نوشته اصلی توسط
شیدا.
یاد یه جوک قدیمی افتادم
یه روز یک مسلمان می ره کلسیا و به کشیش می گه که می خواد مسیحی بشه
چراغها را خاموش می کنند و یه سری دعا می خونند و ... در نهایت بهش می گن خب دیگه تو مسیحی شدی
چراغها را روشن می کنند طرف می گه اللهم صل علی .....
اون موقع من این را در حد یک جوک شنیدم و خندیدم
اما واقعا معنی زیادی پشتش هست
سخت بشه عقاید یا حتی عاداتی که فرد باهاش بزرگ شده را عوض کرد.
شما خانواده مذهبی دارید و ایشون متفاوتند.
آیا می تونید خانواده تون را راضی کنید که در زندگیتون و رفتار همسرتون دخالت نکنند.
شاید برای شما آرایش کمرنگ مساله را حل کنه
آیا برای مادرتون هم همینطوره و می تونه دخالت نکنه و زندگی آرومی داشته باشید؟
منظورم این نیست که کلا منصرف بشید
ولی روی این مساله باید خوب فکر کنید.
مشاوره حضوری لازمه تا مشخص بشه شما چقدر می تونید منعطف بشید و خانم چقدر.
باید هر دو به طرف هم گام بردارید. یک قدم شما کوتاه بیایی و یک قدم ایشون.