-
دروود
این نظر شخصی منه ممکنه درست نباشه.
لاله سفید بهتره یه خورده عقلانی فکر کنی و بشینی معیارهای ازدواج تو بنویسی و بعد اونها رو با عشقت و یا هر خواستگار دیگه تطبیق بدهی هر کدوم نزدیک تر بود فعلا می تونی انتخابشون بکنی به عنوان کسی که تحقیقات رو کامل کنی پیش مشاور بری و ......
ببین می دونم عاشق یه اقایی هستی ولی ایا واقعا عشق کافی ؟؟؟؟
ایشون به خاطر شما صبر کردن اما شما با اختلاف تحصیلات و طبقاتی هیچ مشکلی نداری؟؟؟؟؟
خیلی فکر کن در مورد خواستگارات عشقت حرفهای پدر و مادرت......
ان شا ا... با توکل به خدا بهترین تصمیم رو خواهی گرفت:203:
-
ممنون از نظرت
من دیگه تو مرحله انتخاب نیستم چون مامانم بهشون زنگ زد و جوابشون کرد
الان نمیدونم چکار کنم به رابطم باهاش ادامه بدم یا نه؟بهش بگم بازم بیان خواستگاری یا نه؟
هیچ کسی بطور کامل معیارهای یه فرد رو نداره منتهاش بر اساس اولویت ممکنه خیلی هاشو داشته باشه برا منم معیارهای کاملمو نداره ولی چیزهایی که برام مهم هست رو داره من هم دوستش دارم هم ازش خاطرجم هستم ولی خانوادم مخالفن!!!!
-
دروود
اگه واقعا تصمیم خودتو گرفتی بهتره به مادرت همه چیز رو بگی ..
بگی که باهاش در یک ارتباط سالم بودی و به هم علاقه دارید ....
نترس بالاخره که باید بگی شاید مادرت از این رابطه ناراحت بشه ولی بعد از مدتی همه چیز درست میشه بهش بگو به قصد ازدواج بوده و این اقا رو کامل میشناسی ...
اگه خواهری خاله ای عمه ای که باهات صمیمی هست داری و خودت خیلی با مادرت راحت نیستی بهشون بگو و ازشون بخواه که به پدر و مادرت بگن
صد در صد مادر و پدرت تو رو خیلی خوب میشناسن و میدون ارتباطتون پاک بوده هر چند شاید اوایل ناراحت بشن ولی گذشت زمان همه چیرو درست میکنه....
یا اگه فعلا برات گفتن سخته...
یه سری قرار بذار مثلا از قبل هماهنگ کن با دوستت که با خونوادش فلان روز و ساعت بیان برای پیک نیک تو هم به همراه خانواده البته خونوادت از این قرار بویی برن برین همون جا می تونی از خواهر و برادرت بخوای که رفتن به پیک نیک رو پیشنهاد بدن خودت همچین پیشنهادی نده بعد که رفتین شاید پدر و مادرت بیشتر باهاشون اشنا بشن و نظرشون تقریبا عوض بشه.....
موفق باشی