-
نیلوی عزیز ،سعی کن واسه خودت تفریح داشته باشی ،مثلا برو باشگاه شاید ورزش کردن رو دوست نداشته باشی اما واقعا تووی روحیت تاثیر داره،حتما شوهرت هم از این وضعیت یکنواختی خسته شده،سعی کنید مهمونی های خونوادگی برید دوستای خونوادگی داشته باشید باهم بیرون برید همدیگرو دعوت کنید برای شام و...،این چیزها خیلی توو روحیه ی هردوتون تاثیر میزاره، مثلا خودت با دخترخاله ای یا هر کس دیگه مثلا دوست صمیمی برید بازار یا تو دعوتش کن بیاد خونتون وهر کاری رو بری خوش گذروندن خودت انجام بده
یکی از خاله های من هم همین طوری بود اصلا حوصله ی هیچ کاری نداشت و افسردگی گرفته بود هر وقت بهش میگفتیم مثلا بیا خونه ما یا میخوایم بریم شهربازی تو هم بیا میگفت نه من نحوصله ندارم و تنها میموند توو خونه واقعا هیچ کاری نمیکرد،اما تقریبا چند ماه که شروع کرده میاد خونه هامون وما میریم اونجا،حالا خیلی تغییر کرده بهخودش میرسه به خونه و زندگیش به بچههاش میرسه،با اینکه سن خالم حدود 50 بیشتر هم هست
عزیزم اصلا تو هیچ تفریحی داری برای خودت؟اگه داری چی؟
با دوستات رابطه داری؟رابطه خونوادگی با کسی دارین(شما و شوهرت)؟
مثلا با شوهرت برو تفریح برو پیاده روی ،حتی بعضی شب ها شام بپزین و برین دوتاییتون بیرون باهم
خلاصه سعی کن هر کاری رو بکن تا یه تغییری رو توی زندگیتون به وجود بیاری
-
سلام نیلو ی عزیز
خوبه شما خودت مشکلت رو میدنی و ازش اسم بردی: روزمرگی خوردن و خوابیدن
نمیدونی اینا چه میکنن با ادم افسرده میکنن همه چیت داغون میشن
یه ادم طبیعی اگه از زندگیش استفاده نکنه و هدف نداشته باشه بایدم افسرده شه
یه کاری یا کلاسی باید پیدا کنی حالا هنری ورزشی هرچی مهم اینه فکرت به کاری مشغول شه مثلا خط بنویسی هزارتا ازین کاره هست...
من سرکار میرم گاهی که چند روز خونه میمونم اذیت میشم اگه همیشه اینطور باشه من میمیرم
یه ذره هم عاشقانه تر به دنیا نگاه کن خدا رو اطرافیان رو خیلی دوست داشته باش و عاشق باش این یه مرد ه رو زنده میکنه
احتمالا اگه ناراحتی چیزی از دیگران به دل داری همه رو از دلت بیرون کن اینا واقعا سمی اند
کتاب بخون حتما
یه سر و رویی به زندگیت بده
اتفاقا مشکلت خیلی راه حل های اسونی داره
- - - Updated - - -