جدایی بعد از یک ماه عقد

با سلام
مهم تر ازجدايي اعاده حيثيت شماست اول صبرکن .درمورد طلاق حرکتي نکن .... بعد به دنبال مدارکي باش که بتوني از خودت دفاع کني حتما با يه مشاورحقوقي صحبت بکن .... ضمن درمورد آسيب ديدگي .... حرفي نزن چون الان مباحث ديگه اي مطرح شده ممکنه اين موضوع برعليه شما استفاده بشه وطرف مقابل گردن نگيره .......... از خانواده وپدرت بخواه اين موضوع رو با درايت وبدون حاشيه پي گيري کنن ضمنا از کساني هم که با اون عکاس ارتباط دارن وفاميل هستن بطورغير مستقيم پرس وجويي بکن شايد مشابهه اين رفتار تکرار شده وبهت کمک کنه سعي کن خيلي با متانت از خودت دفاع کني وخداي نکرده پرده دري نشه که بعدها نشه جمع کرد و.... مطمئنا زمان خيلي مسائل رو شفاف خواهد کرد بخدا توکل کن واز رفتارهاي احساساي پرهيز کن ....

سلام عزیزم:72:
به نظرم طلاق نگیر. صبر کن . خوب باهاشون حرف بزنید .درسته که از دستشون ناراحتید ولی باید با مشکلات رو به رو شد. باهاش حرف بزن. و اینکه طلاق یک راهه اما راه آخر.:81:
درکتون میکنم .همسرتون نباید خانوادتون رو در جریان می گذاشتن اما خوب دلیل اش رو بپرس؟ و اینکه شاید همسرتون از روی عصبانیت تصمیم گرفته و الن پشیمونه بهشون فرصت بدید تا بتونه جبران کنه. حرف زدنتون خیلی چیزها رو براتون روشن میکنه

چند بار تهدید به طلاق و یکبار هم جدایی در حالیکه که در نامزدی و عقد بودید. میشه بگی دفعه اولی که نامزدیتون رو به هم زدید از طرف شما بود یا ایشون ؟

خانم مهمتر از قضیه شما با همسرتان، تهمتی است که به شما بخاطر آن عکس زده شده و اینکه تا به حال شکایت نکرده‌ایی، احتمال زیاد خانواده همسرت را به این نتیجه میرساند که این ماجرا حقیقت داشته!

من تعجب میکنم که شما نسبت به موضوعی به این مهمی که به اعتبار و حیثیت شما مربوط می‌شود اینقدر بی‌خیال هستی!

چرا تا به حال شکایت نکردی؟

- - - Updated - - -

نوشته‌ایی "شکایت می کنم حتما اما فکر می کنم شوهرم باید آبرومو حفظ می کرد و این قضیه رو حفظ می کرد.." شما خودت دنبال ادعای حیثیت خودت باش بعد از شوهرت انتظار پشتیبانی و حمایت داشته باش!

- - - Updated - - -

شما با عدم شکایت بر آن عکس مهر تائید میزنی! پس اول به شوهرت و خانواده‌اش ثابت کن که عکس مونتاژی است (که کارشناس عکس پلیس احتمال خیلی زیاد میتواند آنرا بررسی و مونتاژی بودن آنرا تایید کند!)

باز هم میگویم که من هیچ جوری نمیتونم خودم را قانع کنم که شما که از یک خانواده مذهبی هستید و خطایی هم نکرده‌اید اینقدر ریلکس با موضوع عکسی که باعث آبروریزی و بهم خوردن رابطه‌تان با شوهرتان شده برخورد می‌کنی!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط deljoo_deltang

چند بار تهدید به طلاق و یکبار هم جدایی در حالیکه که در نامزدی و عقد بودید. میشه بگی دفعه اولی که نامزدیتون رو به هم زدید از طرف شما بود یا ایشون ؟

