-
اگه دوست دارین زندگیتون رو حفظ کنید غرورتون رو کنار بزارید و باهاش صحبت کنید شاید ایشون هم حرفهایی برای زدن داشته باشن. فکر نمیکنم با حرف زدن چیزی رو از دست بدین. سعی کیند موقعی که باهاش صحبت میکنید آرامشتون رو حفظ کنید تا بتونید روی صحبتهاشون خوب فکر کنید. ایشالا که نتیجه ی خوبی بگیرید.
دوست عزیز شما بهتره به مورد های دیگه ایی هم که باهاش اختلاف داشتی اشاره کنی تا دوستان بهتر راهنمایی کنند. تا حالا چه راههایی رو امتحان کردی و جواب نگرفتی؟ خیلی مبهم حرف میزنید.
-
ممنون از شما دوست عزیز
اولش که فهمیدم با خودش صحبت کردم گفت مال گذشته بوده کنار می گذارم دو هفته نشده دیدم دوباره ارتباط داره با پدر و مادرش درمیون گذاشتم گفت مال گذشته اس کنار گذاشتم اعتماد کردم چهل روز بعد دیدم خانومه اس می ده چرا نیومدی منم به خونواده خودم گفتم خونواده ها صحبت کردند قرار شد همه چی فراموش بشه ولی روز بعد همسرم دیگه جواب تلفنم رو نداد تا سه هفته بعد از سه هفته با پدرش تماس گرفتم گفت تو رو نمی خواد خونواده منم اعتراض کردند جواب اونها هم همین بود ولی منو که شوکه دیدن گفتند بهتره فعلا صبر کنیم یادم نیست ولی هشت ماه گذشت بزرگتر فرستادن گفتن گفته نمی خوام... با وکیل مشورت کردم به ناچار که این جوری شد
دیگه عقلم نمی رسه دو ساله شب و روز ندارم دوست ندارم کسی برام دل بسوزونه راه حل می خوام
جرأت نمی کنم تو خونه مطرح کنم بگم می خوام برم باهاش حرف بزنم می گن از بس التماس کردی مغرور شده ...
ولی من به قول این دوستمون دوست دارم مشکلمون شکلات بشه ولی بدتر می شه
بهش پیغام دادم گفتم منو نمی خواهی خوب بیاد دادگاه بگو فرداش دادخواست تمکین داد...
- - - Updated - - -
می خوام برم بهش بگم بیست و ششم تولد امام رضا است به خاطر این امام عزیز من می رم رضایت می دم تو نروی زندون به شرط اینکه تو هم تکلیف منو روشن کنی نمی گم کت و شلوار دامادی بپوشه بیاد بریم سر خونه و زندگیمون می گم یا بگه می خوام یا بگه نمی خوام ولی تو دادگاه می گه می خوام بیرون می گه نمی خوام . به وکیلش زنگ گفتم تو رو بخدا منو آزار ندین با جرأت بگه نمی خوام می گه نمی خواد تو رو جواب شکایتی که تو کردی دادخواست تمکین داده . یعنی برای اینکه یه جوری حق و حقوق کمتری به من بده . می گه مهریه ات رو ببخش تا طلاقت بدم...
ای خدا تو رو به امام رضا دیگه چاهی نمونده براش درد و دل کنم یه راهی جلوی پام بگذار...
- - - Updated - - -
می خوام برم بهش بگم بیست و ششم تولد امام رضا است به خاطر این امام عزیز من می رم رضایت می دم تو نروی زندون به شرط اینکه تو هم تکلیف منو روشن کنی نمی گم کت و شلوار دامادی بپوشه بیاد بریم سر خونه و زندگیمون می گم یا بگه می خوام یا بگه نمی خوام ولی تو دادگاه می گه می خوام بیرون می گه نمی خوام . به وکیلش زنگ گفتم تو رو بخدا منو آزار ندین با جرأت بگه نمی خوام می گه نمی خواد تو رو جواب شکایتی که تو کردی دادخواست تمکین داده . یعنی برای اینکه یه جوری حق و حقوق کمتری به من بده . می گه مهریه ات رو ببخش تا طلاقت بدم...
