up....
نمایش نسخه قابل چاپ
up....
دوست عزیز شما اگه واقعا میخوای فراموشش کنی راه حلاش سادست میتونی خطت رو عوض کنی که ن اس بدین ن زنگ
اگه جای یا مسیری هست که ممکنه همو ببینید سعی کن نری.به درست برس اولش ممکنه سخت باشه ولی شدنیه خودتو سرگرم کن رشتت واسه سرگرم شدن متنوع هست پس برو دنبال درست ب ایندت فکر کن واسه ازدواج هم وقت کافی داری هم موقعیت بهتر از اینها
مرسی.
الان سه روزه نه بهش زنگ زدم نه اس دادم. اون امروز زنگ زد ولی جوابشو ندادم دیگه زنگ نزد. مسیر دانشگامون یکی نیست.
ولی نمیدونم چرا هنوز روش انقد حساسم. از هیچ دختری خوشم نمیاد جز اون. حس میکنم پشتم خالی شده و کسی رو ندارم و خیلی بی کسم .
متاسفانه دور از پدر و مادرمم زندگی میکنم و واقعا هم بی کسم
سلام آقا آرش. شما در تاپیک خانم arc نظر داده بودین واسه همین کنجکاو شدم و به تاپیکتون سر زدم. چون راهنماییتون مثل فیلمهای هندی بود. اولا زندگی که توش صداقت نباشه اون زندگی نیست پس نباید حتی تو کوچکتریم مسائل هم دروغی بین زوجین باشه( مسئله بارداری که پیشنهاد داده بودبن) برادر من مشکل شمام باز مثل اینه که شما زندگی رو مثل فیلم می بینید. تو 20 سالگی نامزد می کنید بعد طلاق میدید بعد باز عاشق میشید... کمی آرومتر چه خبره. اصلا چه نیازی هست که شما هی کسی رو وارد رندگیتون بکنید بعد هم با سرنوشت اونا بازی کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه ازدواج رو شما بچه بازی میدونید.. نمی دونم اون دختر خانم قبلی حالا چی شد و چه عذابی کشید ولی اگه می دونست این طلاق به نفع ش بود شاید راحتر با این جریان کنار میومد. ارابطه الانتون هم که باز سرتاپا اشتباهه لااقل به فکر خودتون نیستید به فکر پدر و مادرتون باشید که تاوان اشتباههای شما رو پس ندن. سرتون به درستون باشه و به دلتون استراحتی بدید تا زود زود عاشق نشه. البته کلمه عشق مقدسه و نباید برای اینجور روابط به کار بره. برادر من اینا عشق نیست اینا تفریحه با سرنوشت خودتون و دیگرون بازی نکنید
دوست عزیز شما چیزی از زندگی من نمیدونی . بنده نگفتم صد بار عاشق شدم . یه بار عاشق شدم اونم عاشق همکلاسیم . من عاشق خانومم نبودم.
در رابطه با اون تاپیک هم باید بگم لطفا موضوع اون تاپیک رو اینجا مظرح نکنید و هر حرفی دارید اونجا بزنید.
لطفا در این تاپیک هم چیزی ننویسید چون نیاز به مشاوره شما ندارم.
1 نفرم که حرف حساب می زنه ناراحت می شید! پس چرا اومدین اینجا؟!
من این حرفهارو مطرح کردم که با زندگی دختر مردم بازی نکنید اگه عاشق نبودید با چه حقی با ایشون ازدواج کردید . خودخواهی تا این حد که برا فراموش کردن یکی سرنوشت دیگری رو خراب کنید!!!!! ما آدما باید تحمل شنیدن حقایق رو هم داشته باشیم. منم همسن شمام ولی افکار شما خیلی خام و بی تجربه است. زندگیتون رو دارید با اشتباهاتتون تباه می کنید وقتی چشمتون رو باز کردید می بینید یه گذشته پر عشق های الکی و شاید ازدواجهای ناموفق رو پشت سر گذاشتید پس به خودتون بیاد و با مسائل زندگی بخصوص ازدواج عاقلانه تر رفتارکنید و تصمیم بگیربد بد هم نیست به دلتون استراحت بدید تا خالی بشه از این روابط الکی
مگه ما انسان ها همیشه نمیگیم که هیچ کسی هم که نداشته باشیم خداهست پس چرا وقتی احساس تنهایی میکنیم فراموشش میکنیم ؟؟؟؟؟؟/
شما انگار با من دشمنی داریا .
من دارم خودم میگم تو سه مرحله از زندگیم اشتباه کردم و بد ضربه ای خوردم . اول اینکه بدون عشق ازدواج کردم دوم اینکه زنمو طلاق دادم و سومم اینه که رفتم با یکی دیگه که اصلا ارزششو نداشت و امروزم رفتم تو دانشگاهشون دیدم با یه پسره که دشمن منم بود دوست شده.
واقعا اشتباه کردم . تاوانشم دادم . من به زنم خیانت کردم . خدا هم انتقامشو از من گرفت . ولی الان فهمیدم چه اشتباهاتی کردم و متاسفانه خیلی دیر فهمیدم. کاش یه نفر بود راهنماییم میکرد.
من نگفتم کسی مقصره که شما انگار با من پدرکشتگی با من داری که اینجوری حرف میزنی. خوب که شما تو ماجرای من نبودی وگرنه اعدامم میکردی.
اگه قرار بود اینجا بجای اینکه آروم بشم بیام و کسی مثل شما بیاد متلک بندازه پس دیگه نباید میومدم . من اینجا اومدم همدردی . که ببینم فقط من نیستم که اشتباه کردم .خیلی هم مثل من بودن و بتونم از تجربشون استفاده کنم . شاید اگه چن سال پیش با همچین جایی آشنا شده بودم الان داشتم با زنم زندگی میکردم .
امروز رفتم تهدیدش کردم که بی آبروش میکنم و از این به بعد انقد دم دانشگاش وایمیسم که بیاد بیرون و به زور سوار ماشینش میکنم و بی آبروش میکنم تا بفهمه نتیجه خیانت چیه .
بهش گفتم کاری میکنم که خانوادت نتونن از بی آبرویی سر بلند کنن. بهش گفتم تنها راهی که داریی اینه که وقتی من دم دانشگات نباشم بری شهرتون و اصلا دیگه تو این شهر نیای.
خواااهش میکنم سرزنش نکنید مثل چند نظر اخیر چون واقعا دیگه طاقتم تموم شده