---

سلام
دفعه اول من گفتم جدا شیم و اون هم نه تماسی گرفت و نه ادامه داد تا 1 ماه بعد که برگشت اما خانوادم قبول نکردند.. حدود 2 ماه خواهش و صحبت با خانوادم . اونها رو راضی کرد.
این بار پدرم اصلا راضی به ادامه نمی شه و بهش گفته ما قضیه عکس رو خودمون پیگیری می کنیم و دیگه دخترم رو دست تو نمی دم چون اسم طلاق رو آوردی و دفعه اولی نبود..
مدام به پدرم زنگ می زنه و خواهش می کنه و معذرت می خواد.. پدرم راضی شد امشب بیاد که حضوری حرف بزنه...
نمی دونم جدا شم یا نه.. پدرم می گه خوشبخت نمی شی باهاش.. اما وقتی با خودش حرف زدم میگه خیلی من رو دوست داره و حاضره هر جوری من خوام مسائل رو حل کنه..
نمی دونم..
پدرم میگه فقط در صورتی راضی می شم که بیاد محضر و حق طلاق رو به تو بده و تعهد بده که با تو کوچکترین سوء رفتار نداشته باشه..
نمی دونم چه کار کنم.. هم دوسش دارم. می خوام فرصت بدم.. از طرفی خانوادم بد من رو نمی خوان

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ehsan_hamdardi

خانم مهمتر از قضیه شما با همسرتان، تهمتی است که به شما بخاطر آن عکس زده شده و اینکه تا به حال شکایت نکرده‌ایی، احتمال زیاد خانواده همسرت را به این نتیجه میرساند که این ماجرا حقیقت داشته!

من تعجب میکنم که شما نسبت به موضوعی به این مهمی که به اعتبار و حیثیت شما مربوط می‌شود اینقدر بی‌خیال هستی!

چرا تا به حال شکایت نکردی؟

- - - Updated - - -

نوشته‌ایی "شکایت می کنم حتما اما فکر می کنم شوهرم باید آبرومو حفظ می کرد و این قضیه رو حفظ می کرد.." شما خودت دنبال ادعای حیثیت خودت باش بعد از شوهرت انتظار پشتیبانی و حمایت داشته باش!

- - - Updated - - -

شما با عدم شکایت بر آن عکس مهر تائید میزنی! پس اول به شوهرت و خانواده‌اش ثابت کن که عکس مونتاژی است (که کارشناس عکس پلیس احتمال خیلی زیاد میتواند آنرا بررسی و مونتاژی بودن آنرا تایید کند!)

باز هم میگویم که من هیچ جوری نمیتونم خودم را قانع کنم که شما که از یک خانواده مذهبی هستید و خطایی هم نکرده‌اید اینقدر ریلکس با موضوع عکسی که باعث آبروریزی و بهم خوردن رابطه‌تان با شوهرتان شده برخورد می‌کنی!

---

خیلی ممنونم که بهم کمک می کنید..
برای شکایت اقدام کردم.. ولی ما ها طول می کشه.. پلیس می گه ما کلی پرونده اسید پاشی و بد تر از این داریم.. ولی اقدام کردم.. مشکل اینه که اون شخص و خانوادش ایران نیستن و نمی تونم پیداشون کنم..
از طرفی حتی اگر ثابت کنم عکس مونتاژ هست.. همسرم میگه همین که تو پیش اون عکس داری نشونه خوبی نیست و میگه خیلی مهم نیست ماجرا چی بوده چون برای گذشته هست مساله مهم برای من اینه که چرا تو از من مخفی کردی و اگر تو دوسال گذشته به من می گفتی دست کسی عکس داری حتی اگر عکس معمولی. من نمی داشتم به اینجا بکشه..
اما من اصلا یاد این موضوع نبودم و فکر نمی کردم یه عکس آتلیه اینطوری بشه.. فکر می کنه دلیل خاصی داشته که مخفی کردم..
البته اون عکس تکی هست شانسی که آوردم با عکس کس دیگه مونتاژ نشده ولی لباسی که زیر پالتو پوشیده بودم دستکاری شده..
با این وجود که ثابت کردنش برام سخت شده باید جدا شم؟؟؟

والا من که میگم ببین خانوادت چی میگن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نطرم تهدید به جدایی داره برای شما تبدیل به یه بازی میشه...

