-
ممنون دوست عزیزم.
ما به دلیل این که خانواده های مذهبی ایی داریم نامزدی نداشتیم، و به جز یک شب اون هم 3 ساعت با هم تنها بیرون نرفتیم ( که اونم برای خرید قرآنمون بود ) .
می دونی استدلالم اینه که من اگر بخوام با این فرد زندگی رو ادامه بدم ، نمی تونم! همونطور که این 10 ماه نشون داد، ما توی هفته 2 یا نهاااایتا 3 روزش رو با هم خوب بودیم، و من نمی خوام هر بار برگردم و به خودم بگم اگر توی دوران عقد جدا شده بودم بهتر بود، همینطور که الان مدام میگم کاش پارسال فهمیده بودم و می گفتم نه !
می دونی، این رفتارها فقط روی من اثر نمی ذاره، روی خانواده ام اثر گذاشته، مردی که با کلی نقش بازی کردن!!! اومد و نقش یک فرد ِ عاشق رو بازی کرد ( و انصافا هم خوب بازی کرد نقشش رو تو این یک سال ) نمی تونه پدر فرزند من بشه، چون به ناراحتی و اشک من می گه فیلم بازی کردن ...
خلاصه، فهمیدم که با این انتخاب اشتباه باید یک عمر بجگنم! یا با شوهرم ( اگر به فرض محال باهاش زندگی کردم! ) یا با حرف مردم ( در صورتی که ان شاالله جدا بشم )
امیدوارم هیچ کسی به روز من نیوفته و من رو درک نکنه ... :(((((
-
نمیدونم عزیزم فقط احساسی تصمیم نگیر.
-
دوستان به نظر شما من چه کار کنم ؟ همسرم ارزش یک عمر زندگی رو داره؟ کی برای جدایی اقدام کنم ؟ چطوری بهش بفهمونم که دارم مصرانه به طلاق فکر می کنم ؟
چرا بعضی از تاپیک ها این قدر مورد توجه هست برای همه ؟ اما تاپیک من نه، بخدا منم نیاز دارم به کمک و این که مشاوران و دوستان صاحب نظر در مورد مشکلم نظر بدن :(
-
به نظر من اگه می دونی خیلی با هم تفاوت دارید هنوز که نرفتی سر زندگیت تو عقد هستی جدا بشی خیلی بهتره تا فردا بری سر زندگیت و بیوه بودن رو بهت بچسبونن وقتی می دونی نمی تونی ادامه بدی برو پی زندگیت برو وکیل بگیر که راحت تر جدا بشی
-
سلام خانمی
وقتی همسرتون رو انتخاب کردین ملاکتون چی بود؟ همسرتون حتما خصوصیات بهتری هم دارن ، بهتره خصوصیات مثبت و منفیشون رو لیست کنید ببنید آیا اون خصوصیات مثبت اونقدر ارزش داره که یه فرصت دیگه به خودتون بدید و برای حفظ زندگیتون بیشتر تلاش کنید؟ یا نه خصوصیات منفیش اونقدری هست که دیگه اصلا امکان ادامه دادن نیست. اگه خانوادتون هم ببینند که شما با هم خوب شدین مطمئنا با ایشون کنار میان. بهتره کمی از حساسیتتون کم کنید . متاسفانه آدم اون چیزی که قبل از ازدواج فکر میکنه با حقیقتی که بعد از ازدواج میبینه یکی نیست . فکر کنم این در مورد شما هم اتفاق اقتاده واسه همین کمی سرخورده شدین.
یه خورده فکرهای منفی در مورد همسرتون رو از خودتون دور کنید و به نکات مثبتش هم فکر کنید اینطوری بهتر تصمیم میگیرین. شاید همسرتون از سر عصبانبت برگشته گفته فیلم بازی میکنید . آدما وقتی عصبانی میشن حرفایی میزنند که شاید واقعا هیچ اعتقادی به اون ندارن. عجولانه تصمیم نگیرید :72:
-
میدونم خیلی دلت گرفته و همسرت در حد انتظاری که ازش داری ظاهر نشده
الانم عصبانی و ناراحتی و حوصله نصیحت و مشاوره نداری، قابل درکه
یه آشفتگی داری که از پست هات هم پیداست
ولی عزیزم لازمه زندگی اینه که یه خورده هم سیاست زنونه داشته باشی
بعضی از مسائلی که مطرح کردی در حیطه ی تو نیستند و لازم نیست بخاطر اینها دغدغه داشته باشی
- - - Updated - - -
مثلا اینکه ایشون با خانواده ش اختلاف داره یا نداره شما چرا جوشش را میزنی ،بگذار خودش با خانواده ش حل کنه
این که داره مسائلتون را به خانواده میگه باید این اخلاقش را ترک بدی ( در نظر داشته باش که همسرت زیاد سنش بالا نیست و خیلی چیزها رو از زندگی زناشویی نمی دونه )
در کل عزیزم زندگی را باید بسازی نه اینکه انتظار داشته باشی حاضر و آماده تحویلش بدن
مگر اینکه مشکل حاد و خطرناکی وجود داشته باشه که تا اینجایی که گفتی من فکر نمی کنم مشکلاتت غیر قابل حل باشه
مشکلاتت از نوع متوسط هستند و با اندکی درایت و صبر و حوصله می تونی زندگی ایده آلی داشته باشی
درمورد اینکه در دوره نامزدی هستی و می ترسی وقتی رفتی خونه خودت پشیمون بشی، شما وقتی آروم شدی برو مشاور و یا همینجا تاپیک بزن درمورد مشکلاتت که کارشناس ها راهنماییت کنن، خودتم متعد کن به حرفهای کارشناس ها گوش بدی و عمل کنی، در این مدت عروسی نکن و مواظب روابط زناشوییت باش که تغییری در تو ایجاد نشه
اینطوری چیزی را از دست نمیدی و روی زندگیت هم کار کردی
-
ممنونم دوستان نازنینم
نیلاجان عزیزم شوهرم اصلا سراغ منو نمیگیرد که بخام باهاش گرم بگیرم یا نه
من آدم خوش قلبی ام، از همون اول طاقت نداشتم با مادر پدرش بی محبتی کنه برای همینم روش خیلی کار کردم که الان دارم میبینم بخاطر همینم دیگه منو نمیخاد...
