-
رفتم بیرون شوهرم اصلا نیومد بگه تو کجا رفتی .منم رفتم بیرون دم در وایسادم و گریه کردم دوست شوهرمم که باهامون اومده بود اومد بیرون و گفت ناراحت نباش گریه نکن درست میشه بیا برو تو خونه منم نرفتم گفتم منت اینجا تنهام مامانم اینا هیشکی باهام نیست من تازه اون موقعه 19 سالم بود و فکر کردم اونجا هیشکیه ندارم خیلی ناراحت بودم کلی گریه کردم
- - - Updated - - -
آره فکر کنم خیلی سوخته :227:
- - - Updated - - -
آخر این سیزده بدر شومم بگم و تمومش کنم پدر بزرگش اومد و منو برد تو همه هم با من دعوا کردن که تو نباید جواب خواهرشوهرتو میدادی اون اعصاب نداره شوهرمم طرف اونارو گرفت و گفت تو آبروی پدرمو بردی و باهام قهر کرد هرموقع هم بحث میشه میگه تو اون روز مقصر بودی و هرچی میگم خواهرت شروع کرد و آبروی منو جلوی همه برد و هیچکی بهش هیچی نگفت ولی من گفتم
- - - Updated - - -
آخر این سیزده بدر شومم بگم و تمومش کنم پدر بزرگش اومد و منو برد تو همه هم با من دعوا کردن که تو نباید جواب خواهرشوهرتو میدادی اون اعصاب نداره شوهرمم طرف اونارو گرفت و گفت تو آبروی پدرمو بردی و باهام قهر کرد هرموقع هم بحث میشه میگه تو اون روز مقصر بودی و هرچی میگم خواهرت شروع کرد و آبروی منو جلوی همه برد و هیچکی بهش هیچی نگفت ولی من گفتم
- - - Updated - - -
چرا کمکم نمیکنید
- - - Updated - - -
اینم یک مورد از کارای خانواده شوهرم
- - - Updated - - -
توی زندگیمون همیشه من مقصرم همیشه من باید ببخشم همیشه باید منت بکشم
- - - Updated - - -
کمکم کنید
-
متاسفم چقدر عذاب اوره خونه شما با پدر و مادرشوهرتون جداست؟
-
چرا هیشکی کمکم نمیکنه
- - - Updated - - -
آره عزیزم اونا شهر ری هستن ما پیروزی
- - - Updated - - -
خیلی دوسش دارم ولی خیلی هم بهم سخت میگذره
- - - Updated - - -
نمیدونم چیکار کنم یه روز میگم همه چیرو ول کنم برم یه روز میگم خودکشی کنم
- - - Updated - - -
باز دلم واسه یدونه خواهرم میسوزه
-
دوست عزیز شما هم خیلی بی سیایت رفتار می کنی و همش گریه می کنی اگه واقعا همه می دونن که خواهر شوهرت اعصاب نداره خوب محلش نده چرا باهاش یکی به دو می کنی!!! وقتی اون می گه کثافت کاری قبل ازدواج و من باعث رسیدنتون به هم شدم باید یه جوابی میدادی که در عین اینکه پز شوهرت رو میدادی اون هم می سوخت مثلا اینکه شوهرم خودش عقل و چشم داشت و ما عاشق هم بودیم و عاشق هم باقی میمونیم الان هم به خاطر شوهرم و اینکه نمیخوام دعوامون اونو ناراحت کنه باهات بحث نمی کنم نه اینکه بگی باشه بفرما اینم شوهرت و طلاق.... بیچاره شوهرت با حرف تو چقدر کوچیک شده:47:
- - - Updated - - -
امیدوارم کارشناسا ی محترم بیان و راهنماییت کنند
-
نمیدونم چیکار کنم
- - - Updated - - -
نام کاربریت نمیدونم چیه ولی ممنون از نظرت ولی تو اون لحظه نمیدونی چی بگی جا میخوری و باورت نمیشه منم الن خیلی چیزا به ذهنم میرسه که بگم
-
شما گفتيد كه همسرتون رو دوست داريد ايا ايشون هم شما رو دوست دارند ؟
-
من اون موقع همش 19 یالم بود و اصلا از این چیزا رو بلد نبودم
- - - Updated - - -
نمیدونم حتما اره که داره زندگی میکنه
-
اول بايد كمي رابطه تون رو ترميم كنيد و از اونجايي كه خيلي تحريك پذير هستيد(همتون)رابطه تون رو كمتر كنيد نه اينكه سرد بشيد و قطع رابطه-(دوري و دوستي)الان تو چه وضعيتي هستيد همه باهم قهريد؟
-
نه بابا این قضیه مال سال 90
-
سلام عزیزم
بهتره سعی کنی آرامشت رو حفط کنی
این اتفاقها افاه و شما گذشته رو نمی تونی تغییر بدی . اینطوری که شما گفتی تقریبا همه شما به نوعی مقصر بودید هم مادرتون که با تماس اشتباهش به مادرشوهرتون دعوا رو کش دار کرده و هم مادرشوهرتون که با تماسش با شوهرتون شعله ورتر کرده هم شما که جلوی دوستای شوهرتون از ناراحتی و دلخوریتون صحبت کردید و هم همسرتون که در مقابل رفتار اشتباه شما سه نفر نتونسته بهتر ازاین رفتار کنه .
اما گذشته گذشته .
پس بهتره ناراحتی و حرص خوردن رو کنار بذاری و دنبال راه حل باشی تا آینده شیرینی بسازید .
1 سعی کن تحت هیچ شرایطی به عنوان قهراز خونه بیرون نری
2 - هرگز دعوا و بحث های خودتون دو تا رو به خانواده ها یا ذوستات اطلاع نده . هرچقدر هم که اتفاقی باشه شما باید بپوشونی و نهایت سعیت رو بکنی که کسی نفهمه .