عزيزم طلاق بدترين حلال خداست. هيچ كس كه كامل نيست، درست همسر تو تا حدي بد بين ولي اكثر موافق اين نوع بدبيني از روي علاقه است.
همسر تو هم در حالت احساسي تصميم درستي نگرفته، ولي اين دليل نمي شه كه بخواهي مسئله را خيلي بزرگ كني
با اثبات منتاژ بودن عكس از خودت در مقابل همه اعاده حيثيت كن و از همسرت بخواه در اين راه تو را كمك و همراهي كند
به هر حال همه آدم هاي در زندگي اشتباه مي كنند و انسان مملو از اشتباهات است ولي اين گذشت و محبت هست كه راه را براي پيمودن زندگي هموار مي كند.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سارا 2010

عزيزم طلاق بدترين حلال خداست. هيچ كس كه كامل نيست، درست همسر تو تا حدي بد بين ولي اكثر موافق اين نوع بدبيني از روي علاقه است.
همسر تو هم در حالت احساسي تصميم درستي نگرفته، ولي اين دليل نمي شه كه بخواهي مسئله را خيلي بزرگ كني
با اثبات منتاژ بودن عكس از خودت در مقابل همه اعاده حيثيت كن و از همسرت بخواه در اين راه تو را كمك و همراهي كند
به هر حال همه آدم هاي در زندگي اشتباه مي كنند و انسان مملو از اشتباهات است ولي اين گذشت و محبت هست كه راه را براي پيمودن زندگي هموار مي كند.

---

مرسی سارا جان
امروز دارم مدام به همین فکر می کنم.. چطور خانوادم و راضی کنم .. پاشون رو کردن تو یه کفش.. بدتر از همه اجازه نمی دن با همسرم حرف بزنم..
نمی دونم به طور مخفی از اونا با همسرم حرف بزنم یا نه..
هی می رم سمت تلفن که باهاش تماس بگیرم چون می دونم خیلی نیاز داره باهام حرف بزنه.. حتی اگر بخوایم جدا شیم حقش نیست این رفتار باهاش بشه.. اما پدرم مدام تاکید می کنه نکنه باهاش تماس بگیری.. چند بار زنگ زد باهام حرف بزنه پدرم گوشیو گرفت و خودش حرف زد.. التماس می کرد باهام حرف بزنه
تو رو خدا بگید مخفی از پدرم باهاش تماس بگیرم یا نه

- - - Updated - - -

تو رو خدا کمکم کنید.. بین منطق و احساس گیر کردم.. انقدر همه گفتن آینده شومی باهاش در انتظارمه که نمی تونم ادامه بدم.. از طرفی تصور زندگی بدون اون هم برام غیر ممکنه..
الان که دارم این و می نویسم از فرط گریه نمی بینم...
می خوام یه اس ام اس بهش بدم که هم اون آروم شه هم خودم اما می ترسم احساسی تصمیم بگیرم و جدایی بهتر باشه.
دلم برای حتی بد اخلاقیش تنگ شده..
دیشب زنگ زد که باهام حرف بزنه پدرم چند دقیقه اجازه داد.. تو همون چند دقیقه چسبیده بود به من که نکنه نرم شم.. وقتی ازم پرسید می خوام جدا شم حرف دلمه یا نه.. مجبور شدم بگم آره.. دارم می میرم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بهار سرد

