الهه جان عزيزمتصميم سختي گرفتي ...درست يا غلط رو نمي دونم...اما با توجه به اينكه قبلا بارها از روي احساس تصميم گرفتي....توي 5 سال دوستي با پسري كه نه دوستت داشت و نه قدرت رو مي دونست...اصرار براي ازدواج با كسي كه قدر تلاشها و موفقيت هاي تحصيلي و اجتماعيت رو نميدونس...قدر دوست داشتن و علاقه تو رو نفهميد....الانم مي ترسم تصميمي كه گرفتي از روي احساس باشه...من پيشنهاد مي كنم شما الان بفكر رفتن و جدايي نباش...اول ببين اصلا مي توني دوريش رو تحمل كنياينجور كه من مي بينم شما خودت بهش وابسته اي....از زنگ زدنهاي تو و جواب ندادناي اون...فك كن همين الان جدا شدي...بهش زنگ نزن .... منظورم اينه قبل از جدايي واقعي ببين آيا اصلا مي توني تحمل كني دوريش رو..... يه مدت فاصله بگير .... فك كن واقعا جدا شدي... از فردا صبح فك كن ديگه اون نيست، عين حالت جدايي واقعي...اينو به اين خاطر ميگم كه مي ترسم با عجله جدا بشي و بعدش نتوني وابستگي چند ساله رو فراموش كني....دوست خوبم از نوع انتخاب همسرت معلومه قدر و ارزش خودت رو نمي دوني و از اينكه با وجود كم محلي اون باز به سمتش مي ري مشخصه كه اعتماد بنفست پايينه... جدايي و طلاق كار آسوني نيست... بخصوص وقتي ميگي خانوادت حمايتت نمي كنن و بايد تنهايي باهاش كنار بياي....