-
من دقیقا با الهام خانوم کاملا موافقم
همسر من بزرگ شده تهرانه اما فرهنگ لرشون گاها باعث میشه من چیزایی ببینم که.... نمیدونم اسمش و چی بزارم بهتره بگم عجیب هستن
از کنارش ساده نگذر... همینا عامل اختلاف و درگیری هستن... اختلاف فرهنگی خیلی خیلی خیلی خیلی مهمه
این انتخاب اشتباه از جانب والدین من بوده و من هر روز دارم اذیتش و میکشم و اونا میبینند و من بازم هیچی نمیگم.. تصور کن تو روزی بجایی که من هستم برسی ولی با این تفاوت که اونی که اشتباه انتخاب کرده تو هستی نه والدینت پس چند برابر عذاب خواهی کشید... مواظب انتخابت باش عزیزم... یکبار انتخاب میکنی پس عجله نکن به قول دوستان فقط به قصد آشنایی پیش برو
-
برای اینکه هم مطمئن تر بشی از نظر خوانوادت و هم خودت به خانوادت بگو برای اینکه من ذهنم روشن بشه و دلم صاف بشه و مدام فکر این آقا در ذهنم نباشه و با بقیه خواستگارام مقایسه نکنم اجازه بدید یکبار به خانه اونها در شهر پسر برویم. اگر اینکارو انجام بدی و بعد فقط به مشورت تکیه کنی (نه اینکه خودت به تنهایی تصمیم بگیری) مطمئنم شما و خانوادت به نتیجه درستی می رسید.
این تجربه منه که ما دخترها و پسرها مو رو می بینیم و پدر و مادرهامون پیچش مو رو اما پدر و مادرهامون این توانایی رو ندارن که به ما یاد بدن چطوری ما هم پیچش مو رو ببینیم. متاسفانه پدر و مادرهایی هم که تلاش می کنند تلاششون بی فایده است چون باز ما بی تجربه ایم و متوجه جرفهاشون نمی شیم. من هم با یک لر ازدواج کردم. می خوام بگم اختلاف فرهنگی بسیار زیادی رو تجربه خواهی کرد که در روابط غیر از ازدواج اون رو نخواهی دید.
-
سلام مجدد.
بنظرم همه ی اینایی که بچه ها گفتن اختلاف فرهنگ بخاطر محل زندگی و رسم و رسومات اون شهر یا روستا بود بود نه قومیت.کاملا واضحه که دونفر که یکی در شهر و دیگری در روستا بزرگ شده اختلاف فرهنگی زیادی دارن حالا اگر جفتشون هم فارس یا لر یا ترک باشن و در ازدواج هردو اذیت میشن. و همینطور دو شهر مختلف هم اختلاف فرهنگی زیادی دارن.هرکدام از ما فرهنگی غیر از فرهنگ خودمونو عجیب غریب میدونیم و همین باعث میشه که بعضی از بچه ها بیان اینجا و بگن :یه چیزایی ازشون میدیدیم عجیب غریب(برگردید به پست قبلیم و گفته ی اون دوستم تو خوابگاهو که پررنگ کردم بخونید)
اینارو دیدم و تجربه کردم که میگم.من خودم از یه شهر دیگه اومدم و الان دارم توی زادگاه شوهرم زندگی میکنم که هر دو هم فارس و هردو از شهرای بزرگی هستیم اما فرهنگ و رسم و رسوماتشون واقعا برام عجیب بود و خیلی چیزا اذیتم میکرد چون ماها یاد گرفتیم که فکر کنیم فقط فرهنگ خودمون عادیه .و معلومه منی که22سال با یه فرهنگ بزرگ شدم الان اذیت میشم بخوام با یه چیز دیگه خو بگیرم.
اما در هر صورت بنظرم ازدواج با همشهری(خانوادشم همشهریت باشن)حالا از هر قومیتی باید در اولویت باشه.