فکر کن پسری که طاقت نصف روز طاقت دوری منو نداشت و 2ساعت یه بار ازم سراغ میگرفت الان چند روووووزه نه پیام نه تماس نه ایمیل
اونم دیگه منو نمیخاد، مثل من :-((((
راستی امروز رفتم مشاوره
قرار شد شماره آقای مشاوره خانوادم بدن به خانواده اش تا با شوهرم هم صحبت کنه و نظر بده
چون گفت اگرم بری دادگاه در نهایت مشاور برای طلاق نظر میده و به دادگاه اعلام میکنه
به صحبت هاتون نیاز دارم...
کمکم کنید :-(((
-
دلپزیراد همه ماباشرایطی مواجه شدیم وخواهیم شد که ممکنه با انتظارات ذهنی قبلی ما همخوانی نداشته باشد.دوران نامزدی وعقد هم برای این آشنایی وایجاد تطابق با خلق وخوی متفاوت درصورت امکان وتوانایی هست.ما هیچ تسلطی براراده آزاد اطرافیان ونزدیکان نداریم تنها کارمهم درحدتوان وآگاهی خود درست وانسانی ظاهرشدن دربرابر دیگران هست.واگرتوانستیم ببخشیم وبه اطرافیان فرصت بدهیم در رفتارشان درصورت وجود مشکل مختل کننده تجدیدنظرکنند نمیشه ۲۴ساعته ازکسی انتظاراصلاح داشت.بهش فرصت ومجال واعتمادبه نفس وارزش بده تا خودش مساله مالیش رومدیریت کند.قدمت برای دعوتش به مشاوره یه کاردرست هست حالانوبت اوست.اگه قرارباشه مثل شوهرت که به قول خودت محصول شرایط آنچنانی خانوادش بوده رفتارکنی مثل دوقطب منفی آهنربا همدیگه رو دفع میکنید.ببین روح سردوتشنه شوهرت چه رفتاری روازتو میطلبه؟شایدیه مقدارنشاط وبیتفاوتی به مسائل مالیش باعث واکنش جدیدی دراوشود.
-
دلپذیراد عزیزم به نظرم تو اینبار که شوهرت هم لج کرده و تماس نمی گیره بیشتر از این بابت ناراحتی
دفعات قبل میومده و زنگ می زده و بلاخره اقدامی می کرده ولی اینبار نیومده، خوب بلاخره اونم از جنگ و جدل خسته شده ( صرف نظر از اینکه تقصیر کی بوده )
حالا اشکالی نداره همین روزها سرو کله ش پیدا میشه
همچین میگی چند رووووزه انگار چندین ساله که نیستش
حالا شماره مشاور را چرا به خانواده ت میدی که بده به خانواده ش؟ چرا مسئله را بزرگ می کنی؟ خودت اس بده بگو بیا بریم مشاور
یه سوال خیلی مهم دارم که خواهش می کنم صادقانه جواب بده چون کسی تو را نمیشناسه اینجا و شوهرت هم اینجا نیست که باید به گوشش برسونه
واقعا شوهرت را دوست داری؟ یک کلام بگو آره یا نه.
-
از دلسوزی ها و مشاوره هاتون ممنونم ... خیلی ممنونم
عزیزم قراره وقتی پدرم از ماموریت آمدن خانوادشون دعوتمون کنن (این قراری هست که قبل از دعوا گذاشته شده و بعد از اون هم مادرشوهرم گفت که بهشون خبر بدم که وقتی پدر از ماموریت برگشتن بریم خونشون، قبل از دعوا قرار بود توی این جلسه در مورد عروسی صحبت بشه اما بعد از دعوا نمی دونم قراره راجع به چی صحبت کنند) نیلاجان، عزیزم من اصلا نمیخوام ببینمش، هدایا و سرویس طلایی رو هم که بهم داده چند روزه بسته بندی کردم که براش بفرستم ، برای این گفتم به خانوادم میدم چون من نمیرم خونشون ، یعنی بمیرم هم نمیرم ...
عزیزم شمام اگر مثل من به عشق و علاقه ی یه نفر اعتماد کرده بودی و شیداییش رو دیده بودی و به ازدواج باهاش تن داده بودی و ببینی همش شعار بوده و نقش بازی ، مثل من میشی اسپند روی آتش...
در مورد سوالت : متاسفانه نه . دیگه دوستش ندارم.
بازم از همگی نهایت سپاس رو دارم ...