-
درسته نوپو جان
احساس می کنم دیگه ذهنم کشش این همه فکر یک جا رو نداره . هر وقت به شک می اندازنم بر می گردم و پست هام رو می خونم تا محکم سر تصمیمم بایستم.
احساس می کنم دوس دارم توی یه جنگل زندگی کنم که هیچ آدمی ، هیچ آدمی ، مطلقا هیچ آدمی رو نبینم .
این آقا حدود ده روزه که شدیدا اصرار داره ، جوابم هرچی که هست ، حضوری اعلام کنم تا اون هم بتونه تصمیمش رو بگیره . کلی قسم داده که به حرمت اون مدتی که با هم بودیم جواب رو حضوری اعلام کنم. با اینکه خیلی برام سخته اما برای دو روز آینده گفتم که نیم ساعت میرم و جواب حضوری رو میدم و میام.
این موضوع هم یکی از علت های استرسمه . خیلی وقته باهاش مواجه نشدم. در واقع از وقتی که فهمیدم بهش علاقه دارم.
-
با توجه به تجربیاتی که تو این زمینه دارم باید بگم که رد کردن کسی اشتباه فاحشی نیست. چیزی که اشتباه فاحش هست انتخاب اشتباه کسی هست .
-
به بقیه بگو که مشاورین تجربیات زیادی داشتن از اینکه طرف مقابل به دلشون نشسته و به امید به دل نشستن ازدواج کردند و همان دوران عقد منجر به طلاق شده.(براشون مثال هم بیاور)
خیلی قاطعانه باهاشون صحبت کن و بگو که اصلا من فعلا خیال ازدواج ندارم و می خوام به پایان نامه ام برسم!!!
اگر فکر من را بیشتر از این مشغول کنید و پایان نامه من خراب بشه ؛ شما مسئولین!!!
اگه من ازدواج کردم و حرفای مشاوران درست از آب درامد و طرف به دلم ننشست شما مسئولیت این شکست را به عهده می گیرین؟
اما من خودم این انتخاب را با مسئولیت خودم انجام می دم.
خلاصه تو عذاب وجدان قرارشون بده و اینکه آنها مطمئن بشن نظرت تغییر نمی کنه و این حرف ها جز آسیب چیزی برات نداره!
-
نوپو جان ما رشته خاصی درس خوندیم و این رشته به خاطر خاص بودنش یه جامعه کوچیکه . طوری که به شدت کارهامون به هم ارتباط داره . شغل این آقا طوریه که من هرجایی هم بخوام کار کنم که مرتبط با رشته م باشه ، ایشون رو می بینم.
اون گفته بعد از این ملاقات حضوری همه چیز بر می گرده به قبل از خواستگاری اون از من .
مصباح جان مشاوره رفتم . مشاور گفت با توجه به چیزایی که تعریف می کنی احتمالا ایشون وسواس شخصیت داره . اما تا نبینمش نمی تونم تایید کنم .
مشاوره با هم نرفتیم.
-
راستی آسمانی جان هنگام ملاقات با اون آقا می تونی اینجوری بگی:
آقای فلانی من اگر این مدت برای آشنایی با شما صرف کردم واقعا به این دلیل بوده که شما خصوصیات خوب بسیاری داشتین (برایش مثال بیاور)و من دلم نمیامد که شخصی را با این همه ویژگی مثبت رد کنم.اما واقعا دست خودم نیست و نمی دانم چرا کار دل اینگونه است و شاید خودم بیشتر از شما ناراحت باشم که چرا دلم اینگونه رفتار می کند.
اما واقعیت این است که اتفاق به دل نشستن برای من نیفتاده و این خیلی برای ازدواج مهم است(بعد براش مثال بیاور)
و شما با وجود این همه ویژگی مثبت لیاقت این را دارید که با کسی ازدواج کنید که دوستتان داشته باشد.
این موضوع ارزش این را دارد که نهایتا یکی دو ماه ناراحتی را تحمل کنید و بعد از فراموشی قطعا زندگی ادامه دارد و شما حتما مورد بهتر از من را خواهید یافت.فردی که هم لیاقت شما را داشته باشد و هم شما را دوست داشته باشد.و من هم از صمیم دل براتون آرزوی خوشبختی دارم.
