بعضی از آدم ها از یه سوراخ 2 بار گزیده می شن ولی شما 10 ، 15 بار هم بیشتر نیش می خورن !
نمایش نسخه قابل چاپ
بعضی از آدم ها از یه سوراخ 2 بار گزیده می شن ولی شما 10 ، 15 بار هم بیشتر نیش می خورن !
سلام. نازنین خانم .
در این رابطه مردم ممکنه برای شما حرف در بیارن.
به احساسات خودتون در رابطه با این آقا مسلط باشید. هر چیزی حدی داره. احساس امروز میتونه شروع یک طوفان برای فردا باشه.
من حتی ی بار هم گزیده نشدم
این ادم هم اصلا از اون ادم ها نیست
من فقط خواستم کمکش کنم که بتونه تو این وضعیت بد مالی یکم شرایط بهتری برای همسرش فراهم کنه
چون وضعیت خانوادگیش رو می دونم و می دونم پدرش بی پوله و مادرش مریضه
و پدرم هم خیلی دوستش داره خیلی زیاد به خودش و خانواده اون احترام میزاره
چرا متوجه موضوع نیستید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
چرا همه چیز رو با ذهن منحرف و کج خودتون می سنجید؟
من که قبول کردم نباید زیاد کمکش کنم
و بهش فکر کنم
به هر حال که برادر واقعی من نیست هرچند پدر ایشون به من محرم هست..ولی ما از طریق همکاری بیشتر آشنا شدیم و رفت و امد کردیم
چرا واقعا یاد گرفتید فقط بغرنج کنید مسائل رو؟
من به کمک احتیاج ندارم
مشکل حادی هم پیش نیومده
اون آدم هم انقدر با شعور و متین هست که می دونم واقعا فکری نمیکنه
ولی خوب ی لحظه دچار تردید شدم واسه حرف امروزش
و حرف خودم......
که الان فهمیدم این تردید بی جا نبود
لطفا خواهش دیگه اینجا اضحار فضل نکنید
من جواب خودم رو از سنجاب و دلتنگ گرفتم و اگرم هم سوالی می کنم از اونها می پرسم .
نازنین عزیزم اگر می خواهی جبران کنی و ارتباطاتت با این آقا در حد عادی باشه:
1- شبها برای ایشون دعا نکن
2- از ایشون برای همسرت صحبت نکن
3- به ایشون احساسات خواهرانه نشون نده
4- کاری در خارج از چار چوب یک همکار برای ایشون انجام نده
5- از احساساتتون برای ایشون خرج نکن (به معنی گفتاری و رفتاری)
یک پاورقی: از حرف دوستان ناراحت نشو. یک لحظه فکر کن ادمهای اطرافت این ابراز احساساتت رو نسبت به این آقا ببینن ؟(به جای اینکه در این سایت بخونن). آدم بهتره عاقلانه رفتار کنه و خودش رو در شرایطی قرار نده که مورد تهمت و سوء ظن قرار بگیره. شاید شمابتونی خودت رو و احساساتت رو به خوبی مدیریت کنی ولی افکار هیچ کس (تایید می کنم هیچ کس حتی همسرت و حتی اون آقا و ...)در دست و کنترل شما نیست عزیزم.
سلام آقا مجید
می شه بگید چطور در رفتارم بهش بفهمونم که احساسم واقعا خواهرانه بوده؟ می ترسم ی وقتی فکر دیگه کرده باشه؟
البته تقریبا 99 درصد مطمئنم نمی کنه ها
خیلی پسر خوبیه یعنی واقعا مثل اون من تو زندگیم ادم به این با شعوری ندیدم .همه هم می گن
منم خیلی کم باهاش حرف میزنم
کارهامون هم باهم درگیر نیست یعنی نگران نیستم که روابطم زیاد شه باهاش
الانم دیگه نمی خوام ضامن شم برای وامش.میخوام بگم سعی کردم ولی نشد.
- - - Updated - - -
دلتنگ عزیز من به خدا رفتار خاصی با اون ندارم نسبت فامیلی هم که باهم داریم ولی بقیه همکارا خیلی بیشتر با اون صمیمی هستند من فقط در دو مورد زیاد از حد رفتار کردم یکی کادوی عقدش بود یکی هم امروز که گفت شاید بره جای دیگه کار کنه. همین دو مورد
تلاشی هم که واسه ضامن شدم کردم اون خبر نداره یعنی اصلا نمی خواستم موذب شه ...و فکر کنه مدیون من میشه
باشه دیگه دعا نمیکنم :(
بی تفاوت میشم .ضامنش هم نمیشم.اصلا مثل مردای دیگه باهاش رفتار میکنم مثل بقیه همکارا...ولی رفتار من طوری نبود که بقیه همکارا بخوان فکری کنند .یا حرفی در بیارن چون همه می دونن که نسبت فامیلی داریم.
