-
خاطر این حرفا نشون از دلگیریته آره آدم وقتی از همسرش دلگیره حتی دیدن چشماش هم آزارش میده خدای خوشحالیش هم عذابش میده
خاطر یه جورای اصلا از گفتگو کردن باهاش امیدوار نیستی اکثر تو زندگشون یه مشکلاتی دارن و اکثر وقتی حل نمیشه. زنا رو از. جمع ها فراری میده نه تو تنها...
چرا زیاد امید به حرف زدن نداری مگه چی جواب میده؟ چه عکس العملی داره؟
چه میگی بهش
- - - Updated - - -
کن مردا لاف نمیزن او دوست داره اما باید متوجه بشه که تو چه چیزهای عذابت میده
به طور واضع بگو چه برخورداش را میخوای اصلاح بشه و چکار کنه عاشقش میشی مثبتاشو هم بگوباور
-
توی حالتت نوشتی عاشقم. میشه بپرسم عاشق چی یا کی هستی؟ میشه بپرسم این نام کاربریت رو بر چه حسابی انتخاب کردی؟
-
:305:سلام دوست عزیز واقعا متاسفم برای شوهرتون شما از اول ازدواج دوسش نداشتین با اجبار باهاش ازدواج کردین شما یک عمر براش بازیگری کردین باید بهتون اسکار بدن که عمر شوهرتون برای شما بوده و هر روز به جای دعای به سلامت ارزوی مرگشو دارین :81: شما با تمام تنفر بازهم از اینکه با دیگر زنان میخند ناراحتی شما که دوسش نداری:47: پس چیکارش داری بزار بایکی بگه بخند حتما اون زنها هم خوششون میاد که باهاش میخندن بهش اخم نمیکنن دوست عزیز شما هم کم در حق اون اجهاف نکردین هر بار که با عشق امده جلو با اجبار تحملش کردین واقعا شما با اعتماد بنفس بالای هستین چون تمام بدی ها رو تو اون خلاصه کردین تمام خوبیها رو در خود بیاید همینجا هم خوبیهاشو بنویسید هم بدیهاش و خوبیها و بدیهای خودتونم بنویسید از رفتارتون تو جمع با هم دیگم بنویسید ببخشید اگه ناراحت شدید اینها رو برای تلنگر گفتم:203:
-
هانا ی عزیزم اون ادمیه که جو گیره.....هر چی بگم و حتی خودشم تایید کنه باز تو محیط که قرار میگیره همون میشه!!!
دلجو جان من عاشق عشق ام ...همیشه یکی هست تو ذهنم که عاشقشم ..نمیونم کیه ..یه مرد خیالی ...همونی که میخوام...حتی تصویر هم نداره...این مرد خیالی یه جورایی بعد از نا امید شدن من از شوهرم خود به خود بوجود اومذ تو ذهنم....من هر شب باهش حرف میزنم و زندگی میکنم....اگه این نبود شاید خیانت میکردم صادقانه میگم چون خیلی خلا دارم تو زندگی ام...
- - - Updated - - -
نیلو جان ..اشکم رو در اوردی ...ولی بگم اینو من خیلی سعی کردم دوستش داشته باشم ...خیلی زیاد ..ولی هر دفعه به اون نزدیک شدم پرت شدم دورتر....!بدجور رفتاراش تو ذوقم میزنه!خیلی ابراز عشق و علاقه میکنه ..خیلی به من وابسته اس...ولی مثل یه زالو که داره خونتو میخوره و ولت نمیکنه تا بمیری(متاسفم که این طوری راجع به همسرم حرف میزنم) من پر از دردم!
از خوبیاش اینه که اهل هیچی نیست و مرد زندگیه و کار....و این که میگه خیلی دوستم داره و واقعا به من وابسته هست..بدی هاشو که بیشتر ش همین اخلاقش اذیتم میکنه...شکاکه ولی تحمل میکنم...مرد سالاره خیلی زیاد ..تحمل میکنم...با پول کنترلم میکنه.. یعنی از دستم ناراحت باشه 1قرون بهم پول نمیده حتی اگه خیلی نیاز داشته باشم و این جوری تنبیه ام میکنه بازم تحمل میکنم.یه چند بار کتکم زد که یه بارش خیلی شدید بود یه طرف بازوم کلا سیاه و کبود شد ولی بخشیدمش و به کسی چیزی نگفتم.
