نمایش نسخه قابل چاپ
گوشیش خاموشه و حتی پیامای عذرخواهیم هم نمیتونم بهش بدم روم نمیشه باهاش حرف بزنم خیلی تو شرایط بدیم.. مادرم اصرار داره که طلاقش بدم و میگه فایده نداره ولی نمیتونم جدا شم ازش... اون میخواد زندگی کنه ولی واقعا دلیلش رو نمیدونم...
مادرش بهم گفت تو دست بزن داری و کلی حرف بارم کرد که شاید حقم بود شایدم نبود..
نمیدونم حالم خیلی بده... خانما بیان لطفا بگن چیکار کنم تو این شرایط تا الان نبودم..
چند تا مهرش کردی؟
بی وفا جان مرسی از شما نظر نمیخوام
- - - Updated - - -
البته بهت برنخوره اصلا از پسرا نظر نمیخوام
سلام محمد جان:72: من خیلی بچه ترم که چیزی بگم ولی چون من خیلی به خانمتون احساسه نزدیکی می کنم خیلی شبیمه شاید خیلی از واکنشاشو درک کنم البته شاید اینجوریم نباشه ولی دقیقا منم همین مشکلاتو دارم ببین من نمی خوام تاییدش کنم نه اونو نه تو رو همه میدونیم اون مقصره ولی خوب تو که نمی خوای اروم شی فقط می خوای ؟؟ می خوای مشکلت حل شه و ضمنا جناب بی وفا مردی با طلاق دادن نیست:81: شاید محمد بد عمل کرده .
ببین وقتی بهش می گید من نمی تونم با کسی که دوسم نداره زندگی کنم اون فقط نتونستن زندگیو می بینه و ناراحت میشه می تونستی یه جور دیگه بگی الان اون دنباله معدرت خواهی از تو باشه:227:شما نباید وقتی عصبانید برید مشکلو حل کنید :97: باز در عینه اینکه از هم با خبرید مثله صبح بخیرو اینا ازش دور باشید تا ارووم تر شید و بعد بهش فک کنید وبدنباله حل مشکلتون باشید حالا کاریه که شده ولی به هیچ وجه جلوش کارتونو توجیه نکنید مثلا نگید تو منو عصبی کردی من زدمت :101:بزارید بدونه که دیگه تکرار نمیشه بگید من هیچ توجیه ی ندارم ولی خوب من دوست ندارم تو که همه ی امید زندگیمی برگردی بهم اونو بگی :47:در ضمن الان بشینی به رابطتون فک کنید چون الانم عصبانیید بزارید وقتی ارووم شدید صحبت کنید شما مشکلاتونو حل نمی کنید فقط ازش رد میشید و باعث میشه هی مشکلات دیگه براتون درست شه
شما مشکلاتونو حل نمی کنید فقط ازش رد میشید و باعث میشه هی مشکلات دیگه براتون درست شه
دقیقا درسته منم دیشب بهم همینو میگفتم که باید هر چی تو دلته بگی و واقعا هم داشت خوب پیش میرفت اولش خیلی خوب بود ولی با اون حرفش که تو به نامردی اومدی خواستگاریم خیلی بهمم ریخت ازش خواستم حرفشو پس بگیره ولی گفت حقته...گفت حرف دلم بوده و از ته دل کفتم...
بعدشم که گفتم با کسی که دوستم نداره نمیتونم زندگی کنم گفت میخوای یکی رو برات پیدا کنم تو پارک!!! دیگه نتونستم تحمل کنم و ...:(
خودم بخدا خیلی ناراحتم الانم گوشیش خاموشه خیلی پشیمونم از کار دیشبم خیلی زیاد... شاید باورتون نشه ولی واقعا دست خودم نبود.
ممنون پوما که درکم کردی و احساس همدردی رو بهم دادی
من باور می کنم :18: اون الان بیشتر از شما ناراحته شک نکن:47: به نظرم الان برو قدم بزن یا هر کاری که اروومت می کنه بعد بهش میل بزن که میشه باهم حرف بزنیمو اینا بعدم صرفا ازش عدر خواهی کن بابته کارت ولی طوری نشه که باقی مسایل تحت شعاع قرار بگیره بدنباله گله کردنه حل مشکلم نباش تو این تماس بازم می گم اگه باز عصبی نیستیا اگه حالت اونقدر خوب هست که بتونی یکی دیگر هم خوب کنی سعی کن ارومش کن پسرا که خوب بلدن
خیلی برام جالبه همش به طرف می گیم حرف بزن بعد که حرف میزنه شاکی میشیم کاش بجایه عصبی شدن ازش دلیل می خواستی بعد قانعش می کردی که اشتباه فک می کنه اینجوری که تو کردی فقط بیشتر لج کرد من همیشه حتی وقتی به نظرم خیلی حرفاش ناحقه ولی صبر می کنم حرفاشو بزنه که بفهمم تو مغزش چیه بعد باهاش حرف میزنم :101:
بازم ببین شاید کارشناسا چیزه بهتری بهت گفتن بهش عمل کن ولی هیشکی بهتر از خودت نمی تونه این موضوعو حل کنه یه چیز بزرگه دیگه هم وقتی باهم موندین ادمه دادین یعنی همو دوسن دارین دیگه چرا باورش نمی کنید:43:
میدونم ناراحته ولی گوشیش هم خاموشه روم نمیشه زنگ بزنم خونشون مامانش امروز اخه زنگ زد..
