش كه حالا زياد هم از خودشون بالاتر نيستن كلي براشون فيس وكلاس گذاشته بود، مادرش مي گفت من تو اين چند ساله هيچوقت چنين رفتاري را از تو خانواده ات نديدم. نمي خوام بگم كار مهمي مي كنم چون رفتار درست همينه. فقط مي خوام بگم هيچ وقت طوري رفتار نكردم كه شوهرم از من پايين تره.
-
[QUOTE=banafshe;311957]خيلي ممنون پاييز جان كه براي من وقت مي زاري.
دقيقا درست ميگد من واقعا فكر مي كنم با اين ازدواج زندگيمو باختم. من بخاطر زيباييم و موقعيت خانوادگيم خيلي خواستگار داشتم، همش فكر مي كنم شوهرم فقط با سماجتش تونست با من ازدواج كنه، در صورتي كه بقيه با نه و كم محلي خودشونو مي كشيدن كنار. خب معلومه خیلی دوستت داشته که واسه به دست آوردنت این همه سماجت کرده.توواسش خیلی خواستنی بودی .قدرشوبدون!!!
رابطه جنسي چندان گرمي نداريم!این خودش دلیل محکمیه واسه این دلسردی ودلزدگی ازهمدیگه.سعی کن روی این موضوع بیشترتلاش کنی.چون مردهاواسشون خیلی مهمه.چرادوست نداری هردوتون ازهمدیگه لذت ببرین وقتی که خدااینوبزرگترین کارخوب درحق همدیگه دونسته.اگه شوهرت باتولذت نبره خدایی نکرده دنبالش جایی دیگه بره که خیلی بدمیشه واونوقت بزرگترین ضربه روخودت میخوری.توی همین سایت وسایت های دیگه درمورداینکه چطوررابطه خوبی داشته باشی مطالب زیادی هست حتما دراین زمینه مطالعه کن.
رابطه عاشقانه ام نداريم، يعني در حد خيلي كم. فكر هم ميكنم دليلش اينكه من واقعا اگه مشكل يا اختلافي پيش بيادنمي تونم به راحتي فراموش كنم. بايد حتما حلش كنم و شوهرم برعكس مي گه بيخيال. من اين اخلاق خودمو مي دونستم براي همين اگه چيزي خيلي ناراحتم مي كرد را اوايل بهش مي گفتم ظاهرا گوش مي كرد ولي دوباره اون چيز را تكرار ميكرد!! يادمه سال اول ازدواجمو راجع اين موضوع خيلي حرف زديم و نظر خودش اين بود كه چيزي را از گذشته نياييد حل نشده انبار كنيم ولي دقيقا اين اتفاق افتاد واين چيز هاي كوچك اينقدر روي هم جمع شده كه من الان به اينجا رسيدم.و روي همه چيز اثر گذاشته، واقعا دست خودم نيست نمي تونم ناراحتيمو پنهون كنم يا طور ديگه اي رفتار كنم. شايد باور نكنيد ولي من كلي فكر كردم كه راجع به خصوصيات مثبتش چيزي بگم، از بس كه خاطرات بد جلو چشمام رژه مي رفتن!!!اگه واقعا این مسائل مهم نیستن چرابه خاطرشون لحظه های خوبی روکه میتونیدباهم داشته باشیدروازدست میدید.بنفشه جان واسه شوهرت دلبری کن اینطورکه گفتی خیلی هم خوشگلی بس عشوه گری کن وبزارکه شوهرت شیفته ات بشه اونوقت میبینی که همه تلاشش رومیکنه تافقط توازش راضی باشی.به جزقیافه خوب بایدیه اخلاق خوب هم باهاش داشته باشی .واسش خانمی کن ونشون بده که توبهش تکیه کردی .این باورروبهش بده که مردزندگیه تواونه وبدون اون توهم نمیتونی زندگی خوبی داشته باشی.اگه ازاین لحاظ یعنی اعتبارواعتمادبخشیدن بهش بتونی موفق بشی بدون شک خوشبخت ترین زن دنیامیشی.چون مردهافقط همینومیخوان.اینکه بدونن همسرشون فقط چشم امیدشون به شوهرشونه.ازش تعریف کن ازاخلاقهای خوبش وازکمکهایی که توی زندگی بهت میکنه وازتلاشهایی که واسه زندگی میکنه اونم توی این شرایط امروزی.واسش ارزش قائل شووبزاراینوباتمام وجود حس کنه.سعی کن رابطه عاشقانه خیلی گرمی بینتون به وجودبیاری. توی همین سایت خیلی مطالب خوب هست که کمکت میکنه.(شوهران وزنان ازیکدیگرچه انتظاراتی دارند)
از نظر قيافه من خودمو خيلي بالاتر مي بينم(این خیلی بده ونشونه غرورشماست. سعی کن خوبیهاوزیباییها شوهرت روببینی تااونم زیبایی توروببینه)
تيپش تا حد قابل قبولي رسيده!! شايد هم ديگه براي من مهم نيست.
شوهرم هم خيلي بندرت از زيبايي من تعريف مي كنه در صورتي كه من از بقيه هميشه اينوميشنوم ، يادم سال اول ازدواجمون رنگ مو خريده بودم كه برم موهامو رنگ كنم، عكس روي جلد رنگ مو را ديد بهم گفت فكر كردي اگه موهات رنگ كني اين شكلي مي شي!!(اگه تواونوزیبا ببینی اونم توروزیباترین زن دنیامیبینه.امااگه خودت فکرکنی که ازش بهتری اون دیگه دوست نداره این فکرروبکنه وهمش میخوادعکس این قضیه روبهت بفهمونه واین حرفهاروبزنه.وخودش رونشون بده امااگه توسعی کنی اونوبیشترببینی وبهش توجه کنی واین اعتمادبه نفس روبهش بدی دیگه این مشکلات بیش نمیاد)
مي دونم شوخي كردو از روي حما قتش بود و من هم چيزي نگفتم ولي زندگي ما پر از اين حماقتها!!!
در صورتي اگر كسي بخواد راجع به قيافه ايراد بگيره منم نه اون!
احساس مي كنم هميشه دست پيش مي گيره كه پس نيافته.
در صورتي كه من هرگز چه با خودش چه با خانوادش طوري رفتار نكردم كه من از شما بالاترم!
چند وقت پيش مادرش مي گفت يكي از دوست هاي دخترش كه حالا زياد هم از خودشون بالاتر نيستن كلي براشون فيس وكلاس گذاشته بود، مادرش مي گفت من تو اين چند ساله هيچوقت چنين رفتاري را از تو خانواده ات نديدم. نمي خوام بگم كار مهمي مي كنم چون رفتار درست همينه. فقط مي خوام بگم هيچ وقت طوري رفتار نكردم كه شوهرم از من پايين تره.[/QUOTE](درستش همینه.آفرین بهت که میدونم خیلی خانم فهمیده ای هستی)