جناب مهراادواقعاازکمکتون متشکرم به نظرتون چیزدیگه ای لازمه که درجواب فرشته مهربون اضافه کنم
- - - Updated - - -
اسم تاپیکم روبزاریدتلاش میکنم تامشکلات زندگیم تبدیل به شکلات بشه
نمایش نسخه قابل چاپ
خاهش م یکنم نازنینم( من خانومم )
انقدر شما خانم صبور و مودبی هستین که کمکها رو به سمت خودتون جدب میکنین! من مطمینم زندگیت رو هم روبه راه م یکنی
من چیز خاصی دیگه تو تاپیکت ندیدم. نم یدونم اگه بنظرت ناقصه خودت اضافه کن! مثلا از راهکارهای جدیدت بگی یا از اتفاقات جدید
در هرصورت من مطمینم که اگه راهکارها رو عملی کنی حتما موفق میشی:43:
معذرت میخوام که فکرکردم آقاهستی دوست گلم
اتفاق جدید:
1-متوجه شدم که شوهرم باکسی درارتباط نیست وفقط توخودش میره
2-بااون دوستش دیگه ارتباط نداره چون بهش فقط یه جمله گفتم که خانم اون آق بهم گفته بودکه شوهردرباره همسرمن چی فکرمیکنه پیش خودش وهمسرم هم ارتباطش روبا اون به کل قطع کرد وتاچندوقت خوب بوداما بازم به حالت همیشگیش برگشته
3-رفتارش بادخترمون داره کم کم بدمیشه البته دخترم خیلی نسبت به قبل شیطون ترشده
4- همسرم اصلابه مدیریت مالی فکرنمیکنه من هرچقدرحساب کتاب میکنم که درآمدش روطوری خرج کنیم که تاسرماه برسونیم مدام ولخرجی میکنه وهمش کم میاریم
فعلادیگه چیزی به ذهنم نمیرسه
دوستان هرراهکاری بهم گفته بودن بیشترشون روانجام داده بودم
خیلی دوست دارم باهمسرم صمیمی تربشیم وبعدازاینهمه سال یه دفعه هم یه شونه داشته باشم که غمخوارم باشه من ازبچه گی کسی رونداشتم که نوازشم کنه ازبچگی درحسرت محبت نزدیکانم بودم
- - - Updated - - -
http://www.hamdardi.net/thread-27789.html
این تاپیکم خوندم که تقریبا همیشه تلاش کردم که اینطورباشم
نگاه عزیز سلام .در جریان مشکل نیستم اما با توجه به مطالبی که از تاپیک جدیدت متوجه شدم می خوام یه توصیه خواهرانه بهت بکنم :
انشااله که با تلاشت به اونچه که از روابط زناشوییت انتظار داری برسی اما در کنارش قبل از تمرکز روی همسرت روحیه خودت رو شاداب نگه دار و نخواه به خاطر سردی همسرت افسرده بشی .چون در نهایت این تویی که ضرر می کنی .همسرت این طور راضیه پس مشکلی براش پیش نمی یاد اما تو چی ؟
در جوابی که توی تاپیک شی عزیز به من دادید باید بگم که همسرم با رفتار اولیه اش که سر دیر بیدار شدن بود روان منو بهم ریخت اون یه صبح بدی رو شروع کرد نه من .
نگاه عزیز
بهتره یک بازه زمانی 3 تا 6 ماه را در نظر بگیری و در این بازه زمانی زندگی خودت را داشته باشی و از وابستگی به همسرت
بیرون پبیایی و فقط وظایفت راجرأتمندانه در مقابلش انجام دهی و کاری به رفتارهاش نداشته باشی مثلاً اگر نمیاد غذا بخوره
شما یک بار بیشتر صداش نکنی و بعدش اومد اومد ، نیامد شما رها کنی و ....
بی تفاوتیهاش را اهمیت ندهی و ....
در کل برای خودت زندگی کن . شاد باش و در مقابل تصور رفتارهاش توقف فکر به خودت بده ......
اگر بعد از این سه ماه یا 6 ماه هیچ تغیییری نکرد ، بلکه بدتر هم شد در این صورت شما باید یک تصمیم قاطع و جدی بگیری
و او رامواجه با قاطعیتت در تصمیم گیری کنی و خواهان این باشی که مثلاً یا رویه باید تغییر کنه یا به زندگی مشترک خاتمه
دهیم و دراین صورت واکنش او سنجیده شود ....
به توجه به نوع رفتار اهمال گرانه و سیگار زیادی که مصرف می کند احتمال اعتیاد به مخدرهای دیگر را تا چه حد ممکن
می دانید ؟
فرشته مهربون مرسی
چطورمیتونم کارهاوبی تفاوتیهاش روببینم وخودم وبه اون راه بزنم آخه چقدر6ماه دیونه میشم.
چطوربه پایان زندگی مشترک فکرکنم درحالی که پای زندگی دسته گلی مثله دخترم درمیونه و
من هرگزپشت وپناهی نداشته ام :54:هیچ وقت خانواده ام پناهم ندادن :54::47:
همیشه فقط باخدازندگی کردم وانرژیم روازخدا:323:گرفتم وبه دیگران هم انتقال دادم حتی به شوهربیخیالم البته اصلامنظورم نمازخوندن نیست بلکه رابطه احساسی که باخداداشتم بهم قوت قلب داده همیشه
فرشته مهربون بازم تلاشمومیکنم
اما خوشابحال کسانی که وقتی دستشون روبطرف پدرومادرشون درازکردن دستگیری داشتن وبازم خوشابحال اونایی که وقتی دلی گرفته داشتن مادرشون شونه ای برای آروم شدنشون بهشون داده(خوش به سعادتشون)قدربدونین وشکرکنید
دوست عزیز انجام توصیه های فرشته مهربان تضمینی واسه زندگیه خودته. شما که راه اولو رفتی نتیچه گرفتی؟
گوشتو بیار جلو تا یه حقیقته تلخ از ادما بهت بگم:
ادما مثل سایه ان . اگه دنبالشون بری ازت فرار می کنن اما اگه بری به راه خودت دنبالت می ان.
تاپیکی دارن جناب . sci خ بهت کمک م یکنه. مطمین باش!
بزار شوهرت دلش واست مقداری تنگ شه! بزار کمی نبودت رو حس کنه!
فرشته مهربون،آقایsci،مهراادجون
متمام دوستان خوبم راههای شادبودن وبهم یادآوری کنید:18:ذهنم اینقدرخسته وافسرده شده که چیزی یادش نمیادیاراحتتربگم چیزی شادم نمیکنه