شوهرم نسبت بهم سرد شده

اين خيلى خوبه كه با خودت رو راستى و قضيه برات شفاف هستش!

اولا شوهر شما مسلما خواهرشو بيشتر از همسرش دوست نداره ( اين كجا و آن كجا!) حالا شايد در ظاهر به خاطر بعضى رفتارهاى شما با خواهرش به اصطلاح جورتر باشه... من هم همين رو ميگم به جاى حسودى بگرد و رمز اين ارتباط خوب اين دو رو پيدا كن!

بزار يه مثال از خودم برات بگم! من خودم شخصيتا زياد شوخ طبع نيستم. خيلى جدى نيستما ولى خوب استعداد بذله گويى هم ندارم! :)
اوايل نامزدى متوجه شدم كه شوهرم وقتى با خواهرش هست به مراتب بيشتر در حال بگو بخند هستش ت وقتى ما با هم تنهاييم! مسلم اولين فكر من هم همين بود كه شايد اونو بيشتر دوست داره!! اما وقتى دقت كردم ديدم كه خواهرش موقعى كه همسرم شىخى ميكنه چه قشنگ باهاش همراهى ميكنه و به حرفش پر و بال ميده! و همين باعث گرمتر شدن فضا ميشه! و اينكه مردا عاشق اينن كه به نحوى تاييد بشن حتى در مورد ساده ترين حرف و كاراشون! من همون سيستم رو تو رابطمون ياد گرفتم و اجرا كردم و حال ما هم همونقدر با هم بگو بخند داريم!

سوار شو! وقتى يه نفر ميتونه عملا يه سرى از قلق هاى دوستى با شوهرت رو نشونت بده ازش ياد بگير.
تازه اينجور فكر كن كه اگه قرار باشه شوهرت بعد از تو ( دقت كنا...بعد از تو) با زن ديگه اى دوست باشه خيلى بهتره كه اون يه رابطه سالم و روشن با خواهرش باشه تا يه آدم غريبه و خداي نكرده ناسالم!



نكته ديگه اينكه مطمئن باش تو براى شوهرت در اولويت هستى و ميتونى با تدبير و خيلى دوستانه اين رو براى هر دوتون پررنگ تر كنى.
يه چيزى كه مسلمه بين يه رابطه سخت ( مملو از شكايت و ناراحتى و گله گزارى) و يه رابطه آروم و آسون ( شاد و مملو از تاييد و درك) هر كسي به سمت دومى بيشتر متمايل ميشه حتى خود من يا تو!
تو همسرش هستى... شريك زندگى... هم مسيرش و همراهش...شريك جنسيش...هيچ نبايد خودت و خواهرش رو تو دو طرف ترازو بزارى...نقش دوست و رفيق (يا همون خواهر و همدم و غم خوار) رو به همه اينا به عنوان چاشنى اضافه كنى همه چيز حله!

من جاى تو بودم اين دوستى رو تبديل به يه حلقه سه نفره مي كردم و ازش لذت ميبردم...بزار خواهر شوهرت هم حساس نشه كه يكى اومده برادر صميميشو ميخواد براش خودش و ازش بگيره! بزار احساس كنه حالا علاوه بر اون داداش يه خواهر و دوست خوب پيدا كرده!

چيزى كه من دارم تجربه ميكنم...
خواهر شوهر اگه بتونى باهاش خوب دوست بشى ميتونه از خواهر خودت هم صميمي تر بشه و باهاش راحتتر باشي چون اون وقت تنها كسيه كه هم تو رو خوب ميفهمه و دوست داره هم همسرتو!

راستى خواهر شوهرت ازدواج كرده؟؟

- - - Updated - - -

اين خيلى خوبه كه با خودت رو راستى و قضيه برات شفاف هستش!

اولا شوهر شما مسلما خواهرشو بيشتر از همسرش دوست نداره ( اين كجا و آن كجا!) حالا شايد در ظاهر به خاطر بعضى رفتارهاى شما با خواهرش به اصطلاح جورتر باشه... من هم همين رو ميگم به جاى حسودى بگرد و رمز اين ارتباط خوب اين دو رو پيدا كن!

