سر چی با خونوادت دعواش شد؟ عکس العمل تو چی بود؟
گفتی مادشوهرت مهمون هارو تنها ذاشته و رفته!دلیل کارش چی بوده؟از کجا فهمیدی که رفه پیش دعانویس؟
خونواده شوهرت با ازدواج شما مخالف بودن؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سر چی با خونوادت دعواش شد؟ عکس العمل تو چی بود؟
گفتی مادشوهرت مهمون هارو تنها ذاشته و رفته!دلیل کارش چی بوده؟از کجا فهمیدی که رفه پیش دعانویس؟
خونواده شوهرت با ازدواج شما مخالف بودن؟
[quote=دریا72;297392]سر چی با خونوادت دعواش شد؟ عکس العمل تو چی بود؟
گفتی مادشوهرت مهمون هارو تنها ذاشته و رفته!دلیل کارش چی بوده؟از کجا فهمیدی که رفه پیش دعانویس؟
خونواده شوهرت با ازدواج شما مخالف بودن؟[/quot
اون روز من خونه بابام اینا بودم انم اومد اخم و تخم دکرده بود به من محل نمیذاشت و منو همش ضایع میکرد تو جمع مسخرم میکرد نمیدونم چش بود البته من گوشیشو نگاه کردم دیدم 1ساعت قبل اینکه بیاد خونه با مادرش حرف زده بود از صبحش هیچ مشکلی نداشتیم وقتی امد خونه بابامینا اینطوری شده بود تا اینکه من از کاراش ناراحت شدم و گفتم چرا اگر اینطوری بودی امدی اینجا اینارم ناراحت کنی مادر بدبختمم کلی تدارک دیده بود ماه رمضون بود آخه جرو بحث کردیمو پاشد لباسشو پوشید هرچی مادرم جلو شو گرفت نموند ورفت و الکی گفت بابا و مامانت منو از خونشون بیرون کردن که فکر میکنم فیلمش بوده .من از اون به بعد تنهایی میرفتم به بابا ومانپمانم سرزدم.آخه مامانم یه ظرفایی خونشون روز عروسی دیده بود دست خواهرش که میگفت اون ظرفا مخصوص دعاست و خواهرش داده به مامانش .مامان منم شک کرده وقتی ما دعئوامون شدت گرفت بعد یک مدتی مادرم از مادرش پرسید گفت آره من رفتم پیش دعا نویس ببینم کسی براشون دعا ننوشته کاری نمی خواستم بکنم ولی مطمینم دروغ میگه-نمیدونم مخالف بودن یا نه .ما دستمون به دهنمون میرسه الان فکر میکنم وقتی خونه زندگی مارو دیدن خیلی راغب شدن به این ازدواج قبلشو نمیدونم.تو رو خدا کمکم کنید .بگید من چیکار کنم.شوهرم موقع بحث من و میشونه جلوی خودش با صدای بلند حرف میزنه از منم میخواد حرفاشو تایید کنم اگر تایید نکنم به شدت کتک میزنه اگرم تایید کنم میگه مسخرم میکنی و بازم کتکم میزنه با این آدم چطوری رفتار کنم
- - - Updated - - -
[QUOTE=دریا72;297392]سر چی با خونوادت دعواش شد؟ عکس العمل تو چی بود؟
گفتی مادشوهرت مهمون هارو تنها ذاشته و رفته!دلیل کارش چی بوده؟از کجا فهمیدی که رفه پیش دعانویس؟
خونواده شوهرت با ازدواج شما مخالف بودن؟[/QUOT
اون روز من خونه بابام اینا بودم انم اومد اخم و تخم دکرده بود به من محل نمیذاشت و منو همش ضایع میکرد تو جمع مسخرم میکرد نمیدونم چش بود البته من گوشیشو نگاه کردم دیدم 1ساعت قبل اینکه بیاد خونه با مادرش حرف زده بود از صبحش هیچ مشکلی نداشتیم وقتی امد خونه بابامینا اینطوری شده بود تا اینکه من از کاراش ناراحت شدم و گفتم چرا اگر اینطوری بودی امدی اینجا اینارم ناراحت کنی مادر بدبختمم کلی تدارک دیده بود ماه رمضون بود آخه جرو بحث کردیمو پاشد لباسشو پوشید هرچی مادرم جلو شو گرفت نموند ورفت و الکی گفت بابا و مامانت منو از خونشون بیرون کردن که فکر میکنم فیلمش بوده .