-
شمیم جان. از خوندن پست های گل اراجون و شما یه حس خاص بهم دست داد. نیومدم که پیشنهادی بدم اومدم که حرف دلم رو بزنم.
ببین گلم من نم یدونم واقعا شما و گل ارا جان چقدر سختی کشیدین. اینو م یدونم که منی هم که ازدواج نکردم سختیهای خودم رو دارم.
منم یه جاهایی خ کم می ارم. خ وقتها هجوم چند تا مشکل که هر کدوم از اون یکی بزرگتره کمر ادم رو خم می کنه. اما یه چیزی این وسط هست که نباید نادیده گرفته بشه و اون تسلیم ناپدیری خود ادمه
به قول اقایون همون که بهش م یگن: چقدر مرد این کاری( و به قول ما خانمها چقدر زن این کاری؟)
چقدر حاضریم که ادامه بدیم و خسته نشیم! به قول یه نفر بیاین عوارض و همین طور مزایای تسلیم شدن رو بنویسین و ایندتون رو پیش بین یکنین. ببین خودتون دنبال چی هستین؟
من مطمینما یه فاکتور خ مهم رضایت از خوده! اینکه بدونی تو اون شرایط تو بهترن کارو کردی و اصلا احساس گناه نداشته باشی. این خ مهمه! زندگی فقط الان و لحظه حال نیست. خ وقتها نتیجه رو گدر زمان مشخص می کنه!
من مطمینم این روزای سخت ادامه نخاهند داشت. پس هرچی هم که بهت فشار اورد تو قوی باش و بهترین کارو انجام بده!
-
سلام.
من فکر کنم حرفهام بار منفیش زیاد بود و یه جورایی بهت رسوندم که بسوز و بساز...؟؟؟
امروز حالم بهتره:18:
پس منظورم رو یه جور دیگه بیان میکنم. تا حالا شده بگردی دنبال یه وسیله ای که گم شده؟ اینقدر میگردی که هلاک میشی... ساعتها و روزها بهش فکر میکنی و انرزی میذاری...حتی واسه پیدا شدنش نذر میکنی !!! اینقدر تلاش میکنی که گریه ات میگیره ولی پیدا نمیشه !!!
بعد که حسابی خسته و فرسوده شدی، دیگه دنبالش نمیگردی و میگی ولش کن... یه مدت که گذشت کلا فراموشش میکنی و تو یه روز معمولی، یه جای معمولی که همیشه جلو چشمت بوده وسیله پیدا میشه !!!
رابطه داشتن با شوهر همینه. من وقتی گیر میدم گیر میدم خودخوری میکنم همه راه ها و نقشه ها رو پیاده میکنم گریه میکنم دعا میکنم عصبی میشم .... هیییچ اتفاقی نمیفته و شوهرم 1% همکاری نمیکنه.
همینکه ولش میکنم به حال خودش، خود به خود اون موضوع حل میشه.
منظورم از حرفهای پست قبلیم این نبود که بسوزی و بسازی...منظورم این بود که بپذیری واقعیت زندگی همینه. نه شوهر تغییر چندانی میکنه نه تو.
پس راه حل اینه که اون رو با همه خصوصیات بدش بپذیری و زندگی خودتو داشته باشی.
خیلی محبت نکن اما بی احترامی هم نکن. واسه خودت خرید کن برو کلاس هنری برو دنبال علایقت... ادامه تحصیل بده...شوهرت هم با همه اخلاقیاتش در کنارت بپذیر و اجازه بده در کنار تو به زندگیش ادامه بده:199:
نگران نباش. این دوران میگذره. بستگی به خودت داره که چقدر بخوای خودت رو عذاب بدی...