به هر حال راجع به شمام بنظر من برید و خانوادشونو ببینید و اصلا به قومیت فکر نکنیدوبرید ببینید آیا فرهنگشون به شما نزدیکه یا نه.اگه کمه اختلافا شما میتونی با همون یه کمم کنار بیای؟
-
دوستان خیلی ممنونم از هم فکری و نظراتتون،
راستش پیش مشاورم رفتم و تاکید کردند که خواستگار قدیم چون تک پسر و همه ی خانوادش تهران هستن و یا ظاهر مودب و سالم ایشون ، صرفا دلیل محکمی نیست که شما با هم هم فرهنگ هستید یا اون آقا واقعا مرد زندگیت باشه.... و اولین پیشنهادی که داشتن این بود که تکلیف خودم و خانوادم رو روی خواستگار قدیمیم روشن کنم، و تو طول این هفته با این خواستگار قدیم معاشرت و رفت و آمدی داشته باشم و نهایتا تا پایان هفته تصمیم خودم رو قاطع روی این مورد اعلام کنم چون میگفتن ادامه دادن بیشتر اصلا به صلاح نیست و آدمی از روی عادت هست که حتی به گربه دل می بنده و باهاش کنار میاد و میگفتن علاقه اولیه اگر ایجاد نشه و ازدواج کنی تمام مسائل به مرور برام بزرگ میشه و حتی میگفتن اگر به چاقی ایشون .....حس خوبی نداشته باشم تو روابط زناشوئئ آیندم مشکل ایجاد میکنه واین فکر رو نداشته باشم که عادی میشه...
منم دیدم چاره ای جز این ندارم که جدی مجدد برای شناخت ایشون وقت بذارم،تو طول این هفته یه دوباری با خواستگار قدیمم بیرون رفتم و چند بار تماس و sms داشتم ولی واقعا هیچ احساسی به ایشون پیدا نمی کنم، حتی چاقی ایشون هم برام عادی نمیشه، و جالبه ایشون تو همین زمان اندک مرتبا تو حرفای خودشون به این اشاره دارن که شناخت باید روی 3 چیز حاصل بشه 1- تعهد 2- صمیمیت 3 - مسائل جنسی و زناشوئئ و جالبه بر خلاف ظاهر مثبتی که دارن من نمیدونم چه جور روشون میشه انقدر راحت مرتب از من می پرسن که خب حالا من چه پیشنهادی برای اشون جهت صمیمیت و مسائل جنسی میتونم دارم !! انگار دلشون میخواد من از این حرفا بزنم!! و میگه آخه زندگی که فقط طرفین تعهد داشته باشن که فایده نداره .و مرتب تو حرفاشون مخصوصا پای تلفن مسائل جنسی رو مطرح می کنند!!! یا ازمن میخواد صمیمی تر بهم Sms بده در صورتیکه عشق این حرفام داده ولی میخواد رو اون مسائل انگار اس ام اس هم بده که من رو بهش ندادم،آخه دوستان به نظر شما این درسته؟؟ فکر این آقا منحرف نیست ؟؟؟ در صورتیکه تو این فاصله کم واقعا من خجالت از به زبون آوردن این کلمه میشم ولی ایشون راحت میگه.... و خیلی هم میگن به واجبات پای بنند هستند و مثلا حتی تو مجالس خانوادگی مختلطی که رقص باشه دوست ندارند حضور داشته باشند چون تاکید دارن که تا الان نیازهای خودشون رو خیلی نگه داشتن و به خاطر همین تاکید دارن که مثلا خیلی جون سالمی هستن ولی من اصلا خوش نیومده که انقدر راحت و زود این حرف ها رو میزنن!!! و حتی ما خومون تو مجالس خانوادگی گاها کم ولی خب تو مناسبتها مثل پاگوشای عروس و داماد بچه های فامیل رقص هم دارند!
این آقا خیلی هم بر حسب تک پسری و خونه و ماشینی که داره احساس میکنه یه دختر باید دنبالش بیفته و هیچ نقصی نداره ! در صورتیکه همین حد شناختی که از هم کلاسیم دارم میدونم بافت مذهبی اون به ما نزدیکتر و باور کنید تو این چهار سال شناخت من از دوران دانشگاه اصلا به گوشی من sms مورد دار نفرستادن، وقتی به ماردم گفتم که این حرفها رو میزد خود ماردم تعجب کرد و گفت اصلا به چهرش نمیاد!! ولی میدونم پدرم باز قبول نمیکنه و این پسره رو خیلی دوست داره و مطمئنم از منفی اعلام کردن مجدد من خیلی ناراحت تر میشه...
