آتیه جان
دو مساله اینجا با هم کمی قاطی شدند
یکی مساله مقایسه شرایط شما و خواهرتون
دومی مساله مهریه و قول و قرارهاتون
کاش می تونستی حداقل اولی را کامل حل کنی و از ذهن خودت و همسرت خارج کنی. مقایسه اصلا درست نیست. چون شرایط شما اصلا اصلا یکی نیست.
خواهر شما از شما بزرگتره. حداقل 3-4 سال ( چون گفتی دومین خواهر بزرگتر از شماست ) این یعنی یک دختری حدود 35 سال. شما انتظار داری پدرت همونقدر سخت گیری کنه که برای شما کرد؟ دختر 26 ساله و 35 ساله؟به هر حال دو دختر کوچیکتر از اون ازدواج کردند. ایشون سنشون دیگه بالاست و باید کمی منعطف تر باشند تا زودتر سرو سامون بگیرند.
به نظرم اصلا اصلا اصلا خودت را مقایسه نکن.مخصوصا که می گی خواهرت شاغل هم نیست.
عزیز دلم. برای خواستگار خواهرت امکان اومدن به تهران نیست. پدرت باید چیکار می کرد؟ اون را همراه مادرش فرستاده تا خواستگارش را ببینه. تا خواستگار اون را ببینه. یه کم به شرایطی که پدر و مادر توش هستند و نگرانی هاشون فکر کن.
به نظرت آسونه دخترت را 35 سال مثل گل مراقبت و مواظبت کنی و بعد بسپری دست کسی که حتی نتونستی یک ماه درست ببینیش و باهاش رفت و آمد کنی؟ کسی که حتی امکان ورود به کشور خودش را نداره؟
سعی کن پدر و مادرت را درک کنی. سعی کن خواهر و همراه خوبی باشی برای خواهر تازه عروست. مقایسه نکن. شرایطشون را درک کن. شاید خواهرت الان توی دلش ناراحت هم هست که پدر می گه با هر مهریه که می خواهید من راضیم . پیش خودش می گه برای خواهرهای دیگه سخت گیری می کرد اما بخاطر شرایط من و سن و ... به هر چیزی راضی است. توی دل اونها الان ممکنه خیلی غم ها و سوالها و حرفها باشه که نمی تونند به شما بگن.
دعا کن خوشبخت بشه. دعا کن انتخابش درست باشه.نشستی به مقایسه دو چیز نابرابر که چی؟
خدا را به خاطر این که همسری فهیم و مهربون نصیبت کرده شکر کن و عشقت را دوباره توی دلش زنده کن.
اگر قسمت اول را متوجه شدی و برات حل شد بگو بعد می تونیم تمرکز کنیم روی قسمت دوم که مساله شما و مهریه و انتظارات همسرت هست.