-
من و همسرم 1 سال اول مشکلات کمی داشتیم اگرم چیزی پیش میومد حلش می کردیم اما به مرور شرایط هر دو مون رو تحت فشار قرار داد. من از رفت وآمدای زیاد، از مشکلات کاری ، از نداشتن تفریح و... تحت فشار درونی بودم.نمی تونستم تاییدش کنم، نمی تونستم بهش تکیه کنم ، از غرغراش در خصوص نبودن کار و بی پولی خسته شده بودم! اونم خسته شده بود عصبی شده بود( البته زمینه شو هم داشت) می خواست از این مسئولیت سنگین خلاص شه! محبتمون به هم کم شده بود.
-
خانم mignonne یه سوال دیگه : روز خواستگاری این قضیه عنوان شده بود که قطعا زمان عقد طولانی خواهد بود ؟
-
ایشون قبل از خواستگاری گفتن منم قبول کردم. من ذهن پدر و مادرمو برای این قضیه آماده کردم وچون خودم خیلی دوسش داشتم پافشاری کردم.ببینید من نمیگم نمیشه ولی میگم خییییلیییییی سخته.تو این 3 سال هم من خیلی اذیت شدم هم شوهرم. ولی اونایی که با شرایط مهیا ازدواج می کنن طبعا این سختی ها رو نمی کشن و آرامش بیشتری دارن.
- - - Updated - - -
من مسائلمو تو این تالار که مطرح کردم همه گفتن طلاق بگیر! اینجا که به هیچ کس توصیه نمی کنن طلاق بگیر حدود 30-40 نفر اومدن گفتن طلاق بگیر! بی پولی و بی کاری شوهر منو تبدیل کرده بود به 1 آدم عصبی و پرخاشگر که به زمین و زمان فحش می داد! دیگه اصلا کنارش احساس امنیت و آرامش نمی کردم! بازم میگه این بستگی به خود افراد هم داره.شاید شما بتونید این شرایط رو مدیریت کنید من وضعیت خودم را براتون میگم.
-
اگه ببینم امیدی هست اره (ازدواج) اما اگه نه سعی نمیکنه تو بهتر کردن شرایط یا بهتر بگم عرضه نداره نه
-
خانم koloche ممنون از پاسختون . حالا به من بگید پیشنهادتون چیه ؟ اول کار گفته بودم : نمیتونم دید مثبتی نسبت به آینده شغلیم داشته باشم . مشکلات خانوادگی من باعثش شده که مطرح کردنش نیاز به بحث جدا داره
انتظار داشتم اینجا یه مشاور به من کمک کنه اما انگار خبری نیست . البته دوستان ناراحت نشن . بیان کردن تجربشون برام هم مهمه هم مفید
-
تقریبا الان مطمئن شدم که این سایت به درد من نمیخوره . بر خلاف تصورم اصلا فعال نیست . یک روز از گذاشتن این مطلب میگذره و فقط 4 نفر نظر دادن .
