-
طناز صبر کن
بذار دل اونم برات تنگ بشه هرچی بیشتر بری دنبالش بیشتر ازت فاصله میگیره
من یه تاپیک دارم اونجا قراره رستگار بهم بگه چیکار کنم البته هنوز راهکار نداده اما حرفایی که زده بهم آرامش داده یه نگاهی بنداز
http://www.hamdardi.net/thread-30473.html
-
سلام بهار جان..خوندم تاپیکتو..ایشالله که مشکلت حل بشه..راستش من از طلاق خیلی میترسم.تا حالا اصلا دادگاه نرفتم..همش پیش خودم فکر میکنم حتی اگه منم نخوام طلاق بگیرم همین که اون بگه طلاق دادگاه حکم طلاقو صادر میکنه..میشه راهنماییم کنی؟؟مثلا اگه دادگاه برم با توجه به اینکه من خونه رو ترک کردم اگه اون بخواد طلاق بده من نخوام چی میشه؟؟؟الان 3هفته ست من خونه باباممو هیچ خبری ازش نیست.جز اینکه من یه بار اس دادمدفترچه بیمه مو بده یکی بیاره جواب نداد.بعدش اس دادم من هم تو رو میخوام هم زندگیمو ولی اگه میخوای کارو به طلاق بکشونی از حق و حقوقم نمیگدرم حالا تصمیم با خودته..جواب داد با هرکی رفتی با همون برگرد.منظورش به بابام بود.منم جواب ندادم..خیلی دلم واسش تنگ شده..اما اون انگار یه ذره هم دلش تنگ نشده..یکی هست تو شهرمون سر کتاب باز میکنه.حرفاش ردخور نداره.گفت شوهرت میخواد بیاد ولی اونا نمیذارن.کارتونم حل میشه..اما میترسم..خیلییییی
خیلی خانواده عوضی داره..
-
کاش همون موقع که تنور داغ بود نون رو می چسبوندی و با مادرت میرفتی خونه ات . ولی حیف که با دو دلی کارتو سختتر کردی. نترس شوهرت هم تا یه مدت حرف خانواده اش رو قبول میکنه بعد یه مدت دیگه خونش به جوش میاد و میاد دنبالت. مطمئنم. تا حالاهم اگه میخواست اقدامی بکنه حتما میکرد پس چون نکرده ( با اینکه خانواده اش گفتن طلاقش بده) علامت خوبیه. پس صبور باش. فکر کنم دیگه خودت رفتن اوضاع رو بدتر میکنه که بهتر نمیکنه. تحمل کن. این روزا هم تموم میشه. ولی اینا برات درس عبرتی میشه که قدر زندگیتو بیشتر بدونی. هیچ کار خدا بی حکمت نیست.
موفقر باشی
-
kmr عزیز ممنونم..تو رو خدا تنهام نذارین من تو شرایط بدی ام..روزی 50 بار میام به این تاپیک سر میزنم که ببینم شما چیزی بهم گفتین یا نه..واقعا به همتون نیاز دارم..:47:
-
طناز جون دادگاه هیچی نیست ترس نداره اگه کار به اونجا رسید با یه وکیل مشورت کن ولی من چون مراحلشو تا حدودی میدونم راهنماییت میکنم
1-حق طلاق با مرده یعنی هر وقت بخواهد میتواند زنش را طلاق بده البته باید تمام حق و حقوق زن را بدهد دمعمولا مردها مستقیما نمیرن دادخواست طلاق بدن چون گیر میوفتن کاری میکنن که زن بره مهریه شو ببخشه و دادخواست طلاق بده مگر اینکه مهریه ات خیلی کم باشه و وضع مالی شوهرت خوب باشه که مهریه رو میده و طلاق میده البته این پروسه 2سال طول میکشه مخصوصا که شما نمیخواهید طلاق بگیرید کلی میفرستن مشاوره و اینا البته شنیدم که میفرستن در عمل نمیدونم ولی اینجور طلاقا سخته طلاق توافقی که زن و شوهر هر دو طلاق میخوان 1هفته 10روزه انجام میشه البته تو دادگاه یه خانومی رو دیدم گفت ما رو برای طلاق توافقی فرستادن مشاوره 3-4 ماهه این ور اونور میکنن چون آمار طلاق بالا رفته سعی میکنن تا جایی که جا داره زن و شوهرا رو آشتی بدن پس خیالت فعلا راحت حالاها از طلاق خبری نیست