بزار يه مثال از خودم برات بگم! من خودم شخصيتا زياد شوخ طبع نيستم. خيلى جدى نيستما ولى خوب استعداد بذله گويى هم ندارم! :)
اوايل نامزدى متوجه شدم كه شوهرم وقتى با خواهرش هست به مراتب بيشتر در حال بگو بخند هستش ت وقتى ما با هم تنهاييم! مسلم اولين فكر من هم همين بود كه شايد اونو بيشتر دوست داره!! اما وقتى دقت كردم ديدم كه خواهرش موقعى كه همسرم شىخى ميكنه چه قشنگ باهاش همراهى ميكنه و به حرفش پر و بال ميده! و همين باعث گرمتر شدن فضا ميشه! و اينكه مردا عاشق اينن كه به نحوى تاييد بشن حتى در مورد ساده ترين حرف و كاراشون! من همون سيستم رو تو رابطمون ياد گرفتم و اجرا كردم و حال ما هم همونقدر با هم بگو بخند داريم!

سوار شو! وقتى يه نفر ميتونه عملا يه سرى از قلق هاى دوستى با شوهرت رو نشونت بده ازش ياد بگير.
تازه اينجور فكر كن كه اگه قرار باشه شوهرت بعد از تو ( دقت كنا...بعد از تو) با زن ديگه اى دوست باشه خيلى بهتره كه اون يه رابطه سالم و روشن با خواهرش باشه تا يه آدم غريبه و خداي نكرده ناسالم!



نكته ديگه اينكه مطمئن باش تو براى شوهرت در اولويت هستى و ميتونى با تدبير و خيلى دوستانه اين رو براى هر دوتون پررنگ تر كنى.
يه چيزى كه مسلمه بين يه رابطه سخت ( مملو از شكايت و ناراحتى و گله گزارى) و يه رابطه آروم و آسون ( شاد و مملو از تاييد و درك) هر كسي به سمت دومى بيشتر متمايل ميشه حتى خود من يا تو!
تو همسرش هستى... شريك زندگى... هم مسيرش و همراهش...شريك جنسيش...هيچ نبايد خودت و خواهرش رو تو دو طرف ترازو بزارى...نقش دوست و رفيق (يا همون خواهر و همدم و غم خوار) رو به همه اينا به عنوان چاشنى اضافه كنى همه چيز حله!

من جاى تو بودم اين دوستى رو تبديل به يه حلقه سه نفره مي كردم و ازش لذت ميبردم...بزار خواهر شوهرت هم حساس نشه كه يكى اومده برادر صميميشو ميخواد براش خودش و ازش بگيره! بزار احساس كنه حالا علاوه بر اون داداش يه خواهر و دوست خوب پيدا كرده!

چيزى كه من دارم تجربه ميكنم...
خواهر شوهر اگه بتونى باهاش خوب دوست بشى ميتونه از خواهر خودت هم صميمي تر بشه و باهاش راحتتر باشي چون اون وقت تنها كسيه كه هم تو رو خوب ميفهمه و دوست داره هم همسرتو!

راستى خواهر شوهرت ازدواج كرده؟؟

hasti123 عزیز

به نظر من هم تو سعی کن محبتت رو بیشتر کنی هرچقدر در جمع خانواده همسرت با احترام بیشتر و مهربونی با همسرت صحبت کنی اونها خوشحال میشن و تو رو هم بیشتر دوست میدارن ... وقتی با احترام با اون صحبت کنی عزیزم جانم بهش بگی وقتی با صدای ملایم با همسرت صحبت کنی قند تو دل مادر شوهر و خواهر شوهرت آب میشه حالا که انقدر به شوهر تو حساس هستند تو هم بهشون نشون بده که زن خوبی هستی واسه پسرشون و احترامش رو داری جلو خانواده همسرت با صدای بلند یا بی احترامی با همسرت صحبت نکن گاهی حتی مثلا روز تولدت همسرت رو یه جشن کوچولو تو خونه مادر شوهرت واسه همسرت بگیر حتی شده خودت شام هم ببر یه کیک بخر یه کادو تولد یا دعوتشون کن بگو واسه همسرت یه تولد کوچولو گرفتی بزار ببینن که تو به همسرت ارزش میدی گاهی حتی یه هدیه کوچولو حتی در حد یه رژ لب یه روسری یا ... واسه خواهر شوهرهات بخر بگو رفتم واسه خودم خرید کنم یه دونه هم واسه تو خریدم واسه مادر شوهرت اینطوری شاید بتونی این وضعیت رو عوض کنی ...

