من می توانم بگویم دقیقا چرا این اتفاق برایت افتاد عزیزم . اگر خداوند بخواهد می توانم مشکلت را با همکاری خودت حل کنم. حاضرم وقت هم بگذارم. به شرطی که شما به من اعتماد کنی و اهل بحث منطقی باشی و در لاک دفاعی نروی. نظرت چیست؟
نمایش نسخه قابل چاپ
من می توانم بگویم دقیقا چرا این اتفاق برایت افتاد عزیزم . اگر خداوند بخواهد می توانم مشکلت را با همکاری خودت حل کنم. حاضرم وقت هم بگذارم. به شرطی که شما به من اعتماد کنی و اهل بحث منطقی باشی و در لاک دفاعی نروی. نظرت چیست؟
چرا این اتفاق افتاد؟
من امادم تا بحث منطقی کنم
سلام عزیز دلم
آفرین به شما واقعا تحسینت میکنم آفرین که بهترین تصمیم رو گرفتی و سر خودت کلا نداشتی
عریرم بهترین و عاقلانه ترین تصمیم رو گرفتی
ایشون شما را با وعده ازدواج دروغین فریب داده که بتونه اعتماد شمارو داشیه باشه و نهایتا ازتون سواستفاده کنه شک نکنید که این نیت رو داشته چون مردا میدونن که یک دختر برای اثبات عشقش هر کاری میکنه
عزیزم تصمیمتو عوض نکن اون اگه شما رو بخواد حتی اگه الان نتونه خودش صبر میکنه وبعدها خیلی رسمی اقدام میکنه ولی شما تصمیمتو عوض نکن و باهاش کات کن
برای هیچ کس دلتنگ نباشید,کسی که تو را دوست داشته باشد با تو میماند ,برای داشتنت میجنگد و اگر تو را نخواهد به بهانه ای میرود
من دیشب کات کردم با ایشون - تا الان اینقدر تماس گرفت و اس ام اس داد جواب ندادم - اخرین تماس رو جواب دادم و ایشون گفتن باید ببینیم همو - و گفتم که باید فکر کنم - گفته تا شب فکر کنم ششب جواب بدم بهش .
گفتم ضربه ای که بعد از 5 ماه اشنایی میخورم خیلی کمتر از 1 سال- شما فقط میخوای دوست معمولی باشی ... گفت حضوری صحبت میکنیم .
من اینقدر وابسته شدم اینقدر لحظات خوش از جلو چشمام میگذره - با خودم گفتم خوب دوست معمولی میشم - مشکلش چیه - این همه دختر پسر با هم دوستن - اسمون به زمین نمیرسه -
تا الان که 28 سالمه کسی نبوده که احساس متقابل به هم داشته باشیم - من فکر میکنم نباید به راحتی از دستش بدم
ممکنه خیلی چیزا در نظر شماها ساده و پیش پا افتاده به نظر برسه ولی برا من لذت بخشه که اگه بگم ممکنه خندتون بگیره ...
منم با نظر بچه ها موافقم
خانوما اگه شما پسر بودین - با 5 ماه اشنایی تصمیم به ازدواج با دختریو میگرفتین؟
اقایون شما با 5 ماه اشنایی تصمیم به ازدواج میگیرید ؟( اینم در نظر بگیرید که دختر رو فوق العاده دوست دارید )
میخوام بدونم من خیلی زود مطرح نکردم موضوع ازدواج رو؟
شاید باید زمان میدادم بهش ...
عزیزم به نظر من که اصلا زود نبوده برای گفتن این مسئله ، چون تا اونجایی که من تو روابط دوستام با دوست بسراشون دقت کردم ، هر کدوم که با هم ازدواج کردن ، بیشنهاد ازدواج از طرف بسر بوده اون هم تقریبا، رابطه هاشون هنوز به یه ماه نکشیده . به نظرم بسری که به قصد ازدواج با یکی دوست میشه اینقدر ها منتظر نمی مونه همون اولش بیشنهاد میده . بعضی دیگه از دوستهام هم بودن که حتی بعد از گذشت 5 سال که از رابطشون میگذره ، رابطه ای که با قصد ازدواج شکل گرفته بوده! هنوز هم دوست بسرش بهش میگه آمادگی ندارم باید بیشتر همو بشناسیم و به هم فرصت بدیم
عزیز دلم به نظر من باک زندگی کردن یه کم سخت شده الان ، ولی فکر می کنم آرامشی که باکی به آدم می ده ارزش تحمل سختی هاشو داره ، گلم تا 28 سالگی باک زندگی کردی ، از این به بعدش هم خودت سعی کن ، تا انشاالله خدا هم کمکت کنه .هیچ کس اینقدر ارزش نداره که بخوای به خاطرش آرامشتو از دست بدی :angel:
سلام
منم تا حدودی مشکل شما رو دارم
ولی طرف من هنوزم نمیگه صدش ازدواج نیست فقط میگه صبر کن
که من دیگه تحملم تموم شد و جوابشو نمیدم
چون مطمئنم اگه بخواد حتما برمیگرده ولی پسری که شک داشته باشه نمیشه رو تصمیمش حساب کرد
پس مواظب باش وابسته نشی......
چون پایانش خیلی سخته، خیلی سخت
وابسته شدم ...
چون از اول فکر میکردم قصدش جدیه - وگرنه من ادمی نبودم با 5 ماه رابطه تا این حد وابسته شم.
دختر 17 ساله نیستم
چقدر اطرافیان بهم گفتن لزومی نداره محبت خالصانه رو ابراز کنی -
بس که ازم تعریف کرد - بس که دوست دارم دوست دارم گفت -
نمیدونم غیرتی بود یا خودشو غیرتی نشون میداد - خانوما هم خوششون میاد - منم مستثنا نبودم -
چه قدر برام کادو و گل میخرید
روز و شب در تماس بودیم
اصلا نسبت به هم سرد نشدیم تا وقتی که یهو به ذهنم رسید و گیر دادم که واقعا هدفش چیه
نمیدونم اگه من پسر بودم این همه برا دختری که دوسش دارم خرج میکردم؟اونم فقط دوست معمولی..