(11/6/1386)
از دست این لب و دماغ لعنتی
مراجع محترم، هر چیزی را اگر زیاد در معرض دید خود قرار داده و زیاد به چشم خود نزدیک کنیم با دو مشکل روبرو می شویم:
1 – آن موضوع را بزرگتر، مبهم تر و غیرواقعی ادراک می کنیم.
2 – زاویه دید ما نسبت به سایر موضوعات و اشیاء بسته شده و آنها را ندیده و توجه ما نسبت به آنها کم می شود.
لذا اگر شما یکی از مسائل و مشکلات خود را بیش از اندازه در دید خود قرار دهید، و ذهن و فکر و احساس خود را با آن درگیر کنید، موجب می شود که شما مرتب آن را آبیاری کنید و آن مسئله چون علف هرزه ای روز به روز بزرگتر شود و شما در برابر آن احساس ضعف کنید. و از طرفی از بی نهایت مسائلی نیز که هر روزه ما انسانها باید به آنها توجه کنیم ، چشم پوشی کرده و می گذریم.
با توجه به مقدمه بالا به راحتی متوجه می شوی تا وقتی نخواهی به این مسئله توجه کنی که تو به غیز از دماغ، هزاران هزاران مسئله مهم دیگر داری و باید به آنها بیندیشی، مشکلت حل نمی شود. در واقع مشکل تو لب و دماغ تو نیست، مشکل تو اینست که زیاد به لب و دماغت توجه می کنی. و زیاد به آن فکر می کنی و زیاد آنرا به نظاره می نشینی. یک راه ساده برای اینکه به همه زندگیت برسی اینست که برنامه ای را برای خود تدارک ببینی و مثلا روزی چند دقیقه برای دقت به دماغت در نظر بگیر و بعد از آن در برنامه ات جایی برای لذت بردن از سایر مواهب زندگی قرار بده.
برای اینکه برنامه ات عملی شود، وقت خود را با کار و تلاش، با تفریح و علاقمندیها و ....، پر کن. و وقتی دوستان و فامیل را می بینی ، به غیر از قیافه ظاهری خود نسبت به سایر توانمندیهایی که می توانی بروز دهی فکر کن