خانم نازنین آریایی یه نکته هم من میگم شایدبه شناخت خودتون بیشترکمک کنه.نمیدونم منشأ ش چیه نیازداشتید یک برادر داشته باشید و...اما منظورمن بر"فرایند"هست که ازمنشأ جداست.دادن هدیه ی با ارزش به کسی یک توجیه قبلش میخواد بنابراین واسه توجیه شخص برمحبوبیت گیرنده هدیه وکمک پیش خودش تأکیدمیکنه واین باعث افزایش محبوبیت گیرنده کمک نزدکمک دهنده میشه.حتی اگه بعد از دادن هدیه وکمک پشیمون بشه بازواسه توجیه خودش ممکنه برمحبوبیت اون شخص تأکیدکنه.شمانگران بودید اون شخص چی فکرمیکنه.به لحاظ تناسبات اجتماعی تاحالامشکلی نیست وشما تصمیم گرفتید به اون شخص حس خواهری نداشته باشید به نظرم مشکل دقیقا از "زمانی شروع خواهد شد که بخواهیدبه اون شخص ثابت کنیدواسه شمامهم نیست"
بذار برات به طنز بگم: . بهترین حالت اینه که هر وقت داری با ایشون صحبت میکنی بگی که برات حکم برادرت رو داره. به زبون آوردن این جمله مثل ریختن آب سرد روی ایشونه.
من سه چهار دفعه میخواستم به بعضی دخترا نزدیک بشم از زیبائیشون تعریف کردم. لعنتی ها برگشتن گفتن مرسی مجید جون تو هم مثل داداشم میمونی.:97:
من هم از اون به بعد مقابلشون جبهه میگرفتم.:58:
به نظرم بذاریدش به حساب اینکه به یه آشنا اول زندگیش کمک کردیدوشادش کردیدو قضیه رو رهاکنید اینطوری پایانش متناسب هست
نازنین جان،
اگر کارهای ضمانت وام را انجام دادی و تمام شده، بهتره که ضامنشون بشی.
ضامن پیدا کردن راحت نیست
کار اداری و بانکی انجام دادن هم راحت نیست
بخاطر این وقتی که گذاشتی و کاری که کردی،
اگر شوهرت موافقه
ضامن بشی فکر نمی کنم اشکالی داشته باشه.
قبلش حتما به شوهرت اطلاع بده.
من بخاطر مشکلات خودم دل و دماغ نوشتن اینجا ندارم و فقط به خاطر دوستی قدیمی که بینمون هست برات چند خطی مینویسم
ببین دختر خوب من کاملا میفهمم چی داری میگی و خودمم از این رابطه های خواهر برادرانه داشته و دارم.
اینو باور دارم که بر خلاف نظر دوستان که فقط از در نهی وارد شدن اگه رابطه به درستی تعریف بشه و فرضیات شما هم 100% صادق باشه این نوع رابطه هیچ اشکالی نداره مگر یک چیز که اگه بتونی ی راهی واسش پیدا کنی اونم حله!
و اون مشکل ایجاد حس عاطفه به مرور زمانه و یا وقتایی که با امیر به مشکل برمیخوری و بینتون شکرآب میشه ممکنه به اون برادر پناه ببری و اگه یکمی لحن صحبت مهربانانه بشه ممکنه کم کم کم کم ته دلت اثر بذاره و وابستگی ولو خیلی خفی و ناچیز ایجاد کنه! اینها در فرهنگ ما جا نیافتاده و اگه تا 100 ساعتم اینجا استدلال بیاری که رابطه من به پیر و پیغمبر چنینه و چنانه بازم کسی بهت چراغ سبز نشون نمیده!
راستی این آقا همون همکارتون نیست که یه بار بهتون گفته بود حیف شما که زن فلانی شدی و چند ماه پیش در موردش تایپیک زده بودی؟ دوست شوهرتونم بود اگه اشتباه نکنم! اگه همونه پس میبینی که در عمل قضیه کمی بغرنج شده که دو تا تایپیک تا حالا واسش زدی! در هر صورت خودت از درونت خبر داری و اگه مطمئنی میتونه بدون سوختن از آتیش بپری چهارشنبه سوریه خوبی داشته باشی!
راستی خوشحال میشم تایپیکم را بخونی و کمکم کنی!