-
سلام دلپذيراد عزيزم.
اميدوارم هميشه آروم باشي وبا آرامش تصميم بگيري.
09153592113شماره يك مشاوره تو حرم امام رضا.باهاش حرف بزن شايد بتوني بهتر فكر كني وتصميم بگيري.
من اصل ماجرا رو نميدونم اما بهتر نيست به جاي جلسه خانواده ها از يك مشاور خوب وبا تجربه حضوري كمك بگيري؟
اين جلسات تا جايي كه من ميدونم وتجربشو پدرو مادرم داشتن فقط باعث بي احترامي به خانواده هاست وشرم وحياي طرف مقابل پيش خانواده از بين ميره.حتي زندگي وشرايط بهتر نميشه وشايد بدتر بشه.
-
سلام خانمم
تاپیک هات را خواندم دوستان راهنمایی های خیلی خوبی بهت کرده بودند. خیلی خوشحالم که تو نوشتی که به توصیه هاشون عمل می کنی
صحبت های تو من را به یاد یکی از اقوام انداخت، اون می گفت من که از همه قشنگترم ، از همه خانم ترم، فهمیده ترم، خانواده دارترم چرا باید وضع زندگیم این طور باشد؟، چرا باید این همه با شوهرم مسئله داشته باشم!!!؟؟ من در جریان زندگی ایشان و سایر کسانی که این دوست عزیز خودش را باهاشون مقایسه می کردند هستم. شاید جالب باشه بدونی که مشکلات آنها از این دوست به اصطلاح خانم ما خیلی خیلی بیشتر است آنها در زندگی مسائل بسیار سختی را تحمل کردند (این را از روی مبالغه نمی گم از نزدیک شاهد بودم) اما فکر نمی کردند که مشکلات حق بقیه است باهاش مقابله کردند زندگیشون را ساختند و هنوزهم دارند می سازند و تو هم می تونی این کار را بکنی
دلپریزاد عزیز
-خوب فکر کن ببین این مشکلات زندگیت ( که از آن به عنوان فاجعه نام بردی) چه قدر آن مربوط به تو هستند؟ و تو در آن موثربودی؟ و یا می تونستی موثر باشی؟
آیا تو می تونی در گذشته همسرت تغییری به وجود بیاری؟ آیا می تونی ایشان را دوباره تربیت کنی؟ پدر و مادرش، خواهر و برادرهاش را چه طور؟؟ آیا این مسایل در حوضه توانایی تو هستش؟؟ و اصلا تو برای این مسئله ازدواج کردی؟؟؟ تفاوتهایی در خانواده تو و همسرت وجود دارند به نظر می رسد تو در یک خانواده سالم و خوب بزرگ شدی پدر و مادرت به خوبی درکت کردند و پشتیبانیت کردند خوب عزیزم خوشا به حال تو و بدا به حال همسرت که(بنا به صحبت های شما )به نظر می رسه خانواده ای در این سطح نداشته، خانمم خودت را جای همسرت بزار دوست داری اگه آن جای تو بود باهات چه برخوردی می کرد؟؟؟
-من احساس می کنم تو یک ایده آل هایی از همسرت در ذهنت داشتی حالا بعد از چندین ماه با واقعیت های همسرت آشنا شدی این خوب هست که حالا که در مرحله عقد هستی به این مسائل پی بردی فکر کن مسائلت چه قدر پیچیده تر می شد اگه الان با همسرت توی یه خونه زندگی می کردی.
-گفتی ای کاش همه چیز زمان قبل از عقدت بر می گشت. بسیار عالی فکر کن حالا در آن زمان قرار داری به ویژگی ها، محاسن و معایب همسرت را به یاد بیار تردیدهات و نیز آن چیزهایی را که تو را به پاسخ مثبت رساند، این ها را در یک کاغذ بنویس . و حالا این بار با تجربه الانت به موضوع نگاه کن این روند را تکرار کن ببین آیا این بار هم می تونی به اون پاسخ مثبت بدی ؟ آیا همسرت واقعا تغییر کرده؟ و یا شاید از اول این طور بوده و تو توجه نکرده بودی و حالا داری خود واقعیش را نشان می ده؟ اگه تغییر کرده دلیلش چی بوده؟
- من می پذیریم از شما که گفتی هنرمند، صاحب کمال و جمالی و شما هم بپذیر از من که چنین بانویی تنها دلیل انتخابش فقط این نبوده که شخص مقابلش قسم به عشق بخوره !!!پس همسرت هم شایستگی های داشته که مورد قبول گل سر سبد فامیل قرار گرفته.؟! به خودت دوباره ایمان بیار ولی این بار واقع بینانه آن وقت همسرت را هم بهتر می بینی.
- طلاق آن هیولایی که تو ازش ساختی نیست اما آنهایی بعد از طلاق زندگی موفقی داشته اند که دلایل منطقی و کاملا سنجیده و بررسی شده ای برای جدایشون داشتند.
