من کسی رو نفرین کردم و پشیمونم شدم ، اما اتفاق افتاده حالا چیکار کنم....

به مامانش نمیخواستم بگم که به خودش میخواستم که خودش از مامانش بخواد...

درست میگید این امکان هست ، ولی ساعت 8 امشب ما میریم خونشون من باید چی بگم دقیقا هیچی حرف نزنم اخه بش قول دادم کمکش کنم اون التماس زاری میکرد خب من چیکار کنم اخه

کمک کنم میگه میخواد خودشیرینی کنه بگه منم آره یا به قول شما فکر میکنه دارم خودمو جا میکنم به زور
کمک نکنم ناراحت میشه انتظار داره یه چیزی بگم یا دلداریش بدم یا راه حل جلو روش بزارم اخه معمولا اینطوری بوده

اما با توجه حرفهای شما من فقط بهش میتونم بگم به خودت مربوطه اگه فکر میکنی خیلی دوس داری میتونی بهش بگی با اینکه به من مربوط نیست من نظرم اینه ...

توی همه ی پستهایی که دراین تایپیک گذاشتی اواسط یا اواخرپستهات خودت هم طی یک جمله اشاره ای به حقیقت داری ولی شک میکنی .دربرابرمرثیه سرایی هاش منفعلانه رفتارنکن.بهش بگو متاسفم این شرایط برات پیش اومده امامنم یه دختر۱۹ساله ام که تجربه خاصی ندارم راهنمایت کنم امیدوارم باکمک ومشورت پدرومادرت بتونی شرایط حاضر روبگذرونی. خود پسره هم میدونه کاری از دست شما ساخته نیست داره خودشو لوس میکنی شما مسئول شادمانی وخدمات رسانی روحی ایشون نیستی فقط خودتو باکمک ودلداری نابجا درجایگاه اتهام قرارمیدی.میشه حکایت ثواب کردن وکباب شدن(که البته کمک شمابه ایشون ثواب نیست خودفریبیه)هرچی بیشترمرثیه سرایی کرد باخلاقیت بیشتری دخالت نکن .موفق باشی

درست میگید حرفاتون کاملا درسته آخه از این احساس من خیلی ها سو استفاده میکنن حتی دوستام خیلیاشون پیشنهاد داده بودن واسطه بشم و دو بارم تجربه داشتم که همه چیو سر من شکوندن که تو از پس انجام دادن کار برنیومدی و توقع های بیش از حد داشتن انگار وظیفم بوده یعنی حتی طلبکار شدن
من نه وکیلم نه ولی و نه قیم تنها کاری که میتونم بکنم اینکه بگم متاسفم کاری از دستم برنمیاد.. ممنون واقا حرفاتون منطقی بود ای کاش منم منطقی تر باشم و امیدوارم شما هم موفق باشید..

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Elena1994

درست میگید حرفاتون کاملا درسته آخه از این احساس من خیلی ها سو استفاده میکنن حتی دوستام خیلیاشون پیشنهاد داده بودن واسطه بشم و دو بارم تجربه داشتم که همه چیو سر من شکوندن که تو از پس انجام دادن کار برنیومدی و توقع های بیش از حد داشتن انگار وظیفم بوده یعنی حتی طلبکار شدن من نه وکیلم نه ولی و نه قیم تنها کاری که میتونم بکنم اینکه بگم متاسفم کاری از دستم برنمیاد.. ممنون واقا حرفاتون منطقی بود ای کاش منم منطقی تر باشم و امیدوارم شما هم موفق باشید..

---

:104: :104: :104: :104: این درسته.خیلی ازماها توزندگیمون دردوسختی کشیدم تادرجنبه هایی منطقی شدیم امامیشه بدون درد هم منطقی بود کافیه ‏"هشیار"باشی وشرایط روبسنجی ودرمسائلی که تردید داری مشورت کنی.

واقا که خیلی مسخره بود...

یکی نیست بگه پسر خوب آقا اگه من گوش میدم بلند میشم میام به این خاطره که احترام میزارم نمیخوام حرمت شکسته بشه ...

به من اس ام اس میزنه حالم بده فلانه نمیتونم تحمل کنم دارم میمیرم و... وقتی رفتم خونشون برگشته لباساشو پوشیده من برم باشگاه ( حالا خوبه این موقع شب باشگاهی وجود نداره من اینقدر ساده نیستم آمار همه باشگاها محلمون رو دارم )میگم پس چرا به من پیام میزنی میگی تقصیر تو بوده اگه چیزی نیست چرا الکی منو وارد ماحجرا میکنی ، اگه اتفاق افتاده برات حتما یه کاری کردی یا صلاح نبوده من که جادوگر نیستم ورد بخونم این بلا سرت بیاد ( استغفرلا )

داشت تفره میرفت من سکوت کردم چون تنها اتفاقی که می افتاد این بود که کار بدتر میشد ، بعدش میگه من فقط دیشب حالم بد بود زیادم بد نبود امشب حالم خوبه
حالا موندم یا این اصن دختره رو دوست نداشته که حالش اینطوری بود یا اینکه اصن حرفاش دروغ بوده اخه من که دختره رو ندیدم اصلا شک دارم وجود داشته باشه یا نه






این دفه اولش نیست ، هر چند وقت یکبار اس ام اس میزنه به هر بهونه کتا جزوه یا درس یا فیلم و کامپیوتر منو میکشونه اونجا و خودشم سر یه بهونه ناز میکنه ، من نمیفهمم این کاراش برا چیه اخه چرا اینطوریه بدم میاد داره سو استفاده میکنه یا میخواد اینو بکوبه تو سر من که تو دوستم داریا تو دوستم داری ، احمقانه ترین کاری که کردم این بود که اون موقع گفتم دوسش دارم اما واقا اونطوری نبود فقط ی عشق کودکانه بود وقتی 17 سالم بود...
جواب اس ام اساشو ندم میگه بی احترامی میکنی ، اگه تو روش وایسم حرمتا رو میشکنم نمیخوام بابام با باباش به خاطر ما بد بشه همکار چندین سالن