من از اون به بعد تنهایی میرفتم به بابا ومانپمانم سرزدم.آخه مامانم یه ظرفایی خونشون روز عروسی دیده بود دست خواهرش که میگفت اون ظرفا مخصوص دعاست و خواهرش داده به مامانش .مامان منم شک کرده وقتی ما دعئوامون شدت گرفت بعد یک مدتی مادرم از مادرش پرسید گفت آره من رفتم پیش دعا نویس ببینم کسی براشون دعا ننوشته کاری نمی خواستم بکنم ولی مطمینم دروغ میگه-نمیدونم مخالف بودن یا نه .ما دستمون به دهنمون میرسه الان فکر میکنم وقتی خونه زندگی مارو دیدن خیلی راغب شدن به این ازدواج قبلشو نمیدونم.تو رو خدا کمکم کنید .بگید من چیکار کنم.شوهرم موقع بحث من و میشونه جلوی خودش با صدای بلند حرف میزنه از منم میخواد حرفاشو تایید کنم اگر تایید نکنم به شدت کتک میزنه اگرم تایید کنم میگه مسخرم میکنی و بازم کتکم میزنه با این آدم چطوری رفتار کنم
[QUOTE=abrane;297406][quote=دریا72;297392]سر چی با خونوادت دعواش شد؟ عکس العمل تو چی بود؟
گفتی مادشوهرت مهمون هارو تنها ذاشته و رفته!دلیل کارش چی بوده؟از کجا فهمیدی که رفه پیش دعانویس؟
خونواده شوهرت با ازدواج شما مخالف بودن؟[/quot
اون روز من خونه بابام اینا بودم انم اومد اخم و تخم دکرده بود به من محل نمیذاشت و منو همش ضایع میکرد تو جمع مسخرم میکرد نمیدونم چش بود البته من گوشیشو نگاه کردم دیدم 1ساعت قبل اینکه بیاد خونه با مادرش حرف زده بود از صبحش هیچ مشکلی نداشتیم وقتی امد خونه بابامینا اینطوری شده بود تا اینکه من از کاراش ناراحت شدم و گفتم چرا اگر اینطوری بودی امدی اینجا اینارم ناراحت کنی مادر بدبختمم کلی تدارک دیده بود ماه رمضون بود آخه جرو بحث کردیمو پاشد لباسشو پوشید هرچی مادرم جلو شو گرفت نموند ورفت و الکی گفت بابا و مامانت منو از خونشون بیرون کردن که فکر میکنم فیلمش بوده .من از اون به بعد تنهایی میرفتم به بابا ومانپمانم سرزدم.آخه مامانم یه ظرفایی خونشون روز عروسی دیده بود دست خواهرش که میگفت اون ظرفا مخصوص دعاست و خواهرش داده به مامانش .مامان منم شک کرده وقتی ما دعئوامون شدت گرفت بعد یک مدتی مادرم از مادرش پرسید گفت آره من رفتم پیش دعا نویس ببینم کسی براشون دعا ننوشته کاری نمی خواستم بکنم ولی مطمینم دروغ میگه-نمیدونم مخالف بودن یا نه .ما دستمون به دهنمون میرسه الان فکر میکنم وقتی خونه زندگی مارو دیدن خیلی راغب شدن به این ازدواج قبلشو نمیدونم.تو رو خدا کمکم کنید .بگید من چیکار کنم.شوهرم موقع بحث من و میشونه جلوی خودش با صدای بلند حرف میزنه از منم میخواد حرفاشو تایید کنم اگر تایید نکنم به شدت کتک میزنه اگرم تایید کنم میگه مسخرم میکنی و بازم کتکم میزنه با این آدم چطوری رفتار کنم
- - - Updated - - -
چرا هیچ کس کمکم نمی کنه چرا راهنماییم نمی کنید شوهرم از وقتی رفته بهم زنگم نزده هیچی نگفته
تازه ازم طلبکاره که من مقصرم تنهاش گذاشتم تو رو خدا بگید من الان باید چه عکس العملی داشته باشم باید منتظرش باشم ببینم چیکار میکنه خودش.