خوبی های خودمو نمیدونم واقعا چی بگم از نظر همسرم بگم بهتره که میگه خیلی با مسولیت با وقار مادر نمونه کلاس اجتماعی مو خیلی میپسنده و از ظاهرمم و اخلاق زنونه گی ام خیلی راضیه.))
و اما عیب هام از نظر ایشون .خودتو میگیری واسه دیگران!!!!!!!!!!!انگار از دماغ فیل افتادی!!!!!!کلا تو خونوادت فکر میکنید شاهزاده این!!!!!!!(ولی به خدا اصلا اینطوری نیستم!!)این استنباط ایشونه..هیچکسی تا حالا اینو نگفته به من!!
نیلو عزیزم ناراحت نمیشم .خوشحالم که نظراتونو میگین.بازم برام بنویس خیلی تنهام.نمیتونم حرفامو به هر کسی بگم ..اینجا خیلی سبک میشم
- - - Updated - - -
-
بذار همه همون طور فک کنن بزار فک کنن و متمعا باشن خوشبختید. ولی از یه جا متمعا هستم اگه حتی یک لحظه زن داداشات احساس میکردن که شوهرت چششمش بده و اینکه خاله زنکیه خدای ازش فاصله میگرفتند خاطره اکه بگی اونا هم خوششون میآد میگم میتونن بگن بخندن با کس دیگه. نه با شوهر. که معلوم نیست چه بر سر رابطه فامیلی میآد نمیگم تو اشتباه میگی میگم همسرت هم
یه خط قرمزهای برا خودش داره و خدا را شکر رعایت میکنه
خاطره اگه بیشتر تو رو هم تو بحث و خندشون شرکت بداد و ماربین حرفاش از خوبی تو و روابط مثبتتون هم میگفت باز همین حسو داشتی؟
اینطور فک نکن طلاق هم هزار مشکل داره که باز هم باعث میشه از جمع بگریزی....
نگفتی؟ فقط گرم گیریش با زنها و تقریبا بد دلیشه؟ که تو رو اینقدر داغون کرده؟
ببین تو زندگیتون دوست داری منتها وقتی آدم به تنگ میآد نمیتونه به جز مشکل و رهای از اون به چیزای دیگه فک کنه به خاطر همین سعیسعی میکنه بیشتر به منفی ها فکذکنه.
-
از رفتارش تو جمع بگم که اصلا منو نمیبینه .مثلا اگه من قبلش خونه بابام یا بابای اون باشم و ایشون بعدا بیاد حتی به من سلام هم نمیکنه!!!! یا مثلا داره صحبت میکنه یه هو با تنه منو پرت میکنه خودش میاد جای من میشینه!!!اره خنده داره ولی همین طوریه..یا رو پام لگد میکنه...پشتشو میکنه به من....مثلا میخواد کلید یا گوشیمو بده بهم از فاصله 3 متری پرت میکنه!!!بعد که سر فرصت بهش میگم .میگه چقدر کلاس میزاری ..!!!1فکر میکنی از دماغ فیل افتادی!!!خیلی خودتونو دست بالا میگیرین اینقدر برا من لفظ قلم حرف نزن!!!!!!!!!!!!!!!!
این شوهر من از ادب و آداب معاشرت بویی نبرده.حتی اگه با زبون نرم باهاش صحبت کنم و ظاهرا قانع بشه .باز تو محیط که قرار میگیره کاراشو تکرار میکنه!!!یه بار با خونواده ام 3روز رفتیم سفر تو این 3 روز 1کلمه!!!!!!حتی 1کلمه با من حرف نزد.همه با هم تو یه خونه بودیم..روز آخر حال بدمو بهونه کردم به مامانم گفتم میرم تو اتاق..باور میکنید اصلا نفهمید من 1 روز کامل تو اتاق بودم...به خدا تکرار این حرفا قلبمو فشرده میکنه ..ولی باید بگم ..تا بهتر بتونید قضاوت کنید..