چون میگه حتی چاقیشم موردی نیست و عادی میشه و هر چیزی رو من اشاره کنم به چشم بهانه بر میداره
حالا باز تا آخر هفته میخوام تمایسم رو با اون داشته باشم ولی باور می کنید اصلا حسی بهش پیدا نمی کنم ... به نشر شما هم رودتز جواب منقیم به این آقا رو تا آخر هفته بدم ؟؟
هنوز موندم و غصم گرفته که از هفته آینده چه جور پدرم رو راضی کنم و عصبانیتش رو کم کنم تافرصت آشنایی به هم کلاسیم بده...
واقعا دوستان ممنونم شما درست میگید منم باید واقع بین باشم ولی خب اینطوری خانوادم اگر اجازه آشنایی ندن نمیتونم فکر هم کلاسیم رو بی دلیل از ذهنم بیرون کنم ! به نظر شما بذارم مدتی بگذزه و مجدد حرف هم کلاسیم روبزنم ؟ آخه اینطوری هم کلاسیمم بالخره جوون دلش میشکنه اگر فاصله بیفته نمی خوام فاصله بیفته....
-
سلام خواهر عزیز. علف باید به دهن بزی شیرین باشه،معلومه خواستگارقدیمت به دلت ننشسته واحتمالانخواهدنشست حتی اگه هیچ نقصی هم نداشت،اگه به قومیتی مثل ترکمن نگاه کنی محدودیت زیادی برای ازدواج باغیر قائل هستند.بلوچ هاهم کمتر باغیر ازدواج میکنند وترکهاوکردها این حساسیت کمترازمثلا بلوچ وترکمن هست.بسته به میزان هضم شدن آنها درفرهنگ مادر(ملی)تعداد این ازدواجها بافرهنگ غیرقومیتی بیشترمیشه.لرها به دلیل پیشینه چندهزارساله،قومی کاملا ایرانی به حساب می آیند ومحدودیت اونابرای ازدواج باغیر،بسیارکمترازسایراقوا م هست یاشاید کاملا این محدودیت به لحاظ قومی برچیده شده باشد.مثلا دراستان لرستان،شهری مثل بروجرد سطح فرهنگی بسیاربالاومتفاوتی دارد،حتی سطح فرهنگی این شهرازبسیاری شهرستانهای فارس نشین کشوربالاترهست.این مثال نقضی بر برداشتهای کلیشه ای ازقومیتهاست
- - - Updated - - -
بسیاری ازجک هاولطایف لری روخود تحصیلکرده های لرمیسازند وقصدشون فقط شوخی باخودشون هست این شوخ طبع بودنشون رو میرسونه نه اینکه قوم بی کلاسی باشن.البته بخشهای دورافتاده یا حاشیه نشین ازلرستان یالرهای بختیاری هنوز درگیر تعصبات قومی هستند ولی شامل همه نمیشه.درمورد خانواده همه کلاسیت،به گفته ی خودت خواهربرادراش ساکن تهران ومتاهل هستند آیا همسراشون غیرلرهستند؟دراین صورت نظراونا چیه؟ چقدر رضایت مندهستند؟فرهنگ خانوادش و پدرومادرش چه میزان منبسط وبازهست؟آیا همکلاسیت قصد داره تهران زندگی کنه؟چون درصورت سکونت درشهرستان ولهجه خاص وآداب فرهنگی شهرستان،شما نتوانید به خوبی بافرهنگ شهرستان خوبگیرید.همچنین نظرخانواده خودش قبلا چی بوده اونا هم راضی بودن یا به اصرارپسرشون اومدن جلو؟بعضی خانواده های پیرترشهرستان ها،پس ازتحصیل فرزندان شون کاملا در فرهنگ مادر هضم میشوند یعنی اگر سطح فرهنگی وآداب ورسوم اون خانواده بافرهنگ اصلی طرازنباشه حداقل باکمترین حساسیت ودخالت اجازه میدن بچه هاشون دنبال اهداف وایده آل های خودشون باشند.بنابراین به نظرم بایداین خانواده رودرنوع خودش ببینیدبادیدن خانوادش درشهرستان وخواهروبرادراش درتهران.اگه بین خودت وخصوصیات فرهنگی خانوادش فاصله دیدی وبرات قابل هضم نبود خودتو گول نزن. اگه مشکلی ندید ید شخصیت وافکارخودپسرازهمه عوامل مهمتروتعیین کننده ترهست.البته ردکردن قدیمی دلیل برتأئید دومی نیست.اینکه بعد از ردش مقداری هم صبرکنی میتونه درپذیرش اولیه دومی توسط خانوادت موثرباشه.اماشرایط وشخصیت دومی رو هم بادقت بسنج که بتونی باخیال راحت به نتیجه اعتمادکنی.