- - - Updated - - -
[QUOTE=abrane;297406][quote=دریا72;297392]سر چی با خونوادت دعواش شد؟ عکس العمل تو چی بود؟
گفتی مادشوهرت مهمون هارو تنها ذاشته و رفته!دلیل کارش چی بوده؟از کجا فهمیدی که رفه پیش دعانویس؟
خونواده شوهرت با ازدواج شما مخالف بودن؟[/quot
اون روز من خونه بابام اینا بودم انم اومد اخم و تخم دکرده بود به من محل نمیذاشت و منو همش ضایع میکرد تو جمع مسخرم میکرد نمیدونم چش بود البته من گوشیشو نگاه کردم دیدم 1ساعت قبل اینکه بیاد خونه با مادرش حرف زده بود از صبحش هیچ مشکلی نداشتیم وقتی امد خونه بابامینا اینطوری شده بود تا اینکه من از کاراش ناراحت شدم و گفتم چرا اگر اینطوری بودی امدی اینجا اینارم ناراحت کنی مادر بدبختمم کلی تدارک دیده بود ماه رمضون بود آخه جرو بحث کردیمو پاشد لباسشو پوشید هرچی مادرم جلو شو گرفت نموند ورفت و الکی گفت بابا و مامانت منو از خونشون بیرون کردن که فکر میکنم فیلمش بوده .من از اون به بعد تنهایی میرفتم به بابا ومانپمانم سرزدم.آخه مامانم یه ظرفایی خونشون روز عروسی دیده بود دست خواهرش که میگفت اون ظرفا مخصوص دعاست و خواهرش داده به مامانش .مامان منم شک کرده وقتی ما دعئوامون شدت گرفت بعد یک مدتی مادرم از مادرش پرسید گفت آره من رفتم پیش دعا نویس ببینم کسی براشون دعا ننوشته کاری نمی خواستم بکنم ولی مطمینم دروغ میگه-نمیدونم مخالف بودن یا نه .ما دستمون به دهنمون میرسه الان فکر میکنم وقتی خونه زندگی مارو دیدن خیلی راغب شدن به این ازدواج قبلشو نمیدونم.تو رو خدا کمکم کنید .بگید من چیکار کنم.شوهرم موقع بحث من و میشونه جلوی خودش با صدای بلند حرف میزنه از منم میخواد حرفاشو تایید کنم اگر تایید نکنم به شدت کتک میزنه اگرم تایید کنم میگه مسخرم میکنی و بازم کتکم میزنه با این آدم چطوری رفتار کنم
- - - Updated - - -
چرا هیچ کس کمکم نمیکنه تو رو خدا راهنماییم کنید شوهرم از وقتی رفته زنگی نزده و هیچ خبری بهم نداده تازه از من طلبکار که چرا تنهاش گذاشتم من الان باید چه عکس العملی داشته باشم باید منتظر باشم ببینم چه خبری ازش میشه یانه .اگه مامان اینا بر علیه من پرش بکنن چیکار کنم.الان نشستن کلی پشت سر من حرف زدن بهش مطمینم .