-
آسمانی جان چرا روزه شک دار می گیری؟
دیدم در تاپیک دیگه ای دنبال این بودی که مطمئن بشی قضاوتت درباره وسواس داشتن ایشون درست بوده یا نه و اینکه چقدر میشه به خاطر پوئن های مثبت دیگه با چنین کسی کنار اومد پس خودت هم هنوز دودل هستی درست میگم؟
خب عزیزم حالا که قضیه اون دختر خانم هم منتفی شده و ایشونم دارن میگن اگه شما رو بتونن به دست بیارن خیلی بیشتر احساس خوشبختی می کنن تا اون خانم رو
من پیشنهاد میدم یک وقت مشاوره حضوری بگیرید و با ایشون برید ولی به ایشون توضیح بدید این کار به معنای جواب مثبت نیست بلکه به خاطر اینه که تردیدهای طرفین از بین بره و در آرامش و قاطعیت بتونین تصمیم درستو بگیرین
-
ببخشید از حرف من ناراحت نشید
ولی شما مطمعنی که استرس دارید و این حالتتون عذاب وجدان نیست؟
شما با زندگی یه نفر بازی کردین و اونو توی دوراهی و سردرگمی رها کردین اونم بخاطر رای که خودتون هم بهش اعتماد ندارین
شما بر چه اساس انگ وسواس فکری به این اقا زدین؟چون به شما توجه و علاقه نشون دادن؟
من از اون اقا پشتیبانی نمیکنم و اصلا نه در جزیان مارجا هستم نه هیچکدوم از طرفین رو میشناسم
ولی از حرافاتون کاملا مشخصه شما دچار یه عذاب وجدان از گشته هستین و همینطور یه شک درباره اینده که مخواید چکار کنید
و مخواید بار این مسئولیت رو به دوش دیگران بندازید
مثلا به دوش مشارون که گفته اون اقا وسواس فکری داره یا خانواده که به شما فشار میارن برای خواب مثبت یا دوستان دیگه که شما رو ترغیب به نه گفتن کردن
بنظرم شما باید اول با خودتون و احساستون طرف بشید بعد با دیگران و بخصوص اون اقا
-
سارا جان راستش ما قرار بود همین کارو کنیم. یعنی من این طور فکر کردم. ازش هم همینو خواستم. خیلی هم دلم میخواد یه مشاور نظر بده در موردمون. اما اون حاضر نیست مشاوره بیاد. میگه این همه مدت خودت بهتر از هرکسی شناختی منو . اما هنوز بهم شک داری .
حاضر نیست مشاوره بیاد و میگه جواب یک کلمه . یا آره یا نه .
خب منم مجبورم بگم نه .
به اون میزان اطمینان نمی رسم که بگم آره.
حالا شاید دو روز دیگه این موضوع رو دوباره مفصلا براش توضیح بدم که چقدر این کار ضروریه .
روحیه به شدت حساسی داره .
"نه" میگی ، داغون میشه
میخوای بگی "آره" و میگی فکر می کنم ، میره تاریخ عقد و عروسی تعیین می کنه .
اصلا انگار نرمال نیست این بشر
حالا کارای دیگه ش انقد محتاطانه ست که نگو. ولی تو این موضوع ..... (آیکون سری از تاسف تکان دادن )
- - - Updated - - -
ممنون Estaf عزیز
شما در جریان تاپیک های من نیستین. ولی مشکل فعلیم همون رفتارهای دیگرانه . عنوان تاپیکمم نشون دهنده همین موضوعه
-
من در جریال چیزی نیستم
ولی همین 2صفحه از حرفاتون رو خوندم کاملا مشخصه که این شک هست داره اذیتتون میکنه نه حرفای دیگران
این شک که حرف کدوم طرف درسته یا کاری که قبلا کردین ایا درست بوده یا نه و کاری که بعدا میخواین بکنین کدوم طرف درست میگه
به نظرم همونطور که گفتم شما باید با خودتون کنار بیان و شکل اصلی رو با خودتون و احساستون دارین و بعد با دیگران
شما هنوز نمیدونین که طرف مقابل رو دوست دارید یا نه
هنوز نمیدونید رای اولیتون درست بوده یا نه
نمیدونید کار درستی کردین بعد جواب منفی اول دوباره برگشتین یا نه
نمیدونین اینبار باید چه جوابی بدین
همین شکها باعث شده اینطور دچار استرس بشین
ولی اینو بدونین حتی اگر طرفتون بدرد شما نخوره یا حتی مریض و مشکلدار هم باشه بازم یک ادمه و احساس داره و بخاطر این شکهای شما داره بهش اسیب وارد میشه
-
خب اگه مشاوره نیومدنش به خاطر طولانی شدن دوره شناخت از طرف شما باشه میتونی بهش حق بدی و ازش خواهش کنی بیاد اما اگه کلا مشاوره رفتن رو در این شرایط عبث میدونه یه کم حرفش غیر منطقیه
ببین ایشون داره شما رو میذاره تو آمپاس ;) تا جواب مثبت بگیره البته چون این کارش به خاطر علاقه زیاد به شماست خیلیم نکوهیده نیست به نظرم
ولی بهش بگو میدونم این مدت اذیت شدی ولی باور کن منم حالم بهتر از تو نبوده اگه نمی تونی بیشتر از این صبر کنی که تمام اما اگه اینقدر دوستم داری که بهم این فرصتو بدی یه جوری برای زندگیم تصمیم بگیرم که دیگه توش شک و دودلی و تردید نباشه یک ماه بهم فرصت بده و توی این یک ماه باهام بیا مشاوره آره این کار هم ریسک نه شنیدن دوباره داره هم زحمت مشاوره رفتن اگه به نظرت می تونی همچین وقتی بگذاری یا علی
اگر موافقت کرد خودتم توی این یک ماه همه انرژی تو بذار و از مشاور مطمئن کمک بگیر تا به یه تصمیم قطعی برسی و هر دوتون تکلیفتون معلوم شه اگر هم قبول نکرد دیگه تمامه دیگه با این همه تردید که نمیشه وارد زندگی شد
- - - Updated - - -
البته خودت هم باید این ریسکو بپذیری که اگر باز هم به جواب رد رسیدی هجمه ها از طرف خانواده و دوستان و ایشون ممکنه سنگین تر هم بشه ولی اگر فکر می کنی با مشاوره حضوری میتونی به یه قطعیت برسی اون وقت دیگه خودت آرامش داری