-
Ammin ممنون دوست گرامی،
توضیحات خودم که میتونم تو پاسخ سوالاتی که اشاره کرده اید بدم این هست که : هم کلاسیم با خانوادش همینطور که گفتم فقط 1 جلسه منزل ما آمدن که پدرم گفت دیگه اجازه آشنایی بیشتری نمیده ، و واقعیت اینطور که تا الان از زبان هم کلاسیم متوجه شدم این هست که خانوادش اصرار و الویتی که دارند بر روی خوب بودن دختر و خانوادش هست، که اونا هم شاید حق داشتند که قبل از آمدن کمی تردید داشتند چون خب از من و خانوادم هیچ شناختی نداشتند ولی بعد از همان جلسه ی اول همه ی اعضای خانوادش کاملا راضی و از آشنایی با ما ابراز خشنودی زیاد کردند که حتی برادرش با بیان نظر منفی خانوادم پیغام داده بودند که حاضرند با پدرم به تنهایی برای آشنایی بیشتر صحبت کنند.... پدر و مادرش هم که شهرستان هستند و خانوادش چند مورد دختری که شهرستان هم بودند یا حتی تو تهران بودند را انگار از روی آشنایی و شناخت که داشته اند قبلا بهش پیشنهاد دادند ولی اصراری هم بهش نداشتند و گفتن چون خونه و کار و زندگی تو تهران هست اگر خانواده خوب و سالم و محترمی تهران باشه بهترم هست و موافقت دارند که حتی نخواد تو مسیر شهرستان رفت و آمد داشته باشی.... خودشم که یه خونه البته کوچیک تو تهران داره و کارمند دولتی وزارت خانه ای هست ... و حتی این 2 ساله بعد از اتمام دوره کارشناسیمون ، تصمیم جدی و از آرزوهایش بود که تلاش کرد برای درس و زندگی به خارج ایران برود که چند ماهی هست با سنجیدن شرایط کنونی از خارج رفتن منصرف شده...
از خانم برادراش هم اطلاعی کاملی ندارم ولی گویا لر هستند که یکی دختر همسایه و یکی دیگرم هم کلاس برادر دیگرش بوده ولی الان تو تهرانم که هستند خانم برادرها و خواهراش همگی پوشش مانتویی دارند و اشاره داشته اند بافت مذهبی شدید اصلا ندارند و دو برادراش هم لیسانس دارند...
از همگی دوستان بسیار ممنونم که با بیان تجربیاتتون به من کمک می کنید تا دید وسیعتری داشته باشتم.
-
خانمengit.استان لرستان فرهنگ خاص خودش روداره.بستگی بسیار زیاد به علاقه شما به فرهنگ قومیتی همکلاسیت ازیک طرف وازطرف دیگه اینکه آیاهمکلاسیت وبستگانش درتهران تشکیل یک فضای فرهنگی خاص دادن که کمترسنتی هست یاخیر؟توی جمع خودشون بالهجه لری صحبت میکنن یا فارسی؟درصورت اول آیاشما بین اونها راحتید؟برنامه یکساله این خانوار درتهران چطوره؟چقد وابسته به شهرستان وچقد درفرهنگ پایتخت هضم شدن؟نکته مهمتراینه اگه خواستگارقدیمیت بدون رقیب الان تنها خواستگارت بود چطورتصمیم میگرفتی؟ اگه این چند خانواده درتهران تشکیل یک فرهنگ خاص دادن که شمابینشون راحتیدوکاملا توی جمع های خودمونیشون هم فارسی صحبت میکنن شماتفاوت فرهنگی ای که مانع برجسته باشه نخواهید دید مگرتفاوتهای بسیارجزئی. اگه فرهنگ شهرستان رواینجاهم حفظ کردن بالهجه وآداب خودشون،اونوقت شماباید علاقه قلبی وقبلی به قومیت اوناداشته باشیدتا راحت بینشون زندگی کنید.البته این پستها نظرشخصی من هست.دوره خدمت ودانشگاه همدوره ای هایی داشتم که لربودن.مهربان بودن صفتی بود که زیاد دراونا دیدم