-
سروین جان میتونی به صورت جدی به شوهرت همه چیز رو توضیح بدی و برای ١ سال ازش جدا بشی .....میدونی که در امریکا باید ١ سال زن و شوهر اعلام کنن که جدا هستن بعد از ١ سال میتونن برای طلاق رسمی عمل کنن ........خوب این رو گذاشتن تا زن و شوهر ی فرصتی به هم بدن .....توی ١ سال به همه چیز فکر کنن و طعم جدایی رو بکشن اگه بعد از ١ سال باز هم خاستن طلاق بگیرن حالا میتونن اقدام کنن .........
من احساس میکنم تو بیشتر از این که از جدایی از شوهرت بترسی ازنا مشخس بودن آینده نگرانی و اینکه آیا میتونی مورد خوبی گیر بیاری یا نه
یا بمون و شوهرت رو همین جوری که هست تحمل کن و کم کم به فکر ی بچه باش تا بیشتر به زندگی پابند بشین هر دوتون ....... یا اینکه دندونی که درد میکنه رو بکن بنداز خودت رو راحت کن .نمیدونم شوهرت تا چه حد مخارج زندگی رو فراهم میکنه ؟ آیا اهل کار هست؟ با وضیت اعتیاد تو امریکا باید خیلی از مخارج زندگی حیف و میل این امر بشه ........ یادت هم باشه که آدمی که توی بذرگ سالی و با آگاهی تمام گرفتار مواد میکنه خودش خیلی سخته که ترک بدی چون دانسته و آگاهانه به این کار دست میزنه و عواقب اون رو میدونه ولی همچنان به کار خودش ادامه میده .....شاید از تو زیادی اطمینان داره که ولش نمیکنی .....اینقد مطمئنه که تو میخایش که ترسی از رفتن رو نداره میدونه اینقد میخاییش که اگه بازم بری بر میگردی ......شاید اگه باهاش جدی حرف بزنی و بهش بگی که میخای بری خودش رو تغیر بده و از خواب خرگوشی بیرون بیاد ....راستی سروین جان نگو با اعتیادش مشکلی نداری که اشتباه میکنی ......باور کن خیلی از این مشکلات که دآری علاوه بر مسائل اخلاقی و ارثی ،ریشه در اعتیاد داره و شوهرت احتیاج به ی تلنگر داره که از خب بیدار شه و ببینه ای دل غافل زنم داره ولم میکنه .......ی چن مدت میتونی بری ایران باره ١-٢ ماه بعد بر گردی ولی ی جا دیگه زندگی کن بذر بفهمه ....بذر احساس خطر کنه ........البته سعی کن در این مدت کاملن سالم زندگی کنی و در ضمن به هیچ عنوان به ارتباط با شخصه دیگه فکر نکنی و کار رو خراب نکنی که اگه شوهرت بفهمه دیگه واویلا .........در ضمن اگه در فیس بوک هم زیاد میری مواظب باش زیاد در گیر دوستیهای بی آخر عاقبت اونجا نشی ...... که همشون واقعن مجازیه ....... تو این مدت خیلی راحت هم تو هم شوهرت میتونین بفهمین که آیا میتونین از هم جدا بشین برای همیشه یا نه ...... والی یادت باشه اول بشین باهاش صحبت کن و از تصمیمت بگو احتمالن میگه باشه قول میدم خوب میشم ...یه مدت تو صبر کن و امتحان کن ببین بهتر میشه یا نه ..اگه نشود مقدمات اجاره ی جای جدید رو آماده کن (بدونه اینکه اون بفهمه ) و ی روز بارش یاد دا شت بذا ر و برو .....و ی دوره ازش جدا زندگی کن .....ایشالا که زود بعد از چند ماه هردو تون مشکلات رو حل کنید و برگردی س زندگیت .....اگه هم خدایی نکرده درست نشود که دیگه عذاب وجدان هم نداری و به راحتی میری پی کار و زندگی خودت
فقط اگه خدایی نکرده جدا شدی باید خیلی مواظب ارتباط دوران مجردیت باشی که از چاله به چاه نیوفتی ...، اگه بخای مجددا ازدواج کنی چند مورد رو باید در نظر بگیری :١- اینکه که دیگه دختر ١٨ ساله نیستی و ٢٩ سالت هست اگه بخای تو ایران ازدواج کنی اگه موردی گیر بیاد ٢ حالت داره یا طرف زن مرده زن طلاق داده س که دیگه به درد تو نمیخوره یا اگه هم مورد جوون گیرت بیاد به احتمال ٩٩ % به خاطره آمریکاست نه گل روی خودت
٢- اینکه تو امریکا ازدواج کنی : اون هم چند حالت داره یا گرفتار ی مرد آمریکایی بشی که اون هم خودش ٢ حالت داره یا آمریکایی آروم و بی زبون و تو سری خورن که بعد از ٥-١٠ سال از خودت خسته میشی احساس زن بودن کنار ی همچین مرده آمریکایی بت دست نمیده و بعد از ٥-١٠ سال از دستش فرا ر میکنی مخصوصن تو که شوهر ایرانی داشتی ی جاهایی از زندگی باد جوری فیلت یاده هندستون میکنه .......حالت دومش اون آمریکاییها ی موزی ،آروم ،خوش اخلاق هستن که اکثرشون بعد سالها کشف به عمل میاد که قاتل زنجیریی بودن ......شما اگه اخبار و هودس رو دنبال کنی میبینی که ٩٩% قاتلین زنجیریی امریکا همینها بودن که در کمال خونسردی آدم کش هستن ........