-خوب به دنیای واقعی خوش آمدی به دنیایی که گاهی اوقات در آن ،جواب سلام تو دشنام دیگرانه، گذشت انسانیت گاهی در آن به رستی فهمیده نمی شه. خوب چه باید کرد؟؟ 1.گریه 2.حبس در اتاق 3. رنج دادن خود و به تبع آن اطرافیان 4. به پایان رساندن دنیا 5-فشار به شاسی گوشی موبایل!! نه عزیزم من فکر می کنم راه حل این است که تو درست رفتار کنی و زندگی کنی قسمت های شیرین زندگی مال آنهایی هست که اراده و پشتکار قوی دارند و دنیا را مطابق میلشان ساختند
پس درهای دنیا را به روی خودت باز کن و از مشورت مشاوران خوب و ذی صلاح حتما استفاده کن
موفق باشی دوست من
-
سلام به همه
ممنووووووونم ازتون... از خدا می خوام همونطور که به من کمک کردید، هیچ وقت توی زندگی در نمونین و همیشه کمکتون کنه ...
با صحبت های شما عزیزان خیلی آروم شدم و سعی کردم آرامش خودمو حفظ کنم و درست تصمیم بگیرم ...
توی اون جلسه قرار شد بریم مشاوره. یعنی همسرم وقت گرفته بودند هفته ی پیش و مشاور گفته بوده که باید هردو با هم بیاید ... تا 1 ساعت دیگه نوبت داریم
من می خوام به آقای مشاور بگم که تا چه حد به طلاق فکر می کنم و از بودن با ایشون اکثر اوقات ناراحتم
میخوام بهشون بگم که ما کفویت فرهنگی نداریم
با تماس پدرشون ، ما رفتیم منزل ایشون تا صحبت ها انجام بشه. حدود 4-5 ساعت صحبت کردیم، البته صحبت که نه ! اکثرش بین من و همسرم مشاجره بود و خاننواده هامون آرامش!
خانواده همسرم کلا با جدایی موافق نیستن! یعنی اصلا این قدر این عمل رو قبیح می دونن که اسمش رو هم نمیارن! برای همین هم من نتونستم بگم که چقدر به جدایی فکر می کنم. خانواده ایشون معتقدند که این ازدواج خدایی بوده و اگر من و همسرم خدایی تر باشیم مشکلی نداریم! اما خب من چه کار کنم که پسرشون خدایی نمی شه ؟؟
قرار شد بریم مشاوره. یعنی تا 1 ساعت دیگه نوبت داریم
ولی من می خوام به آقای مشاور بگم که تا چه حد به طلاق فکر می کنم و از بودن با ایشون اکثر اوقات ناراحتم
میخوام بهشون بگم که ما کفویت فرهنگی نداریم...
کلا با همسرم شدیم مثل دو تا آدم غریبه که با هم با لفظ جمع صحبت می کنن ( تو پیامک هامون برای قرار برای مشاوره )
و شاید باورتون نشه که الان احساس می کنم که با فرد غریبه می خوام پاشم برم بیرون ... حسی کاملا بد !
ان شاالله حرفای مشاور رو میام و اینجا می نویسم براتون ...
ممنون میشم اگر نکته ای به ذهنتون می رسه بفرمایید... مثل قبل قوووووووول می دم که گوش بدم ...
-
سلام
همه حرفاتو خوندم
خدارو شکر کن که شوهرت نه معتاده نه هرزه نه شراب خوار و نه فساد اخلاقی داره
همه مشکلاتی که مطرح کرده در محدوده خلقوخوهای اجتماعی و روابط بین خانوادگیست که اینها قابل حله
به دو صورت: یا با انعطاف پذیری بیشتر و یا با اشتراک پذیری بیشتر
انعطاف پذیری یعنی مشکلاتتون رو تقسیم کنید و 50 50 کوتاه بیاید
اشتراک پذیری یعنی با حوصله به رفتارهای هم بیشتر فکر کنید و اونها رو مورد تجزیه و تحلیل قرار بدید و به نتیجه مشترک برسید
در هر صورت شما نیاز به گذشت زمان دارید که این گذشت زمان باید با فکر و اندیشه مثبت و امید به حل مشکلات و با پیدا کردن راه کارهای درست همراه بشه
در غیر این صورت حل نخواهد شد.
درضمن بهتره اصلا به طلاق فکر نکنی چرا که تنها کسی که از این بابت ضربه خواهد خورد شما هستی نه شوهرت به دلایل کاملا واضح
خلاصه مطلب این مواردی که شما گفتی تو خیلی از زندگیا هست مخصوصا تو اوائلش اما به مرور با درایت و هم فکری و بالا بردن علم به زندگی زناشویی مرتفع خواهد شد انشالله.
تو قرآنم درسته که خدا مجوز طلاق رو به عنوان آخرین راه داده اما خود خدا هم با اکراه از طلاق سخن گفته و اون رو آخرین و آخرین و آخرین مرحله معرفی کرده
خدارو دست کم نگیر و همینطور خودت رو
انسان اراده مطلق
بدرود