من دلم شکسته ازش فقط حفظ ظاهر میکنم .....
- - - Updated - - -
هانا جان اونا بارها با زبون بی زبونی گفتن شوهرت چه خاله زنکه!!!:302: من چطور عاشق همچین آدمی باشم؟قابل توجه نیلو جون!
-
ببین او تو همین جمع بزرگ شده اونا این چیزا رو بی ادبی نمیدون ن شوخیاشون برا شما که با همه با احترام و تقریبا به اندازه لزوم حرفف میزنید فاجعه است(گرچه بعضی وقتا پیش میآد که رفتار همسرت از نظر اونا هم قشنگ نباشه) اما اونا راحتن به خاطر اینه میگه تو افاده داری چون مث اون راحت نیستی
کماکان که شاید اون هم در عذابه.
و شاید میگه. حرف زدنم هم تغییر بده. چون از نظر اون تو اونو تایید نمیکنی حمایت نمیشه. زیاد از بودن کنار هم لذت نمیبرید
من میگم اول ای ذهنیت را پاک ککن که میخوام نباشه بمیره
بعد خواسته هاتو دسته بندی کن(دیدی که اصلا نمیتونی حتی مثبتاشو تو دو خط بگی چون ذهنت خستش. ) بعد مثبتاشو هم بنویس
به مشاور مراجعه کن تا کمکت کنه
نتونستی به مشاور تلفنی1480. زنگ بزن
نگو به خاطر بچه ها به خاطر... به خاطر خودت و خوبیاش بمان. که فک نکن چیز کمیه چشم. پاکی و دوست داشتنش گرچه بعضی وقتا باب میل هم رفتار نکردید(که در همه زندگی هاست)
- - - Updated - - -
ببین گفتن خاله زنکیه بگو اصلا هم این طور نیست دفاع کن ولی چون تو خودت هم با این نگرش در جنگی داغون تر میشی. دیدی یه پالتو میپوشی که خودت خیلی دوسش داری همه نظراشون میدن اما وقتی میخوای بگی میگی فلانیا گفتن شیکه رنگش قشنگه و... نمیگی زهرا گفت یه ذره کوتاست چون تو خودت کوتاهیش هم دوست داری. پس حتی از نظر زهرا هم احساس بدی نداری
میگم حل کن اینکه بشه باهاش صحبت کنی کسی نفهمه حل کن بی توجه هیهاش که خودش حل کننده اکثثر مشکلاته
فرار نکن همه جا مشکل است
زنی که بتونه تا این حد ظاهر زندگی را اینقدر خوب مدریت کنه باطن چندتا مشکل را متمعا هستم حل میکنه.موفقو شب بخیر
-
سلام خاطر جان باید به شما بگوییم که شوهرتون شدید دوست دارید و عاشقش هستید چون کسی که از شوهرش متنفر خیلی خوشحاله که شوهرش کار به کارش نداره و اصلا براش فرقی نداره با کی میخند پس سعی کن این اعتراف حداقل پیش خودت بکنی دوما دقیقا شوهر منم همینه توی جمع یک ادم دیگه میشه >میشه یک ادم غد که اگرم با من حرف بزنه برای اینکه بهم کاری بگه انجام بدم و با بقیه فقط حرف میزنه میخند انقدر میخند الکی که حالم بد میشه ولی با من تو خونه که باهمیم خیلی مهربون تو جمع نه میدونی چرا ازش پرسیدم گفت دوستدارم اینجوری باش بعدا فهمیدم چون باباش یک عمر گفت مرد زن زلیل بزرگترین فهش دنیاست چون به حرف زنت بکنی تو جمع بقی فکر میکنن تو از اون دستور میگیری و اینکه ادما باید فکر کنن زنت برات جون میده ولی تو مردی و زنت ازت میترسه از اینجور چیزا برای همین رفتارش تو جمع با من فرق میکنه منم فهمیدم و کمی بسختی درکش میکنم چون دقیقا بابابی من بر عکسش فکر میکنه مردای خوبا که زن زلیلا و اینجوری حالا شاید اونم همچین چیزای رو داره دلیل ازش پرسیدین تا چه حدی غرورتو براش میزاری کنار؟:81:
- - - Updated - - -
-
نمیدونم نیلو جان .مرد رویاهام نیست ولی هر چی باشه شوهرمه .با اون کاراش غرورمو میشکنه.نه این که حسودی ام بشه.دلم خوشه که اون دوستم داره ..احساس میکنم بعضی دردا درمون نداره...همه ی سعی مو میکنم بتونم دوستش داشته باشم ..کاش خدا هم کمکم کنه...مرسی از شما دوستان که تو شرایط بد روحی ام با من همدردی کردین .مخصوصا hana عزیزم .:72:
-
خاطره ی عزیز! احساس میکنم زندگی شما یه جورایی شباهت به زندگی آینده ی من داشته باشه!