چون خودت از خونه بیرون اومدی نفقه (خرجی) بهت تعلق نمیگیره ولی شوهرت واسه اینکه گرفتار نشه اول یه اظهارنامه میفرسته (البته اگه بخواد با وکیل مشورت کنه) و توش مینویسه شما همسر شرعی و قانونی من هستی از تاریخ ....... بدون عذر موجه و به بهانه واهی منزل مشترک را ترک نمودید و طبق قانون ... و ... و ... باید در منزل مشترک سکونت داشته باشید ظرف مدت .... به منزل برگردید وگرنه ناشزه محسوب و مستحق دریافت نفقه نخواهید بود
2 حالت داره یا با این اظهارنامه بر میگردید یا شما هم یه اظهارنامه میدید توش یه چیزو بهونه میکنید مثلا میگید امنیت ندارم یا کلید ندارمو از این حرفا
اگه برنگردید یه مدت بعد میره دادخواست الزام به تمکین میده و اونجا قاضی شمارو آشتی میده مگر اینکه واقعا نخواد و الزام به تمکین الکی باشه بهتره تو دادگاه ضمن ینکه همه دلایلتونو برای ترک منزل میگیدالبته باید یه جوری قاضی رو توجیه کنید که اون شمارو بیرون کرده چون اگه بگید خودت اومدی به ضررت تموم میشه در آخر بگید من شوهرمو دوست دارم ازش تمکین میکنم
کاری که شما میتونید بکنید اینه که برید دادخواست مهریه بدید و اگه شوهرتون کارمنده حقوقشو و پول رهن خونه و حساب بانکیاشو توقیف کنید اینجوری بهش فشار میاد و میاد شمارو میبره( سری قبل این درمورد شوهرم کار کرد ولی این سری نه خیره سر شده)
یا اینکه برید شکایت ترک انفاق بدید در مورد شما چون خودتون اومدید زیاد فایده نداره فقط اینکه میکشونتش کلانتری و دادسرا اونجا سعی میکنن آشتی بدن
این راه های قانونیش بود اما من توصیه میکنم اقدام قانونی از سوی شما نباشه بهتره
- - - Updated - - -
قبل اقدام قانونی حتما با یه وکیل مشورت کنید
-
خانم،
اول! صبر كن... تو ذهنت دنبال جواب نگرد! چشمانت رو ببند و زيباترين صحنه اي رو كه دوست داري رو تجسم كن و سه نفس عميق بكش.... نفسهات رو بشمار!
حالا برو و پست قبلي كه برات گذاشتم رو بخون
من براي شما نوشتم... چرا اينقدر بي قراريد... عرضم اين بود كه حتما به مشاوره حضوري برويد!
اول تنها... و بعد به همان ترتيبي كه گفتم و نخوانديد!
اگر مشاوره نياز نداشتيد كه اينجا نبوديد!
باقي موارد پست قبلي رو با دقت بيشتري بخونيد... جوابتون اونجا هست!
شنونده خوبي باشيد
تاپيكتون رو همراه نكته ها و راهكارها رها نكنيد.... من تاپيك شما رو رها نمي كنم!
-
هرچقدر هم شوهرت و خانواده شوهرت رفتارشون درست نباشه .... زندگیت قابل مدیریت کردن هست اگر هیجاناتت را کنترل کنی
به شدت نیاز به کنترل هیجان داری و برای اینکار هم نیاز داری تمرکز زدایی کنی از شوهرت و خانواده اش .......
صبور باش و به اونها و کاراشون فکر نکن و بد تر از بد را هم تصور کن و بپذیر ، یعنی هرچه باداباد مهم نیست .... این اوج راهکار کنترل هیجان هست ، سعی کن به کار ببندی .... هرچه به هیجانات منفی میدان دهی ترا از پا در خواهد آورد ....
اگر همسرت تماس گرفت .... انگار هیچ اتفاقی نیافتاده .... بسیار طبیعی و با آرامش با او حرف بزن و احوالاتش را بپرس و بگو دلت برام تنگ نشده ؟ اگر گفت نه .... بگو عوضش من خیلی دلم برات تنگ شده .... این دوری خوبیش اینه که دلتنگی میاره و این دلتنگی عشق را بیشتر میکنه .... من این حال رو دارم .....