٣- اینکه تو همون امریکا به توره ٣ دسته میخوری ....ی دسته پسرا ایرانی مجرد هستن که تازه وارد هستن و برای زمان حالشون دنباله زنان مطلقه میگردن که فعلا باهاش باشن تا بعدن سر فرست برن از ایران زن دل خواه مادرشون رو بیارن پس هواست باشه .....ی دسته هم هستن که زناشون به هر دلیلی طلاق گرفتن الان ٤٥-٥٥ سالشونه بچهها اکسرشون بزرگ شدن یا با ماما نشون زندگی میکنن و حالا این دسته از مردها تنها موندن و دنباله ی دوست دختر خوشکل و جوو ن میگردن ...پس باز هم مواظب باش .........میمونه ی دسته که ی پسرای تو رده سنی ٣٥ -٤٥ سال که پسرای کاملن خوب تحصیل کرده و اهل زندگی هستن منتها خواهر یا مادر کنارشون نیست که براشون زن پیدا کنه و خودشون هم اهله دنباله زن گشتن نیستن به نظر من اینها مورد خوبی برای ازدواج در امریکا هستن فقط سعی کن که پاک بمونی و سر سنگین قول بت میدم خیلی زود ی مورد خوبش گیرت میاد
.
سروین عزیزم اینا رو بت گفتم که یه دید گاه عمیق تری از آینده داشته باشی و بی گدار به آب بزنی ........ یادت باشه سعی کن طلاق آخرین راه حل برات باشه ....وقتی همه راه ها رو رفتی و دیدی شوهرت عوض نشد اون موقع به جدایی کامل فکر کن ........ که ی وقت ته دلت جای شک نباشه بعد از ١-٢ سال پشیمون بشی بگی بابا عجب اشتبا هی کردم ......قربونه همون شوهر خودم ......به هر زندگی پر از پستی بلندی و آدمها هم به لاخره بی عیب نیستن ........مواظب خودت باش .....عجله نکن :81:
- - - Updated - - -
-
Parastooy mohajer aziz
ممنون از توجهت،
باهات کاملا موافقم. یکی از دلایلی که میخوام قبل از رفتن، ازش وکالت بگیرم برای طلاق اینه که از خودم مطمئن هستم که نه میخوام بهش خیانت کنم و نه با کسه دیگهای باشم. اما از طرف اون اصلا مطمئن نیستم، چون همون طور که گفتم خیلی دهن بینه و به همه خیلی زود اعتماد میکنه.
دسته بندیت در مورد مرد هایی که در آینده باهاشون مواجه میشم رو خوندم، درست میگی، اما من اصلا از اون دخترها نیستم که ازدواج و زندگی مشترک برام آرمان و هدف باشه. الان هم تصمیم دارم اگه قرار شد جدا شم، تمرکزام رو رو کار و درس و دوستانم و ورزش و این جور مقولهها بگذارم. همون طور که گفتی اصلا هم اهل فیس بوک و روابط سطحی نیستم.
فقط کاش راضی بشه همسرم و برای یک بار هم که شده منطقی باشه
-
سروین گرامی ، در حال خوندن تاپیک قبلیتون هستم ...