[QUOTE=abrane;297585][QUOTE=abrane;297406][quote=دریا72;297392]سر چی با خونوادت دعواش شد؟ عکس العمل تو چی بود؟
گفتی مادشوهرت مهمون هارو تنها ذاشته و رفته!دلیل کارش چی بوده؟از کجا فهمیدی که رفه پیش دعانویس؟
خونواده شوهرت با ازدواج شما مخالف بودن؟[/quot
اون روز من خونه بابام اینا بودم انم اومد اخم و تخم دکرده بود به من محل نمیذاشت و منو همش ضایع میکرد تو جمع مسخرم میکرد نمیدونم چش بود البته من گوشیشو نگاه کردم دیدم 1ساعت قبل اینکه بیاد خونه با مادرش حرف زده بود از صبحش هیچ مشکلی نداشتیم وقتی امد خونه بابامینا اینطوری شده بود تا اینکه من از کاراش ناراحت شدم و گفتم چرا اگر اینطوری بودی امدی اینجا اینارم ناراحت کنی مادر بدبختمم کلی تدارک دیده بود ماه رمضون بود آخه جرو بحث کردیمو پاشد لباسشو پوشید هرچی مادرم جلو شو گرفت نموند ورفت و الکی گفت بابا و مامانت منو از خونشون بیرون کردن که فکر میکنم فیلمش بوده .من از اون به بعد تنهایی میرفتم به بابا ومانپمانم سرزدم.آخه مامانم یه ظرفایی خونشون روز عروسی دیده بود دست خواهرش که میگفت اون ظرفا مخصوص دعاست و خواهرش داده به مامانش .مامان منم شک کرده وقتی ما دعئوامون شدت گرفت بعد یک مدتی مادرم از مادرش پرسید گفت آره من رفتم پیش دعا نویس ببینم کسی براشون دعا ننوشته کاری نمی خواستم بکنم ولی مطمینم دروغ میگه-نمیدونم مخالف بودن یا نه .ما دستمون به دهنمون میرسه الان فکر میکنم وقتی خونه زندگی مارو دیدن خیلی راغب شدن به این ازدواج قبلشو نمیدونم.تو رو خدا کمکم کنید .بگید من چیکار کنم.شوهرم موقع بحث من و میشونه جلوی خودش با صدای بلند حرف میزنه از منم میخواد حرفاشو تایید کنم اگر تایید نکنم به شدت کتک میزنه اگرم تایید کنم میگه مسخرم میکنی و بازم کتکم میزنه با این آدم چطوری رفتار کنم
- - - Updated - - -
چرا هیچ کس کمکم نمی کنه چرا راهنماییم نمی کنید شوهرم از وقتی رفته بهم زنگم نزده هیچی نگفته
تازه ازم طلبکاره که من مقصرم تنهاش گذاشتم تو رو خدا بگید من الان باید چه عکس العملی داشته باشم باید منتظرش باشم ببینم چیکار میکنه خودش.
- - - Updated - - -
[QUOTE=abrane;297406][quote=دریا72;297392]سر چی با خونوادت دعواش شد؟ عکس العمل تو چی بود؟
گفتی مادشوهرت مهمون هارو تنها ذاشته و رفته!دلیل کارش چی بوده؟از کجا فهمیدی که رفه پیش دعانویس؟
خونواده شوهرت با ازدواج شما مخالف بودن؟[/quot
اون روز من خونه بابام اینا بودم انم اومد اخم و تخم دکرده بود به من محل نمیذاشت و منو همش ضایع میکرد تو جمع مسخرم میکرد نمیدونم چش بود البته من گوشیشو نگاه کردم دیدم 1ساعت قبل اینکه بیاد خونه با مادرش حرف زده بود از صبحش هیچ مشکلی نداشتیم وقتی امد خونه بابامینا اینطوری شده بود تا اینکه من از کاراش ناراحت شدم و گفتم چرا اگر اینطوری بودی امدی اینجا اینارم ناراحت کنی مادر بدبختمم کلی تدارک دیده بود ماه رمضون بود آخه جرو بحث کردیمو پاشد لباسشو پوشید هرچی مادرم جلو شو گرفت نموند ورفت و الکی گفت بابا و مامانت منو از خونشون بیرون کردن که فکر میکنم فیلمش بوده .من از اون به بعد تنهایی میرفتم به بابا ومانپمانم سرزدم.آخه مامانم یه ظرفایی خونشون روز عروسی دیده بود دست خواهرش که میگفت اون ظرفا مخصوص دعاست و خواهرش داده به مامانش .