اگر از اقدامات خانواده اش در خونه ات خبر داد .... بگو >>> راست میگی ؟ شستشو کردند و تغییر دکور دادن ؟!!! بابا چرا زحمت افتادن .... راضی به زحمت نبودم .... از قول من ازشون تشکر کن ..... حتماً خیلی خسته شدن .... اخی ..... خدا خیرشون بده ... یادم باشه برای قدردانی یه هدیه بخرم براشون
و تا می توانی با دید مثبت برخورد کن و جلوی هیجانات منفی را بگیر و نزار خودشونو بیاندازند وسط .....
زبان شیرین ... عواطف .... احساسات مثبت و برداشتهای مثبت زیر بنای هر حرفی که با همسرت میزنی باشه .....
خلاصه :
کنترل هیجانات منفی و در صورت تماس همسرت >>> دیالوگ همراه با آرامش و محبت و احترام و با دید مثبت
-
اقای sci عزیز بازم ازتون ممنونم که به تاپیک من سر زدین..من پست قبلی شمارو که واسم گذاشته بودینو با دقت خوندم..سه شنبه قراره مشاوره دارم..اما پیش خودم میگم وقتی شوهرم پیشم نیست این مشاوره چه فایده ای داره؟؟میترسم..اگه دیگه دنبالم نیاد چی؟؟این وضعیت من تا کی قراره ادامه داشته باشه؟؟از بلاتکلیفی و منتظر بودن خسته شدم..:47::72::72::72::72: بازم ازتون ممنونم..
- - - Updated - - -
فرشته مهربان ممنونم که به تاپیکم سر زدی..راست میگی من پر از موج منفی ام..شاید به خاطر اتفاقایی که واسم میفته ست..راستش این فکر که اگه شوهرم دیگه منو نخواد یا دنبالم نیاد مث خوره افتاده به جونم..دوست ندارم اصلا زندگیم بهم بخوره..با اینکه خانوادش خیلی بهم بد میکنن..اینکه میگی بابت اختیار داری هایی که تو خونم کردنو وسیله هامو دور ریختن تشکر کنم به نظرت پررو تر نمیشن واسه اختیار داری و دخالت؟؟:325::72::72::72:
-
یه فکری به نظرم رسید امتحان کن نتیجه خوبی داره ( برای سوزوندن دل مادرشوهر :311:) به جای اینکه ناراحت بشی یه کار غیر منتظره بکن بگو وای عزیزم دستت درد نکنه که در نبود من خونه رو تمیز کردی و خونه تکونی کردی . نمیدونستم اینقدر به فکرمی و اصلا حرفی از خانواده همسرت نزن. طوری حرف بزن که حس مسئولیتش رو زیاد کنی و کاری رو که نکرده به گردنش بذاری مثلا بگو انگار فرشها رو هم شستی نمیدونستم اینقدر به تمیزی خونه اهمیت میدی؟ خیلی خوشحالم که کمک حالم شدی. تو از کجا میدونستی من تا اومدم میخوام برای زمستون خونه تکونی کنم؟ چقدر کارمو راحت کردی و از این حرفا. مطمنئن باش خانواده شوهرت هم ازش پیگیر میشن عکس العمل تو رو و وقتی بدونن به جای دعوا این حرفا رو زدی مادرشوهرت بدتر میسوزه :311:(شوخی کردم). مطمئن باش نتیجه خوبی میگیری
من این پست رو تو تاپیک مشکل خاص من... برات گذاشته بودم. فرشته مهربون عزیز هم به همین موضوع اشاره کردند. لطفا پست ها رو با دقت بخون
-
وای اگه آدم واقعا بتونه اینجوری که شما گفتید برخورد کنه چی میشه
هم خودت آروم میشی هم طرفو میسوزونی!
کاش من هم مثل شما میتونستم اینجوری با مسائل و مشکلاتم کنار بیام دنیا بهشت میشد برام ولی خوب نشده دیگه الانم دور افتاده ام ازش
به منم بگید وقتی شوهرم تا منو میبینه شروع میکنه به فحش و لعنت فرستادن من چی بگم؟ من سکوت میکنم و در آخر اگه دست از فحش دادناش برنداشت میگم خدا از باعث و بانیش نگذره یا میگم خدا باعث و بانیشو لعنت کنه
- - - Updated - - -
ببخشید طناز که مزاحم تاپیکت شدم آخه هیچکی نمیاد به تاپیک من سر بزنه