مرسی سارا جان
امروز دارم مدام به همین فکر می کنم.. چطور خانوادم و راضی کنم .. پاشون رو کردن تو یه کفش.. بدتر از همه اجازه نمی دن با همسرم حرف بزنم..
نمی دونم به طور مخفی از اونا با همسرم حرف بزنم یا نه..
هی می رم سمت تلفن که باهاش تماس بگیرم چون می دونم خیلی نیاز داره باهام حرف بزنه.. حتی اگر بخوایم جدا شیم حقش نیست این رفتار باهاش بشه.. اما پدرم مدام تاکید می کنه نکنه باهاش تماس بگیری.. چند بار زنگ زد باهام حرف بزنه پدرم گوشیو گرفت و خودش حرف زد.. التماس می کرد باهام حرف بزنه
تو رو خدا بگید مخفی از پدرم باهاش تماس بگیرم یا نه

---

چطور فهمیدی که او "خیلی نیاز داره باهام حرف بزنه" ؟!

برای صحبت کردن با شوهرت باید از پدرت اجازه بگیری؟! (اگر کار درستی میدونی انجام بده اگر هم نمیدونی انجام نده اگر هم شک داری که درسته یا نه خب به جای بودن در اینترنت پاشو برو سراغ یک مشاور ازدواج باتجربه و باسابقه و ازش راهنمایی بگیر!)




- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بهار سرد

مرسی سارا جان
امروز دارم مدام به همین فکر می کنم.. چطور خانوادم و راضی کنم .. پاشون رو کردن تو یه کفش.. بدتر از همه اجازه نمی دن با همسرم حرف بزنم..
نمی دونم به طور مخفی از اونا با همسرم حرف بزنم یا نه..
هی می رم سمت تلفن که باهاش تماس بگیرم چون می دونم خیلی نیاز داره باهام حرف بزنه.. حتی اگر بخوایم جدا شیم حقش نیست این رفتار باهاش بشه.. اما پدرم مدام تاکید می کنه نکنه باهاش تماس بگیری.. چند بار زنگ زد باهام حرف بزنه پدرم گوشیو گرفت و خودش حرف زد.. التماس می کرد باهام حرف بزنه
تو رو خدا بگید مخفی از پدرم باهاش تماس بگیرم یا نه

- - - Updated - - -

تو رو خدا کمکم کنید.. بین منطق و احساس گیر کردم.. انقدر همه گفتن آینده شومی باهاش در انتظارمه که نمی تونم ادامه بدم.. از طرفی تصور زندگی بدون اون هم برام غیر ممکنه..
الان که دارم این و می نویسم از فرط گریه نمی بینم...
می خوام یه اس ام اس بهش بدم که هم اون آروم شه هم خودم اما می ترسم احساسی تصمیم بگیرم و جدایی بهتر باشه.
دلم برای حتی بد اخلاقیش تنگ شده..
دیشب زنگ زد که باهام حرف بزنه پدرم چند دقیقه اجازه داد.. تو همون چند دقیقه چسبیده بود به من که نکنه نرم شم.. وقتی ازم پرسید می خوام جدا شم حرف دلمه یا نه.. مجبور شدم بگم آره.. دارم می میرم.

---

شما به مشاوره حضوری نیاز فوری داری! وگرنه این طوری که شما داری پیش میری احتمال اینکه پدرت طلاقت را برای‌ات بگیره خیلی زیاده!!!

از طرفی می دونم پدرم خوبی من و می خواد از طرفی به یه مساله دیگه دارم فکر می کنم..
من و همسرم از نظر اعتقادات مذهبی اصلا و اصلا مثل پدرم نیستیم اما خودمون با هم تفاهم کامل داریم تو این مساله.. پدرم از اول آرزو داشت من یه همسر مومن داشته باشم شاید خودم هم مومن شم.. می ترسم به خاطر این موضوع هست که پدرم به شدت می خواد طلاق من و بگیره..
مشاور نمی شناسم اصلا.. لطفا راهنمایی کنید کجا برم..