-
سلام چه عجله داری برادر عزیز هر کی از راه میرسه که نمی تونه یک چیزی بگه بره باید فکر کنه هرکسی که را حل نداره تو جیبش .اول به نظر تو خانوده با هرکسی راحتی بگید من از یک دختر خانم خوشم امد شما بیاید باهاش صحبت کنید شمارشو بگیرد فکر نکنم که این کار سختی باشه دوم باید بگم درست شما مردی احتاج به ارامش داری ولی باید بگم با وجود ازدواج با شرایط شما ارمش که هیچ اسایش الانتون هم از دستتون میره شوهر من یک جمله داره همیشه میگه اگه خودت تونستی با پول درامد خودت یک حلقه بخری بعد فکر ازدواج باش حالا شما دامدی داری که دختر روی حلقه دست گذاشت براش بخری نه چون شما بیکاری پول خوشبختی نمیاره ولی بی پولی ادم رو بدبخت میکنه من ازدواج کردم با دوتا زندگی اشنا شدم بایک الان باید گوشت بخری مرغ بخری پول اب برق بدی اشنا شدم حالا اصلا به تفریحات مسافرت فکر نکنیم فقط به احتیاجات خودمون فکر کنیم شما سربازیتو برو ایشا.. بعد شرایط کار هم پیدا میکنی یک پیشنهاد دیگم دارم میتونی استخدام نیرو انتضامی بشی از رو اول سربازیت جزو دوران خدمت کاریت حساب میشه حقوق هم بهت میدن این بود نصایح من براتون ارزوی موفقیت دارم و میگم لطفا عجول نباشید:203:
-
ببینید خانم niloo1 اوضاع مالی بنده اون جوری که فکر میکنید هم نیست . الان در حال حاضر از اجاره ی خانه مشترکی که با برادرم دارم ماهیانه مبلغی حدود 400 تومن توی جیبم میره . خرده پس اندازی هم دارم (حداقل برای خرده تفریهات زمان عقد مناسبه )پدرم قول خونه داده . یعنی از این بابت مطمئنم که اول زندگی صاحب خونه هستم . فقط مشکل من کاره . اگه همین الان مطمئن بودم که بعد از سربازیم میرم سر کار اصلا اینجا نمیومدم . کار کردن توی رشته تحصیلیم خییییلی سخته . اگه بخوام برم ، باید حداقل 20 روز در ماه جدا از خانواده باشم . در مورد شغل آزاد هم که گفتم : به سرمایه بیشتری نیاز دارم . اگه مشکل مطرح کردن قضیه با خانواده رو دارم به خاطر اینه که پدرم اون قدر که پشتیبان مالی خوبیه ولی از لحاظ معنوی حمایت زیادی نمیکنه . اصرارش هم به ازدواج من و برادرم فقط اینه که خودش تو همین سن ازواج کرده . فقط همین . اما ترس از مادرم به خاطر اینه که من تا همین دو هفته پیش با قضیه ازدواج خیلی محکم مخالفت میکردم . الان مطرح کردنش خیلی برام سخته . از واکنش ها میترسم
در مورد پیشنهادتون هم اگه بشه بیشتر توضیح بدید . البته اونم نیروی انتظامیه نه انتضامی
:18:
-
امروز یه فکری به ذهنم رسید . اگه میشه دوستان نظرشون رو بگن . من یه دوستی در دانشگاه دارم که تقریبا ده سال از من بزرگتره و خوب ازذواج کرده و یک بچه هم داره . چهرشون هم کاملا موجحه . به نظرتون ازش بخوام که با اون دختر خانم صحبت کنه و شماره منزلشون رو بگیره ؟
-
سلام دوست عزیز
آقای reza.n.n
شما باید فکر همه جا رو بکنیدو بعد اقدام کنید.
فرض رو بر این بذارید که شما ره گرفتید.
قراره کی با خانواده مطرح بشه و رضایت خاطر اونها جلب بشه و به منزل دختر خانم زنگ زده بشه؟
اگه فکر میکنید از پسش برمیاید که چند روزه به نتیجه برسه (یعنی به تماس گرفتن) که خب اون فکرتون به نظرم بد نیست.(واسطه شدن دوستتون)
اما اگه فکر میکنید بعد از شماره گرفتن، دوو سه ماه باید با خانواده کلنجار برید، آخرشم آیا راضی بشن، آیا راضی نشن؛ بهتره اول به آماده کردن خانواده بپردازید.
چون در صورتیکه دیر زنگ بزنین یک نکته منفی در ذهن دختر خانم ثبت میشه. (مثلا این که انقدر بی عرضه بود چرا اصلا اومد جلو. البته ببخشیدا رک نوشتم)
و یه مطلب دیگه اینکه حواستون باشه با چشمای بسته ازدواج نکنید.