نقل قول:
الان سه ساله یا شایدم چهار سال که این مشکلات رو دارم: کم خوابی ( حتی اگه به مقدار کافی هم خوابیده باشم بازم احساس میکنم اصلا نخوابیدم )
کم اشتها شدم ، اعتماد به نقسم خیلی کم شده ،پرخاشگر شدم،حواس پرتی، فراموشی ( این یه مورد خیلی منو اذیت میکنه) عدم تمرکز و مهمتر از همه بدبینی
فکر میکنم ریشه اصلی مشکل بالا این باشه
[quoteمن الان قصد ازدواج ندارم اما وقتی 5 سال آینده رو نگاه میکنم با پیش بینی که از وضعیت موجود دارم اصلا امیدی که بتونم دختری که از نظر اخلاقی مثل خودم باشه پیدا کنم رو ندارم کلا یه جور نا امیدی محض هم افسوس گذشته رو میخورم هم آینده خلاصه بدجور از لحاظ روحی به هم ریختم دوستانم همیشه به من توصیه میکردن که با یه دختر دوست بشم منتها من پیش وجدان خودم میگفتم این خودخواهیه چرا که من با کسی دوست باشم ولی توقع داشته باشم طرف مقابلم تجربه نکرده باشه
این مشکل بدجور روی من تاثیر گزاشته انگیزه ام رو از دست دادم اصلا نمیتونم تمرکز کنم ازخودم اصلا راضی نیستم سعی کردم با افکارم مقابله کنم برنامه ریزی کنم کارهایی رو که واسه پیشرفتم نیاز دارم منتها هر بار نا تمام رهاشون کردم توروخدا راهنمایی کنید
][/quote]
خط دوم پست اولم اینا رو تک تک گفتم حالا شما سطحی میخونی سطحی نظر میدی چه ربطی به مسولان داره!!!
شما خودت رو جای من بزار یکی حتی دو خط از مشکلت رو نخونده واست راهکار میده!!!!! شما خوشحال میشی؟؟؟؟؟؟ تازه بی اهمیتشم میکنه!!!!!
دیگه نمیدونم چطور بنویسم و مشکلم رو بگم البته فکر کنم ترکی یا عبری نوشتم گویا!! چرا که به قول بعضیا من که تو خوشی غرق ام و اینا که مشکل نیست = پس با این حساب من مشکل ندارم!!!!!!