مامان منم شک کرده وقتی ما دعئوامون شدت گرفت بعد یک مدتی مادرم از مادرش پرسید گفت آره من رفتم پیش دعا نویس ببینم کسی براشون دعا ننوشته کاری نمی خواستم بکنم ولی مطمینم دروغ میگه-نمیدونم مخالف بودن یا نه .ما دستمون به دهنمون میرسه الان فکر میکنم وقتی خونه زندگی مارو دیدن خیلی راغب شدن به این ازدواج قبلشو نمیدونم.تو رو خدا کمکم کنید .بگید من چیکار کنم.شوهرم موقع بحث من و میشونه جلوی خودش با صدای بلند حرف میزنه از منم میخواد حرفاشو تایید کنم اگر تایید نکنم به شدت کتک میزنه اگرم تایید کنم میگه مسخرم میکنی و بازم کتکم میزنه با این آدم چطوری رفتار کنم
- - - Updated - - -
چرا هیچ کس کمکم نمیکنه تو رو خدا راهنماییم کنید شوهرم از وقتی رفته زنگی نزده و هیچ خبری بهم نداده تازه از من طلبکار که چرا تنهاش گذاشتم من الان باید چه عکس العملی داشته باشم باید منتظر باشم ببینم چه خبری ازش میشه یانه .اگه مامان اینا بر علیه من پرش بکنن چیکار کنم.الان نشستن کلی پشت سر من حرف زدن بهش مطمینم .[/
اینجام همه چیز پارتی بازیه و هیچ کس جواب آدمو درست نمیده یا فقط جواب آقایونو با دقت و خوب میدهند من که دو ماه منتظر جوابم ولی جوابی دریافت نکردم از شما و همدردی و مشاوره تون امیدوارم واسه بقیه حداقل خوب باشه من که چیزی دستگیرم نشد0
- - - Updated - - -
[QUOTE=abrane;297585][QUOTE=abrane;297406][quote=دریا72;297392]سر چی با خونوادت دعواش شد؟ عکس العمل تو چی بود؟
گفتی مادشوهرت مهمون هارو تنها ذاشته و رفته!دلیل کارش چی بوده؟از کجا فهمیدی که رفه پیش دعانویس؟
خونواده شوهرت با ازدواج شما مخالف بودن؟[/quot
اون روز من خونه بابام اینا بودم انم اومد اخم و تخم دکرده بود به من محل نمیذاشت و منو همش ضایع میکرد تو جمع مسخرم میکرد نمیدونم چش بود البته من گوشیشو نگاه کردم دیدم 1ساعت قبل اینکه بیاد خونه با مادرش حرف زده بود از صبحش هیچ مشکلی نداشتیم وقتی امد خونه بابامینا اینطوری شده بود تا اینکه من از کاراش ناراحت شدم و گفتم چرا اگر اینطوری بودی امدی اینجا اینارم ناراحت کنی مادر بدبختمم کلی تدارک دیده بود ماه رمضون بود آخه جرو بحث کردیمو پاشد لباسشو پوشید هرچی مادرم جلو شو گرفت نموند ورفت و الکی گفت بابا و مامانت منو از خونشون بیرون کردن که فکر میکنم فیلمش بوده .من از اون به بعد تنهایی میرفتم به بابا ومانپمانم سرزدم.آخه مامانم یه ظرفایی خونشون روز عروسی دیده بود دست خواهرش که میگفت اون ظرفا مخصوص دعاست و خواهرش داده به مامانش .مامان منم شک کرده وقتی ما دعئوامون شدت گرفت بعد یک مدتی مادرم از مادرش پرسید گفت آره من رفتم پیش دعا نویس ببینم کسی براشون دعا ننوشته کاری نمی خواستم بکنم ولی مطمینم دروغ میگه-نمیدونم مخالف بودن یا نه .ما دستمون به دهنمون میرسه الان فکر میکنم وقتی خونه زندگی مارو دیدن خیلی راغب شدن به این ازدواج قبلشو نمیدونم.تو رو خدا کمکم کنید .بگید من چیکار کنم.شوهرم موقع بحث من و میشونه جلوی خودش با صدای بلند حرف میزنه از منم میخواد حرفاشو تایید کنم اگر تایید نکنم به شدت کتک میزنه اگرم تایید کنم میگه مسخرم میکنی و بازم کتکم میزنه با این آدم چطوری رفتار کنم
- - - Updated - - -
چرا هیچ کس کمکم نمی کنه چرا راهنماییم نمی کنید شوهرم از وقتی رفته بهم زنگم نزده هیچی نگفته
تازه ازم طلبکاره که من مقصرم تنهاش گذاشتم تو رو خدا بگید من الان باید چه عکس العملی داشته باشم باید منتظرش باشم ببینم چیکار میکنه خودش.