ای خدا تو رو به امام رضا دیگه چاهی نمونده براش درد و دل کنم یه راهی جلوی پام بگذار...
-
واقعا تا پستای دوستان را میبینم بشدت متاثر میشم واقعا راهش اینه :303:
یکی مثل سبکتکین - پروانه 123- هاجس - فاطمه و هزاران خانم دیگه وقتی میبینند مرد زندگیشون اونها رو نمیخواد از طرفی با نشستن
و منتظر بودن فقط چوب خط روزای زندگیشون رو پر میکنند از خیر تموم حق و حقوق شرعی و عرفی شون
میگذرند و به طلاق توافقی راضی میشند.:161:
یکی مثل bahar17 با تماس و تلفن از مرد زندگیش و خانواده اش میخواد بیاند تکلیفش رو مشخص کنند ولی
اونا پشت گوش میندازند و میگند با پدرت بیا عذرخواهی کن و مهریه ات رو ببخش تا باهات ادامه زندگی بده.
یکی مثل امیدوار عزیز در این تاپیک خیانت دیده چشپوشی کرده باز طرف رفته خیانت کرده و گفته تو رو نمیخوام بعد
که خانم رفته قهر نیامده سراغش نفقه هم نداده وقتی دوستمون امیدوار رفته شکایت کرده که نفقه نداده رفته زندان و
به راهنمایی وکیل محترم آقا شکایت عدم تمکین داده تا حق و حقوق ایشون رو کمتر کنه و از طرفی ایشون رو
راضی کنه همه یا بخشی از مهریه رو ببخشه و .... طلاق و تمام.:102:
ببخشید امیدوار عزیز وقتی پستات رو خوندم دل ام به درد امد که واقعا این مهریه که اینقدر سمینار و کنفرانس میذارند که
مقدارش رو کم کنند و به لطف رجال مقدارش هم کم و هم قانونی شد موقع نیاز خانم و عدم علاقه مرد به ادامه رابطه هیچ
ابزار مفیدی برای بازگشت زندگی و یا رسیدن خانم به حق و حقوق شرعی و قانونی و پشتوانه آینده مبهمش
نیست به روایتی اینقدر قانون و تبصره هست که راحت آقایون میتونند خانم را خسته از دادگاه و قانون کنند که
راحت مهرش رو ببخشه و طلاق بگیره تا لااقل خودش رو از بلاتکلیفی نجات بده واقعا هیچ کاری برای این دور باطل و جود نداره؟؟؟
واقعا ما انسان نماها به چه سمتی داریم میریم؟!:47:
-
سنجاب عزیز می دونم خانمهایی هستند که بیشتر از من عذاب می کشند و مشکلشون بزرگتره ولی شما و همه دوستان باور کنند من از هیچ گذشتی کوتاهی نکردم الان با یه دوست مشورت کردم گفت من صلاح نمی بینم دیگه پا پیش بگذاری برای صحبت کردن اون خوب می دونه تو آماده مذاکره ای ولی پا پیش نمی گذاره که تو امیدی به برگشت نداشته باشی و خوب می دونه با این قانونها یک سال دیگه خسته می شی و همه چیز رو می بخشی می روی . سنجاب جان حق باتوست مهریه و قانون شرع این مملکت به درد مشکل من و امثال نمی خوره من نمی خوام اینجا به قانون ایراد بگیرم مشکل مهم موضوع زندگی منه جوونی و شخصیت و آبرو و احساسم. دوست دارم بدونم:
1- دلیل اینکه حتی راضی به مذاکره نمی شه چیه؟
2- واقعا کسی بوده که با تحمل این مشکلات بالاخره زندگیش درست شده باشه؟
در قانون کشور ما زنها حق ندارند دادخواست طلاق بدن باید ثابت کنند مرد زندگی نمی خواد با اونها زندگی کنه سنجاب جان من چه طوری ثابت کنم وقتی اون توی دادگاه نمی گه از من متنفره و بیرون می گه حالم رو به هم می زنی.