ازش بابت حرفاش ناراحتم ولی خوب نباید اون کارو میکردم به هر حال...
خیلی حالم بده اصلا اروم و قرار ندارم... خودمو هر چی سرگرم میکنم نمیشه... کلافه ام ... خیلی شدید...شما مجردی ولی همین که درک کردی ممنون. امیدوارم بازم خانمای متاهل بیان نظر بدن که بهترین راه تو این شرایط چیه. چون اگر بقیه اعضای خانوادش غیر مادرش بفهمه که هیچی... چطوری اعتمادش رو برگردونم؟
سلام آقا محمد شما تو تاپیک من حرفهایی گفتید که من کمی آروم شدم. واقعا هر کی میاد این سایت همه یه جور مشکلی دارند ونیاز به راهنمایی دارند من مجردم و زیاد نمی دونم چی بگم و از تاپیک های قبلیتون اطلاع ندارم. ولی این و میدونم ازدواج خیلی مقدسه و تنها به بله گفتن خلاصه نمی شه یا چند تا امضاء و یه چیزه عربی خوندن ... ازدواج یعنی تعهد ازدواج یعنی قول دادن به همدیگه . از حرفاتون این و برداشت کردم که به دوست داشتن خانمتون شک دارید یام بهتر بگم مطمئن نیستید؟؟؟ ولی این انتخاب خودتون بوده و شما اشون رو انتخاب کردبد و باید اونقدر سبک و سنگین می کردید و با منطق و تصمیم عاقلانه وارد این ازدواج می شدید. چرا باید اونقدر حریم ها اونم تو دوران نامزدی شکسته شه که خانم برگرده بگه می خوای من خودم واست یکی و پیدا کنم !!!! اینجا هم شما مقصرید و هم خانمتون . چرا باید بحث ها و صحبت ها طوری باشه که احترام ها از بین بره!!! شما الان تو دوره نامزدی هستید یعنی دوره شناخت با اینکه تو کشور ما معنی نداره . پس باید با یه ایمان راسخ و اطمینان از همدیگه بعدها برید زیر یک سقف. چرا دنبال تایید و دوست داشته شدن از طرف مقابل هستید چون این احساس و این دوست داشته شدن رو ما آدما خودمون ایجاد می کنم و بعد طرف مقابلمون با عملش این رو نشون میده. من زیاد از روابط شما اطلاعی ندارم ولی اگه همسرتون رو دوست دارید جوری باشید که ایشون جذبتون بشه. و بحث ها و حرفا طوری نباشه که حزیم ها شکسته شه. اول به خودتون بها بدید و خودتون رو دست کم نگیرید تا این حس به ایشون هم منتقل بشه. یه جا خوندم نوشتید می ترسم خانمم خیانت بکنه؟؟؟؟؟ هیچ چیز بدتر از عدم اعتماد به طرف مقابل نیستید . این افکارو از خودتون دور کنید و برای بهبودی زندگیتون تلاش کنید چون الان دیگه شما متاهل اید و وظیفه بیشتری برای بهبود دادن روابطتون دارید. الان بهترین همدمتون خانمتون هستند با ایشون دردو دل کنید تا ایشون هم جذبتون بشن و بفهمن که برای شما مهم اند. قدر داشته هامون رو بدونیم بعدها پشیمون نشیم
سلام چه خوب که رفتین بیرون ... اما کاش بیشتر راجب خودتون دو تا حرف میزدید یکم صبور باشید و کنترل خشمتونو داشته باشید آقا محمد ...
ناراحت نباشید بازم امکان بیرون رفتن براتون پیش می آد فقط خواهشا قبلش بشینید با خودتون سنگاتونو باز کنید یا شده یه برگه بنویسید که امروز که با همسرتون می رید بیرون قراره کجا برید چه حرفایی بزنید ...
برای همین اونسری گفتم تو اولین دیدارتون یه نامه محبت آمیز همراه با انتظارای مثبت بنویسید و فقط اونروز و باهم باشید بدون بحثی ...
بازم می گم ناراحت نباشید بازم فرصت پیش می آد ولی دیگه دست رو خانومتون بلند نکنید لطفا...
- - - Updated - - -
وقتی راجب یه حرفیشون ناراحت می شید عین همون موضوع خواستگاری که گفتن ازش علتو بپرسین شاید سر حرفای قبل یه برداشتی کردن ...
اما الان آروم باشید و بزارید ایشونم آروم شن بعد با صبر بیشتر برید سمتشون
چی بگم!! خیلی پشیمونم از کارم و از طرفی وقتی یاد توهیناش میفتم سرم داغ میشه و میگم حقش بود...
دیروز بهش پیام دادم و عذرخواهی کردم وبهش گفتم اشتباه کردم ولی دیگه جوابی نداد دیشب هم بهش زنگ زدم خاموش بود ولی بعدش روشن کرد و دوباره تماس گرفتم و جوابی نداد.
امروز نمیخوام بهش پیام بدم تا یکمی اروم تر بشه
خیلی ناراحتم که جلوی همه شرمندم کرد با اینکه من خیلی از بدیهاشو به کسی نگفتم و توهیناشو توی دل خودم نگه داشتم