اره عزیز ازدواج کرده بچه سومشم تو راهه ما دور از خانواده خودم و شوهرم زندگی می کنیم جالا شوهرم داره یه جوری برنامه ریزی می کنه که هزار کیلومتر بره شهرمون تابرای زایمان خواهرش اونجا باشه خودش که دیشب قسم خورد که این جوری نیست ولی من که باور نمی کنم اخه بچه اش پسره شوهرمم خواهرزاده پسر خیلی دوست داره
خواهرشوهرم از حساسیت من نسبت به خودش خبر شوهرم پارسال رفته بهش گفته که من بهش حساس شدم از همون وقت علیه من هر کاری که دلش بخواد می کنهو متاسفانه فقط شوهرم بیینده است و هیچ حرکتی انجام نمیده خواهرشوهرم فقط داداششو می خواد منو نمی خواد واسه همین بامن دوست نداره صمیمی بشه و هر کاری هم می کنه که رابطه ما دو تا رو بهم بزنه با خبر چینیاش با فصولیاش با غیبت کردن و خلاصه هر کاری که از دستش بربیاد

- - - Updated - - -

ممنونم ملکه جون
تا حالا اگه من محبتی به شوهرم کردم خواهرش حسودی کرده و سعی کرده رابطه نسبتا خوبمونو بهم برنه ولی متاسفانه شوهرم نمی خواد باور کنه و همشم از خواهرش طرفداری کرده خواهرشوهرم فقط شوهرمو واسه خودش می خواد هنوز نمی خواد باور کنه شوهرم دیگه زن داره و تو هر کاری به خودش اجازه دخالت میده شاید باورت نشه ولی فقط تو زندگی ما دخالت می کنه و به بقیه برادراش کاری نداره

- - - Updated - - -

ممنونم ملکه جون
تا حالا اگه من محبتی به شوهرم کردم خواهرش حسودی کرده و سعی کرده رابطه نسبتا خوبمونو بهم برنه ولی متاسفانه شوهرم نمی خواد باور کنه و همشم از خواهرش طرفداری کرده خواهرشوهرم فقط شوهرمو واسه خودش می خواد هنوز نمی خواد باور کنه شوهرم دیگه زن داره و تو هر کاری به خودش اجازه دخالت میده شاید باورت نشه ولی فقط تو زندگی ما دخالت می کنه و به بقیه برادراش کاری نداره

ببین عزیزم شما یا میخوای این مساله حل بشه یا نمی خوای...

اگه می خوای خود به خود این اتفاق نمیفته... دیگران هم ظاهرا با این قضیه مشکلی ندارن و این شمایی که داری اذیت میشی... پس شما باید اقدامی بکنی تا ورق رو برگردونی... این اصراری که داری که اثبات کنی همسرت و خواهرش با هم علیه تو اند چیزی رو حل نمی کنه...

ملکه پیشنهاد های خوبی داده...
من اگه جای تو بودم از همین تولد بچه به عنوان نقطه شروع استفاده می کردم... اصلا خودت برنامه ریزی کن برای سفر... با شوهرت همراه شو و برای زایمان برو... برای خواهر شوهرت از طرف هم خودت هم همسرت کادو بخر...
اگه همسرت خواهر زاده هاشو دوست داره به این محبت بها بده ازش به عنوان یه دایی مهربون تعریف کن...

من شوهرم برادر زاده اش رو خیلی دوست داره من حتی گاهی براش کادویی می گیرم و میدم شوهرم بهش بده... این جوری منم میشم زن عموی مهربون! :))

خوبه حالا از نظر مسافتی به هم نزدیک نیستید... به نظر من تو زیادی داری سخت می گیری...

اگه اوضاع رو خودت مدیریت کنی... به وقتش میتونی خوبی و محبت کنی...در صورتی هم که شرایط و حوصله ات جور نبود به اندازه کافی ذخیره داری که بتونی به دل خودت بری...

