ممنونم گیسو جان .:43:معمولا توی کتابخانه درس می خوانم . یعنی اول ها می رفتم درس می خواندم. الان می روم می خوابم . فکر کنم شرطی شده باشم : تا میز و صندلی کتابخانه را می بینم خوابم می گیرد...
کنکور ارشد دارم. روزم را معمولا پای کتاب به شب می رسانم. خیلی می خوابم. خیلی خوابم می گیرد و حوصله هیچ کاری را ندارم.
به ازدواج اصلا فکر نمی کنم . خانواده ام هم فشار نمی آورند الحمدلله چون خواهر بزرگتر دارم . به آن بیچاره که بزرگتر است فشار می آورند.
دیروز یک چیزهایی خواندم امروز دوباره بد شدم...
- - - Updated - - -
سلام n.i.k.i جان :43:. تو هم دعوا می خواهی ؟ یکی بیاید هر دوتایمان را دعوا کند...
تو چرا حالت بد است؟ الان بروم بخوانم ببینم کجا نوشته ای ...
نمی دانم چرا این طوری شده ام.
- - - Updated - - -
خلا را حس می کنم ولی مطمئن نیستم عاطفی باشد.
شما یک تایپک قرار بود بنویسید از مسئله خودتان، ننوشتید؟
- - - Updated - - -
خیلی روش خوبی دارید. ممنون که نوشتیدش.:72::72: باید همین کار را بکنم.
خیلی از قسمت های مسیر زندگی ام را خراب کرده ام . دیگر دوست ندارم فکر کنم چه دوست دارم و چه دوست ندارم.