زندگی ای که ازش گفتی همچین نا آشنا نیست ...خیلی از زندگی ها همین گونه هست... با کمی تغییر در دیدگاه می توانی از زندگی ات بهره های زیادی رو ببری ... پس عجالتا از فکر طلاق بیا بیرون ، چون تو هم دچار هستی و می دونی که دچار یعنی عاشق ، وفکر کن چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار ابی دریای بی کران باشد ، درست مثل خود من ... به زودی برای شما پست ارسال خواهم کرد
-
دوست عزیز اگر همسرت رو دوست داری باهاش بمون.من نمیخوام به طلاق تشویقت کنم.من احساس می کنم بلاتکلیفی خیلی سخت تر از زندگی با آدمی که 1 سری مشکلات داره یا حتی طلاقه.این حس منه. من چون خودم الان توهمین دوره رکود و فاصله هستم خیلی فشار روانی بهم وارد میشه.نه مجردم نه متاهل.نمیدونم باید دوستش داشته باشم یانه.1روز دلم برا زندگیم میسوزه 1 روز ازش متنفرم.دلم میخواد تکلیف زندگیم مشخص باشه.البته آدما با هم فرق دارن این احساس و نظر منه.
-
عجب داستانی درست کردم واسه خودم. یکی بگه آخه نونت کم بود، آبت کم بود، عشق و عاشقیت دیگه چی بود :102:
-
سروین جان من برات 1 پیشنهاد دارم.به طوز موقت و در حد 1 ماه از همسرت دور شو. دوری موقت باعث میشه منطقی و بدون احساس در موردش فکر کنی.به نقاط مثبت و منفیش فکر کن.رفتاراشو تجزیه و تحلیل کن.در موردش با آدمای معتمد و آگاه مشورت کن.اگر میتونی برای 1 ماه بیا ایران.ببین بعد از 1 ماه احساست عوض میشه یانه.من خودم این راه رو امتحان کردم و به نظرم بد نیومد.البته امیدوارم دوستای باتجربه تر بیان نظر بدن بگن این کار درسته یا نه؟
-
Mignonne aziz
سلام و ممنون از کامنتت،
من به خاطر مسایل کاری یک مدت طولانی ازش دور بودم و کاملا با احساسی که اون دوران داشتم آشنام. دلتنگ بودم و بهش فکر میکردم اما خوب آرامش هم داشتم تا حدی. وقتی برگشتم هم فکر کنم قبلا گفتم چی شد، اون روابط و خیانتش و در واقع وقتی بر گشتم و فهمیدم اینها رو، یک چیزی درونم شکست، مرد و از بین رفت. نمیگم که صرفا به این دلیل میخوام جدا شم، اصلا، اما شاید جرقه این فکر از همون روز تو ذهنم زده شد. دیگه هم به هیچ دلیل حاضر نیستم اون دوران رو تجربه کنم. ممنون از تو که انهمه به من لطف و توجه داری، اگه بدونی تو چه برزخی گیر کردم :302:
-
سلام دوستان،
با همسرم صحبت کردم. اول تو یک نامه براش نوشتم. منتظر شدم چیزی بگه، اما نگفت. دیگه مجبور شدم باهاش مطرح کنم، که طبق معمول اول مسخره کرد و گفت تو کی میخوای بزرگ بشی؟ همه دخترا حسرت زندگی تو رو میخورن، به جای این حرفا به زندگیت بچسب!! بعد که دید اصرار میکنم گفت تو میخوای بری، اون هم تو!!! برو ببینم چطور میخوای از من یک روز دور بمونی. اصلا بگذار زنگ بزنم به مامانت، اون درستت میکنه!! تو دلم گفتم آره، کاش من هم میتونستم شکایت تو رو به اونا بکنم.
بچهها دیگه کم آوردم :161:
-
سلام خانم سروین،شما که حرف طلاق رو میزنید ایا تا تهشرو فکر کردید؟فکر 5 سال بعد،10سال بعد و.....مطمئنید پشیمون نمیشید؟؟؟؟؟؟یه وقای ادم ح اثیر یه عواملی تصمیمایی میگیره که به صلاحش نیست،به نظرم عجله نکنید و بیشتر فکر کنید
-
دیگه چقدر صبر کنم سامان خان؟ مگه چه اتفاقی قرار بیفته که انقدر ته دل من رو خالی میکنین ؟