همسرت به شما علاقه داره ولی گیر دادنهای شما . حسادت های شما اون رو چرخونده سمت خواهرش که متاسفانه ایشون هم احتمالا مشکل حسادت دارن راهکارهای بچها خوبه همه کاری بکن و بزار همسرت از بیرون شاهد محبتهای شما باشه
ببین بعضیا این جورین از قبل ازدواج با یکی از اعضای خونواده خیلی قاطین و بعد ازدواج هم نمی تونن جدا شن حالا برس به این که گاهی از همسرشون هم یه مقدار بد ببینن.

ممنون اراس جون حتما از راهکارهایی که گفتی استفاده می کنمو مطمینم نتیجه می گیرم
واقعا حرف خوبی زدی. خداروشکر که به هم نزدیک نیستیم وگرنه تا حالا خدا می دونه به سر زندگیمون چی می اومد
دیشب بعد از مدتها حدودا یک ماه بهش زنگ زدیم من دو دقیقه بیشتر باهاش صحبت نکردم ولی تو همین از خجالتمن دراومد و تیکه شو بارم کرد بهم گفت خیلی دلم برا داداشم تنگ شده نمی خواین بیاین خیلی اعصابم خورد شد و تا اخر شب رو اعصاب شوهرم یودم
ه نظرت اگه من بهش محبت کردم و بازم بی محبتی دیدم اون وقت چیکار کنم

سلام هستی جان :43:

عزیزم این جا را هم ببین شاید به دردت بخورد: مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
:72::72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hhanie

همسرت به شما علاقه داره ولی گیر دادنهای شما . حسادت های شما اون رو چرخونده سمت خواهرش که متاسفانه ایشون هم احتمالا مشکل حسادت دارن راهکارهای بچها خوبه همه کاری بکن و بزار همسرت از بیرون شاهد محبتهای شما باشه
ببین بعضیا این جورین از قبل ازدواج با یکی از اعضای خونواده خیلی قاطین و بعد ازدواج هم نمی تونن جدا شن حالا برس به این که گاهی از همسرشون هم یه مقدار بد ببینن.

---

ممنون عزیزم اره درست میگی شوهرم قبل از ازدواج خیلی با خواهرش صمیمی بوده و حالا خیلی سخته براش. که ببینه من با خواهرش خوب نیستم و ولی می دونی من چون داداش ندارم نمی تونم شوهرمو درک کنم و تا حالا هم نتونستم با این قضیه کنار بیام که هرکسی جای خودشو داره همش فکر می کنم شوهرم خواهرشو بیشتر دوست داره اما حالا با راهنمایی های دوستان تمام سعیمو برای برطرف شدن مشکلم می کنم

به نظزم هیچ اشکالی نداره... انتظار نداشته فقط با اراده تو خواهر شوهرت متحول بشه!
من جای تو بودم در جواب می گفتم ما هم هر دو دلمون تنگ شده! اینجور افراد رو باید شرمنده کرد!
محبت کن و صبور باش...
حداقل تا یکی دو ماه چشم و گوشت رو ببند و محبت کن... باور کن خیلی اوضاع بهتر میشه!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آراس

به نظزم هیچ اشکالی نداره... انتظار نداشته فقط با اراده تو خواهر شوهرت متحول بشه!
من جای تو بودم در جواب می گفتم ما هم هر دو دلمون تنگ شده! اینجور افراد رو باید شرمنده کرد!
محبت کن و صبور باش...
حداقل تا یکی دو ماه چشم و گوشت رو ببند و محبت کن... باور کن خیلی اوضاع بهتر میشه!

---

ممنون عزیزم ا ز حرفات خیلی چیزا رو یاد گرفتم امیدوارم بتونم به کار ببندم فقط یه مورد دیگه هست که می خوام راهنماییم کنی خواهرشوهرم خیلی از شوهرم انتظار داره یعنی ما اگه شهرمون باشیم باید همش در اختیارش باشه و هر کاری رو که بگه همون موقع انجام بده بقیه خواهر برادرای شوهرم با اینکه همشون از شوهرم بزرگترن ولی هیچ کدومشون از شوهرم انتظار ندارن که شوهرم کاری براشون انجام بده ولی این یکی... یه جورایی دوست ندارم یکی این جوری از شوهرم کار بکشه و بهش دستور بده با این قضیه چه طور کنار بیام

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط جاثیه

سلام هستی جان :43:

عزیزم این جا را هم ببین شاید به دردت بخورد: مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
:72::72:

---

ممنون عزیزم
حتما می خونمشون