نوشته اصلی توسط
nima23
الان اعصابم به شدت خرده.دیروز با زنم رفتیم مشاوره.... وسط حرفا یهو خانومم قاطی کرد که تو کافری و تمام خانواده ت هم کافرن و دخترای فامیلتون همه خرابن.تو منو مجبور کردی سر عقد لباس باز بپوشم گناه کنم تو با تمام دخترای فامیلت رابطه داری...
یعنی بهتون بگم من از خجالت مردم جلوی مشاور.
برای چی باید از خجالت بمیری؟
خانومت اونجا تلاشی نکرده جلوی مشاور ماسک به چهره اش بزنه. هر چند که تایید نمیشه ایشون هیجانی عمل کرده و احساس خشمش رو کنترل نکرده. اما به هر حال در حضور مشاور شما نرفتید که لاپوشانی کنید. رفتید که بر اساس واقعیتهای گفتار و رفتارتان راهنمایی بشوید. مشاور هم مثل پزشکه.
در هر صورت این کار ایشون در حضور مشاور اونقدر شرم آور و رسوا کننده نبود که رفتار بعدی شما.
فقط نگاهش کردم.گفتم باشه پاشو بریم.تو راه هیچکس حرف نزد.فقط گفت لباس عروسمو میخوام بدم کاملاً پوشیده بدوزن(واقعاً چه ربطی داشت؟!)
ربط داشته! ربطش به اینه که میخواسته برای شما روشن کنه که در مورد نحوه پوشش اش (اعتقادش) حاضر به مذاکره نیست. و در همین راستا برای عروسی اش هم حاضر نیست اشتباه عقد رو تکرار کنه و لباس باز بپوشه.
مجلسم باید کاملاً جدا باشه.
اینهم دلیل دیگری در تایید آنچه گفتم.
من هیچی نگفتم.رسیدیم خونه ی ما. زنگ زدم خونه ی باباش گفتم آب دستتونه بذارین زمین بیاین.
به جای اینکه با صبر و متانت اجازه بدهی مشاور کار خودش رو بکنه و یا در شرایطی آرام و بدون تنش با خودش مذاکره کنی و با خودش سنگهاتو وا بکنی، بقول معروف نه گذاشتی نه برداشتی یهو همه شهر رو خبردار کردی. بعد فکر کنم یک مدال سعه صدر و عقلانیت هم بابت این تصمیم بکر به خودت دادی!
زنگ زدم یکی از محضر دارهای آشنام گفتم بیا خونه مون. همه اومدن گفتم دیگه این خانومو نمیخوام.این مهرش(چک در آوردم قیمت سکه ها رو به نرخ روز حساب کردم چک نوشتم!). اینم تمام وسایلی که براش خریدم همه مال خودش.حتی طلاها هم مال خودش.لباساشم ریختم جلوش. به عاقد گفتم طلاقو بخون.
مگه دوره پادشاه جیرجیرکه که عاقدو بگی بیاد خونه و بگی طلاقو بخون و تمام! شما که در هر جمله ای از تاپیک قبلی ات از تمدن خودت و خانواده ات میگفتی، الان هم اینجور کارها قاعده و روش متمدنانه امروزی داره. شما حتی اگر خانومت دلت را هم زده و میخواهی هر چه زودتر از دستش خلاص شوی، لا اقل ضمن حفظ شان خانوم و خانواده دو طرف، و توافقات با خانوم و بزرگترها برای طی مراحل طلاق برید به دادگاه خانواده و حکم رو از اونجا بگیرید.
شما این خانوم رو باکرگیش رو از بین بردی. هر چند که عقد عجله ای را به حساب بیماری پدر میگذاری، رابطه جنسی عجله ای و در زمان عقد را دیگر شما توش سهمی داری! ایشون طلاق هم که بگیره یک زن مطلقه است. و دیگر توی اجتماع آن دختر مجردی که یکروز به شما بله گفت نیست. این خانوم توی قانون جمهوری اسلامی خلاف و گناهی نکرده که مستحق اون رفتار شما باشه. حتی توی دادگاه هم دلیلت رو اگه بگی زیاد شاید محکمه پسند نباشه. پس حتی اگر میخواهی ایشان را طلاق بدهی لازم است که با رافت و ملایمت و رعایت حقوق ایشون و خانواده اش و طی روال قانونی اش این کار رو انجام بدهی. و برای اینکار کافی نیست که چک بکشی و لباسهاشو به اون شکل جلوش بندازی
یک وضعی شده بود. زنم کلی گریه و جیغ و داد کرد حتی چند تا ظرفو شکوند.کلی تهمت چرت و پرت در مورد اینکه زیر سر من بلند شده بهم زد.(این رفتارای هیستریکشو که دیدم واقعاً حالم بهم خورد)
به نظر خیلی از ماها توی این سایت (همانطور که در پست های قبلی اعضا مشهوده) رفتار شما بسیار هیستریک تر است و علامتهای تعجب زیادی در بیننده و خواننده ایجاد میکند. منطقی که پشت این رفتارهایت نداری را هر چند که بخواهی در لفافه کلام و ادبیات منطقی بپوشانی، در رفتار و گفتار شما بعنوان یک فرد خود محور آنقدر محسوس است که موفق نشوی.
مادر و پدرش هی میپرسیدن مگه چی شده.گفتم اصلا حوصله ی توضیح دادن ندارم.همین امشب برش دارین ببرین این دیگه زن من نیست.از یه غریبه هم غریبه تره. مادر و پدر من هاج و واج مونده بودن...آخرش با اصرار پدر و مادرا حاضر شدم اون لحظه دست بکشم از طلاق.حتی مادرش گفت شما که داشتین تدارک عروسی میدیدن گفتم ما نه دخترتون به تنهایی!...
اصلا نمیدونم قراره چی بشه. فقط میدونم حالم ازش بهم میخوره وقتی یادم میاد چه تهمت های زشتی به من و خانواده م زد.