- - - Updated - - -
[QUOTE=abrane;297406][quote=دریا72;297392]سر چی با خونوادت دعواش شد؟ عکس العمل تو چی بود؟
گفتی مادشوهرت مهمون هارو تنها ذاشته و رفته!دلیل کارش چی بوده؟از کجا فهمیدی که رفه پیش دعانویس؟
خونواده شوهرت با ازدواج شما مخالف بودن؟[/quot
اون روز من خونه بابام اینا بودم انم اومد اخم و تخم دکرده بود به من محل نمیذاشت و منو همش ضایع میکرد تو جمع مسخرم میکرد نمیدونم چش بود البته من گوشیشو نگاه کردم دیدم 1ساعت قبل اینکه بیاد خونه با مادرش حرف زده بود از صبحش هیچ مشکلی نداشتیم وقتی امد خونه بابامینا اینطوری شده بود تا اینکه من از کاراش ناراحت شدم و گفتم چرا اگر اینطوری بودی امدی اینجا اینارم ناراحت کنی مادر بدبختمم کلی تدارک دیده بود ماه رمضون بود آخه جرو بحث کردیمو پاشد لباسشو پوشید هرچی مادرم جلو شو گرفت نموند ورفت و الکی گفت بابا و مامانت منو از خونشون بیرون کردن که فکر میکنم فیلمش بوده .من از اون به بعد تنهایی میرفتم به بابا ومانپمانم سرزدم.آخه مامانم یه ظرفایی خونشون روز عروسی دیده بود دست خواهرش که میگفت اون ظرفا مخصوص دعاست و خواهرش داده به مامانش .مامان منم شک کرده وقتی ما دعئوامون شدت گرفت بعد یک مدتی مادرم از مادرش پرسید گفت آره من رفتم پیش دعا نویس ببینم کسی براشون دعا ننوشته کاری نمی خواستم بکنم ولی مطمینم دروغ میگه-نمیدونم مخالف بودن یا نه .ما دستمون به دهنمون میرسه الان فکر میکنم وقتی خونه زندگی مارو دیدن خیلی راغب شدن به این ازدواج قبلشو نمیدونم.تو رو خدا کمکم کنید .بگید من چیکار کنم.شوهرم موقع بحث من و میشونه جلوی خودش با صدای بلند حرف میزنه از منم میخواد حرفاشو تایید کنم اگر تایید نکنم به شدت کتک میزنه اگرم تایید کنم میگه مسخرم میکنی و بازم کتکم میزنه با این آدم چطوری رفتار کنم
- - - Updated - - -
چرا هیچ کس کمکم نمیکنه تو رو خدا راهنماییم کنید شوهرم از وقتی رفته زنگی نزده و هیچ خبری بهم نداده تازه از من طلبکار که چرا تنهاش گذاشتم من الان باید چه عکس العملی داشته باشم باید منتظر باشم ببینم چه خبری ازش میشه یانه .اگه مامان اینا بر علیه من پرش بکنن چیکار کنم.الان نشستن کلی پشت سر من حرف زدن بهش مطمینم .[/
اینجام همه چیز پارتی بازیه و هیچ کس جواب آدمو درست نمیده یا فقط جواب آقایونو با دقت و خوب میدهند من که دو ماه منتظر جوابم ولی جوابی دریافت نکردم از شما و همدردی و مشاوره تون امیدوارم واسه بقیه حداقل خوب باشه من که چیزی دستگیرم نشد0