حتی التماس کردم گفتم بیا بگو نمی خوام می گه خودت برو بگو نمی خوام توافق کن مهریه ات رو ببخش چقدر ما آدمها وفیح شدیم...
-
دوست عزیز:72:
نمی دونم راهنماییم چقدر کاربردی و عملی است به نظر من دیگه قدمی برای مذاکره بر ندار.
بزار اون هم در خلوت خودش روال قانونی یا غیر قانونی کاراش رو بکنه.
بدون هیچ پیغام و پیامی به خودش و خانواده اش بچسب به کار و تفریح و ورزش و بیخیال شرایط الان شو.
مطمینا زمان حلال مشکلات، رها کن قانون و شرایط الان را، توکلت برخدا باشه
برو فقط به خودت - سلامتیت و روحیت برس ان شاالله گذشت زمان خیلی مسایل را شفاف تر خواهد کرد.
بقول دوستی:72:
اگر میخوای از مردان زندگی قبلیتون انتقام بگیرید سعی کنید تا اونجا که میتونی خوشبخت بشی
-
با توجه به اون چیزی که نوشتی
به نظرم همسرت دیگه قصد ادامه زندگی با شما را نداره
فقط دنبال راهی هست که راحت تر و کم هزینه تر جدا بشه.
اگر خیلی از نظر روحی در فشاری و صدمه دیدی و حس می کنی به صلاحت هست می تونی بری حق و حقوقت را ببخشی و جدا بشی.
اگر تواناییش را در خودت می بینی که خودت را به بی خیالی بزنی و به خودت برسی و زندگیت را بکنی
تا ایشون درخواست طلاق بده صبر کن تا درخواست بده.
مقدار نفقه ای که دادگاه تعیین می کنه مبلغ ناچیزی هست که تا سوپر سرکوچه بری و برگردی تمام شده
این آقا وقتی حاضر نشده اون را پرداخت کنه و اینقدر آبرو و احترام برای خودش قائل نیست که رفته زندان
مشخصه که دیگه اهل زندگی نیست.
-
والا چی بگم بعضی از مردا ابروی هرچی مرد رو می برند
شما هنوز نگفتی برای چی میخوای ادامه زندگی بدی؟ ایشون که بنظر میرسه خصوصیت مثبتی ندارند
از ترس طلاق هست ؟ از ترس جامعه ؟
-
تجربه رو بخون
سلام عزیزم نمی دونم راه حل ام درست باشه یا نه اما برادر من هم تا حدودی موقعیت همسر شما رو داشت و منتظر یک عذر خواهی جدی از طرف همسر و خانواده اش بود البته پیش ما میگفت که اگه معذرت خواهی کنند بر می گردم سر زندگیم اما اونها معذرت هواهی نکردند و الان برادرم با کس دیگه ای ازدواج کرد و زن اولش رو هم طلاق داد. اگه زن اولش کمی غرورش رو می شکست زندگی اش از هم نمی پاشید .برادر من هم حتی دنبال رضایت نرفت و خیلی مغرور بود اما یک تلنگر به نام معذرت می تونست زندگیشون رو نجات بده.:305:
-
اگه معذرت خواهی زندگیم رو درست کنه من حاضرم دست و پای همسرم رو هم ببوسم باور کنید من هم مثل همه زنها دوست ندارم طلاق بگیرم. ...
- - - Updated - - -
لطفا بهم بگین چه جوری برم معذرت خواهی کنم. چی بگم بعد از این همه مدت... برام تشریح کنید چیکار کنم
-
به نظر من معذرت خواهی نکن!شما که اشتباهی نکردی!ایشون نمی خواد با شما زندگی کنه اگر میخواست این کارا رو نمی کرد.