آخه! شخصیت شما و شخصیت همسر شما درست مثل من و شوهرم میمونه! منتها شما 20 ساله که ازدواج کردی و من 5 سال و چند ماهه که ازدواج کردم.
ریزبینی و دقت نظر شما، یه جورایی کمالگرایی و نگاه سخت گیرانه ی شما شبیه من و
راحت بودن، شوخ طبعی، شاید خاله زنکی، مرد زندگی بودن، احساس مسئولیت، صداقت و روراستی، بی ریا بودن همسر شما هم شبیه همسر من!
آقای سنگ تراشان میگن شما دو نفر شخصیت ها و نوع نگاه تون به زندگی متفاوته؛ این رو نمیشه کاریش کرد، اینکه تو دوست داری وقتی میخواید از در وارد بشید همسرتون به شما تعارف کنه و اول شما برید بعد خودش؛ واسه ی شما یه نوع احترام! اما از نظر همسر شما این بی احترامی نیست که اول خودشون برن!
تنها فرق شما اینه که شما و ایشون یه جور دیگه می بینید! یه مثال جالب زدند: دقت کردید این خارجی ها که وارد ایران میشن، موقعی که میخوان تشکر کنن؛ انگشت شست شون رو به نشونه ی تشکر بالا می برن؟ به نظرتون توی ایران این نشونه ی چیه؟ خب،
ایرانی ها اگر خودشون این کار رو انجام بدن یعنی یه جورایی دارن فحش میدن؛ اما خارجی ها یعنی دارن تشکر میکنن!
حالا! بهم گفت: همسرت شاید محبت و نوع احترامش رو برات داره یه جور دیگه ای نشون میده و این تفاوت دوست داشتن رو شما باید درک کنید! ایشون با تامین نیازهای اصلی و ثانویه ی شما؛ با شاید رابطه ی عاطفیه قویه که با شما داره؛ مسئولیت پذیرش در کار و چشم پاکیش و تعهدش به شما داره احترام و عشقش رو نشون شما میده!
پس؛ پذیرش در این شرایط کاربرد بیشتری داره تا تغییر!
فکر تغییر دادن ایشون مثل این میمونه که شما دو تا فرزند دارید که یکیش فوق العاده آروم و متین بی سروصدا و به قولی با پرستیژه و یکیش خیلی شلوغ و پرسروصدا، هیجانی، اهل بالارفتن از دیواره راسته!
به نظرتون شما میتونید بگید من میخوام این بچه ام رو تغییرش بدم و بکنم مثل اون یکی؟ یا اینکه طردش کنید؟ یا حتی ازش متنفر باشید بخاطر نوع رفتارش؟
-----------
یه نکته ی دیگه هم نوع نگاه ریزبینانه ی شما به رفتارهای همسرتون هست! یه مثال قشنگ دیگه هم ایشون توی جلسه ی مشاوره ای که باهاشون داشتیم زدند؛ گفتند: دیدید دو تا بچه که دارن با هم پفک میخورن؛ یکیشون سریع پفک خودش رو میخوره و تازه شروع میکنه به خوردن پفک اون یکی! اون هم هی حرص میخوره و عصبانی میشه و شاید هم توی خودش بریزه و هیچی نگه؛ اما همیشه با دیدن دوستش یه خشم درونی نسبت به ایشون داره؛ چون احساس کرده حقش رو خورده و دقیقا حواسش بوده که دوستش چیکار کرده!
