RE: ازدواج موقت يادائم چه كنم
ستاره خانوم سلام
یادم کوچکتر که بودم(البته خیلی کما یه ذره قبل)وقتی میخواستیم وارد پار ک بشیم اول یه ورودی ازمون میگرفتن بعد میزاشتن وارد بشیم و از امکانات موجود حداقل دیدن یا استفاده کنیم
نگین چه ربطی به ازدواج داره که دقیقا مصداق مسئله خواستگاریه اکثربت اجتماع ماست
تا اون برنامه ها و تشکیلاتی که اوصافشو یکی از دوستامون گفت نداشته باشی از خوان معارفه و اشنایی هم نمی تونی بگذری .
نمی دونم شما کجا هستی و تو چه شرایطی زندگی میکنی اما در مورد شرایط غالب جامعه مون بهتر نظر بدین که این قسمتمون تحت الشعاع وضعیت اقتصادی و فرهنگیمونه.
RE: ازدواج موقت يادائم چه كنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شیلا
سلام دوست عزیز خوش اومدین
اول که ازدواج موقت اصلا خوب نیست.
و دوم چرا نمی تونی ازدواج کنی یکی عین خودتون رو پیدا کنید که انتظاراتش در حد خودتون باشه کاری نداره که ...
1 - کی گفته ازدواج مؤقت خوب نیست............اگر خوب نیست پس چرا شرع مبین اسلام جایز میداند..........کسیکه نتواند ازدواج دائمی کند .........فعلاً چه کند؟
2 - وقتی شرایطی وجود دارد که درحال حاضر طرف نمی تواند هم کفو وهم شأن خود پیدا کند .............چه کند؟
RE: ازدواج موقت يادائم چه كنم
سلام مجدد
دستام بالا .
قبول دارم !درحال حاضر وضعیت اقتصادی و فرهنگیمون به شکلی پیش می رود که روز به روز این امر (ازدواج )را با مشکلات و مسائل زیادی روبرو می کند و توقعات نسبت به این امر بالا تر می رود.
اما اگر خوب دقت کنیم می بینم این ها بهانه است برای خوشبختی . برای ارامش . برای عشق وعلاقه .
دیدم و شنیدم کسانی که اول سنگ هاشون رو با خودشون واچیدن . معیار ها و هدف خودشون رو مشخص کردند . مشخص کردن که از ازدواج چی می خواهند؟چه کسی را با چه خصوصیاتی می خواهند ؟
و بعد با توکل و تلاش به خواسته و هدفشون متمرکز شدند و به خواسته شون رسیدن (خواستن ،توانستن است)
نمونه های قابل توجهی مانند مثالی که می زنم وجود داشته است .
جوانی که به جوهر وجودی خودش اطمینان داشت و دانشجو نیز بودو از لحاظ وضعیت مالی صفر بود. عاشق دختر یکی از سرمایه دارها شده بود و از این بابت غصه می خورد که برای این که این موضوع را مطرح کند ( به قول شما برای ورودی )خیلی زیر صفر است . اما با اعتقاد به (خواستن توانستن است . عشق حقیقی یعنی همت )یه روز تصمیم گرفت مرد و مردونه با اعتماد به نفس این موضوع رو مطرح کند . والبته پدر دختر نیز فرد فهیمی بود . گفت من برای این که دخترم را به شما بدهم باید عشق واقعی تورا ببینم . لذا از هم اکنون تا سال دیگه همین تاریخ قول می دهم دخترم را به کس دیگه ای ندهم . به شرط این که سال دیگه با یک سند شش دانگ و یه ماشین و 10 میلیون حساب بانکی بیایی وگرنه قول و قرارمان باطل می شود .
ان پسر دانشجو ناامید وافسرده برگشت و گفت: ورودی سنگینی است .
اما روز بعد وقتی نگاه کرد دید هم عاشق حقیقی دختر است هم جوهر و همت دارد لذا استین ها را بالا زد . بسم الله گفت و شروع کرد روزها دانشگاه وتدریس زبان شبها وقتی مامورین راهنمایی می رفتند روی ماشین کسی کار کرد (پیش خودمان بماند !پلیس راهنمایی که توی تالار ما نیست . این اقای عاشق گواهی رانندگی هم نداشت:163: ). و نمیه شب ها هم ترجمه ی زبان . این اقا شبی دوساعت می خوابید و ...:307:
به مدت 4ماه توانست یه ماشین تهیه کند و همه سهم درامد برای خودش باشد. پیشرفت خوبی کرده بود و این اولین شرط!
به مدت 4 ماه دیگه توانست با کلی قسط یک اپارتمان تهیه کند . این دومین شرط !
و 4 ماه دیگر فقط توانست 8 میلیون پول نقد تهیه کند .
سر تاریخ و روز مقرر در خانه ی دختر را زد . رفت جلو گفت : این سند ماشین . این سند اپارتمان . واین 8 میلیون پول نقد که از شما می خواهم که دراین مورد اخری دیگه تخفیف بدهید.
پدر دختر داماد را در اغوش کشید و یک ماشین اخرین سیستم . خانه تقدیم دامادش کرد . گفت من فقط اون چیزی که لازمه ی خوشبختی دخترم بود رواز تو خواستم .یعنی عشق حقیقی. نه! پول وماشین . دختر من ازاول هم نیازی به اونها نداشت .
البته داماد دراین مدت براثرکم خوابی و کم غذایی 40 کیلو وزن کم کرد . ولی به عشق و خواسته اش رسید :227:.
خب !فکر کنم این جوان چون یک کم لقمه ی بزرگ برداشته بود باید تلاش می کرد تا لقمه اندازه اش شود . ولی درکل این رو می خوام بگم که جوانهای ما نباید از سنگهایی که جلوی پاشون می افتد بترسند و نا امید شوند . باید با توکل با تلاش و همت و اعتماد به جوهر وجودی خودشون به هدفی که برای خودشون در نظر گرفتن برسند .و راه اصلی را بپیمایند .
یه سوال چرا جوانهای امروزی ما بعضی هاشون می خواهند راحت ترین راه ممکن را بپیمایند؟