کلی دلم براش تنگ شده بود، چند روز آخه ندیده بودمش. امروزم همش تو اینترنت بودم تا بلکه کمی هواسم پرت بشه بعد چند بارم رفتم بهش زنگ بزنم ولی خاموش بود. عصبی شدم، دوباره اومدم اینجا تا شاید کمی با مشاوره آروم بشم. ولی دقیقا اون همون موقع هایی که من نبودم بهم زنگ زده و من چون تو اینترنت بودم نفهمیدم و اون فهمیده تو اینترنتم که تماس وصل نمیشه!!!
http://hamyaryiran.ir/images/smilies/mili/57.gif
بعد افطار هم جون فهمیدم زنگ میزنه اومدم ببینم زنگ زده یا نه ؟؟ دیدم آره زنگ زده! بهش زنگ زدم و قطع کردم تا بهم زنگ بزنه بلاخره بعد از کلی ماجرا با هم که حرف زدیم، خیلی ازش ناراحت بودم و اونم از من
هرکاری کردم باهاش درست حرف بزنم نتونستم. اونم میگفت میخواستی اونموقع جواب بدی!! همش خانوم تو اینترنته!!
منم گفتم وقتی تو خاموشی معلومه که بخاطر اینکه فراموشت کنم و حواسم پرت بشه میرم تو اینترنت. امروزم یا خواب بودم یام اونجا بودم.
آخرشم ازش خواستم که بیاد چت کنیم. البته با کلی منت. گفتم من الان دوباره میرم تو اینترنت و اگه وقتی هم برای زنت قائلی بیا چت کنیم. و قطع کردم ولی اون نیومد. با عصبانیت زنگ زدم گفتم چرا نیومدی؟ میخوای نیای بگو تا منتظرت نمونم. اونم گفت من اینترنت ندارم. نتونستم وصل شم. بعدشم دعوامون شد. خیلی خواستم خودمو کنترل کنم گفتم من دلم واست تنگ شده واقعانکه!! الان چیکار کنم؟؟ دوباره میرم تو نت تا حواسم پرت شه!
چون دیروقت بود و دیگه دوست نداره اینموقع شب بیاد و بقیه رو اذیت کنه. واسه همین اول سکوت کرد بعدشم گفت من میخواستم امشب بریم بیرون ولی تو همش تو اینترنت بودی و من نتونستم بهت زنگ بزنم.
منم که اعصابم خورد بود و گریه هم کرده بودم فقط گفتم خداحافظ و اونم خداحافظی کرد.
خیلی ناراحتم، نمیدونم چیکار کنم. دلم براش که تنگ میشه هیچی آرومم نمیکنه. ولی از طرفی هم با خودش دعوا میکنم. کمکم کنین
http://hamyaryiran.ir/images/smilies/mili/06.gif