حالا شما این دو تا دوست رو بیا تعمیم بده رابطه شون رو مثلا به رابطه ی یه دایی با خواهرزاده اش؛ وقتی یه دایی با یه خواهرزاده دارن با هم پفک میخورن؛ احتمالا خواهرزاده تند تند پفک خودش رو میخوره و شروع میکنه به خوردن پفک دایی؛ این وسط دایی چیکار میکنه؛ میدونه و آگاه که خواهرزاده اش داره پفکش رو میخوره؛ اما یه نگاهی با لبخند به خواهرزاده اش میکنه و میخنده و میگه: آی! آی! آی! شیطون! داری چیکار میکنی؟
بعدشم اصلا فراموش میکنه و دیگه هم بهش فکر نمیکنه؛ یعنی یه جورایی با دید دیگه ای و از بالا به خواهرزاده اش نگاه کرده!
حالا من و شما هم باید بتونیم با دید دیگه ای و از بالا و با جزئیات کمتر و دقت کمتر و با عشق بیشتر و بالغانه تر نگاه کنیم و شوخ طبعیمون رو بیشتر؛ جدیت مون رو توی رابطه با همسرانمون کمتر و در نهایت اهمیت دادن به نگاه مردم؛ اینکه مردم راجع به من و همسرم و زندگی من چه فکری میکنند رو کمتر کنیم!
به قول آقای سنگ تراشان وقتی دونفر تصادف میکنن؛ یکی شروع میکنه به دادو بیداد و فحش دادن؛ اون یکی خونسردتر و سعی میکنه مودبانه مساله رو حل کنه!
حالا اونی که مودبه؛ اگه از نگاهی مثل نگاه ما به مساله نگاه کنه؛ پیش خودش میگه: چقدر تحقیر شدم؛ چطور تونست پیش این همه آدم این حرفها رو به من بزنه؛ چطوری منو تحقیر کرد، اصلا دیگه من روم نمیشه برم توی اون جمع؛ مگه من چه کاری کرده بودم؛ حالا دیگه یه اتفاق بود دیگه؟! یه تصادف شده بود؟!
حالا از نگاه مردمی که توی اون لحظه اون اطراف جمع شده بودن؛ چقدر اون آقا مودب و با شخصیت بود؛ خیلی متین بود؛ خیلی بافرهنگ بود.
می بینی اون چیزی که ما تصور میکنیم با تصور مردم خیلی فرق داره!
مطمئن باش اون نگاهی که مردم به شخصیت همسرت دارن ؛ با نگاه شما متفاوته!
من جدیدنها کشف کردم که بیش از 80 درصد از آدم هایی که سنی ازشون گذشته و سرد و گرم روزگار رو چشیدن و به قولی خصوصیات اخلاقی اصل مثل صداقت و روراستی و ذات پاک آدم ها براشون مهمه همسرم رو دوست دارن و برای شخصیتش؛ ارزش قائل هستند.
اما یکسری آدم هایی که ظاهر بین هستند و احتمالا اعتماد به نفس کمی دارن و براشون صورت به قولی مهم تر از سیرت هستش؛ و احتمال زیاد انسان های حسودی هم باشن؛ سعی میکنند با دیدن منفی های همسرم در ظاهر؛ من رو نسبت به زندگیم سرد و بدبین کنند.
بیا از همین امروز تصمیم بگیریم؛ اینقدر تحت تاثیر نظرات دیگران نباشیم؛ خودمون، همسرمون و برای شما آینده ی فرزندانتون مهم ترین اولویت زندگی مون باشن!