-
فکر کنم به زودی همسر ایشون میفهمه چون واقعاً غیبت طولانی ایشون حتماً تا حالا شک همسر رو بر انگیخته. اما شما رو مقصر بهم خوردن رابطه شون با همسرشون نمیدونم بلکه مقصر خود این آقاست وقتی 5 روز هفته با شماست شما حق داری بهشون وابسته بشی و بترسی.
پس نگران نباش اگر مشکلی هم پیش بیاد اون باید خودش پاسخگوی فامیل و همسرش باشه چون به قول شما میترسه فامیل طردش کنن . کسی که خربزه میخوره .... فقط دلم به حال پسر 4 سالش میسوزه.
- - - Updated - - -
پس با این شرایط کار داری و ترس از دست دادن ایشون از لحاظ مالی زیاد بجا نیست. گرچه ممکنه شاید حقوقتون کفاف اجاره و ... رو نده.
- - - Updated - - -
چرا برنمیگردین شهر خودتون؟ اصلاً چرا اون جا رو ترک کردین؟ خواهشاً به سوالات کامل پاسخ بدین.
-
صنا جان ایشون کارش بازرسی هست وهمش میرفته ماموریت وحتب زمانی که من نبودم به اجبار از تنهایی شبها توی محل اسکانر میمونده چونکه زنش دنبال دوست و رفیق و خوشی هاش بوده و هست و اهمیتی بهش نمیداده و نیده . البته این حرف ها رو من از خودم نمیزنم بلکه ایشون دوست و همکار دایی خونده من هستن و بارها دایی ام این حرف ها رو گفته و خودش هم نمیدونه که با این مشکل چطور باید کنار بیاد . بهت که گفتم یکی دو روز نیست که میشناسمش بلکه دو سال هست که دارم باهاش زندگی میکنم . اهل دروغ نیست . میگه به موضوع فکر نکن ولی من میشناسمش اون دو روز آخر هفته رو به خاطر پسرش میره خونه و حرف های مردم . خیلی از این موضوع میترسم . یه راهنایی میخوام .یه نفر از شما که تجربه داره بهم بگه اگه بچه دار بشم اوضاعم درست میشه و یا اینکه نه بدتر میشه فردا میش یک زن بیوه با بچه که معلوم نیست چی به سرش میاد . تورد خدا درست راهنمایی کنید . ضمنا شمایی که میگی خودت رو میزاری جای زنش> حرفم با شماست آیا شما هم این رفتار رو میکردی با همسرت که پناه ببره به یه شخص غریبه و اگه ن نبودم احتمالا الان صد تا مریضی مختلف میگرفت چونکه مرد هستش با قدرت جنسی بالا و قیافه خوب ..... . زنش به خونواده اهمیت نمیده تو باشی این رفتار رو میکنی؟؟؟ من این رو به خاطر خودم نمیگم ولی این طور رفتار درست نیست . نمیخوام سخن رانی کنم ولی اگه اون خانم نصف رفتارهای ن رو داشت با همسرش الان نه اون این مشکل رو داشت و نه من . پس لطفا به جای سرزنش و نصیحت راهنمایی درست کنید . شرمنده اگه یه مقدار حرفهام تند بود . باید این حرف ها رو میزدم چونکه خیلی وقته توی دلم مونده
-
آوردن فرزند؟ !!!!
این اشتباه ترین کار و بیراهه ترین راهیه که توی این شرایط میتونی انجام بدی ضمن اینکه واقعاً غرق شدی که زندگی مشترک داری فردا جواب فرزندت رو چه خواهی داد؟ روت میشه؟ خواهر خوبم به این مساله سطحی نگاه نکن. اولین مشکلت و اولین چیزی که علی رغم اینکه تلخه ولی باید بپذیریش و ازش فرار نکنی و ناراحت نشی اینه که جایگاه فعلی خودتو در زندگی اون مرد بدونی و دائم خودتو گول نزنی که یک زندگی واقعی داری و نخوای به این که تو چه شرایطی هستی فکر کنی چون دوست نداری و اینگونه اشتباه بدتری رو رقم بزنی!
پس اول اگه اومدی توی این تالار که کمک بگیری سعی کن از نقاب زندگی زناشویی و دروغ گفتن به خودت بیای بیرون وگرنه هیچ کسی نمیتونه تا وقتی داری به خودت دروغ میگی نه تواین سایت بلکه هیچ جای زندگی کمکت کنه! حرفام تلخ بود ولی باور کن تا وقتی بخوای توی ذهنت زندگی کنیو طوری وانمود کنی که زندگی دائم زناشویی داری غیر از اینکه اول به خودتون و بعد به اون آقا و زندگیش صدمه خواهی زد کاری از پیش نخواهی برد.
پس اول از این لفاف که دور خودت پیچیدی و دوست نداری بیایی بیرون ، بیرون بیا تا بشه کمکت کرد.
-
یکی از دلایلی که از شهرستان اومدم این بود اگه کنار پدرم بودم حتما تا الان هم به فساد کشیده میشدم و هم معتاد میشدم . اومدم مرکز استان که زندگی سالم و بهتری داشته باشم ولی با اوضاعی که من داشتم بدون خانواده و پول کی حاظر به ازدواج میشه و میشد؟ و شما نباید ایشون رو سرزنش کنی چونکه به عنوان یک ناجی بوده برای من چونکه مایت کرده من رو وگرنه با ماهی سیصد میشه اجاره داد ویا زندگی کرد به نظر شما ؟؟؟
- - - Updated - - -
روزنه جان شما میگی از این آقا جدا بشم . حالا مشکل عاطفیش هر چقد ه سخت باشه شاید بتونم باهاش کنار بیام . با مشکل الیم چه کنم ؟؟ ن اگه توی خیالاتم سیر میکردم وزندگی که به این سایت نمی اود و راهنمایی نمیخواستم . واضح و بدون حاشیه بگید چیکار کن ؟؟ با مشکل عاطفی و بعدش مالی چیکار کنم ؟؟/ با اجاره خونه ماهی چهارصد و مخارج زندگی چیکار کنم . چطور با حقوق ماهی سیصد جوابگو باشم ؟؟ بقیه اش رو از کجا بیارم؟؟ واضح بگید؟؟
- - - Updated - - -
یه راهنمایی درست چونکه دیگه تحمل این شرایط برام سخته چونکه از داخل این حرف ها و فکرها دارن داغونم میکنن . شما بگید من چیکار کنم ؟؟؟؟ راه حل میخوام .
-
کسی نگفت جدا شید فقط یادآوری کردیم که بچه دار شدن توی رابطه ای که دوامش مشخص نیست اشتباهه محضه. اگه اون آقا بیاد و از همسر و بچه اش بگذره و بخواد با شما زندگی دائم داشته باشه شما راضی میشی؟ حاضری به قیمت برهم خوردن یک زندگی، یک زندگی بدست بیاری؟ کاری که الان شما میتونید بکنید اینه که اون آقا رو راضی کنید بیشتر از دو روز بره پیش خانوادش تا خانوادش به وجود شما شک نکنن. و فعلاً این رابطه ادامه داشته باشه و شما هم سعی کن بگردین دنبال کاری که درامدش کفاف زندگیتونو بده و از خدا بخوایین کمکتون کنه مطمئن باش اگه دلتو صاف کنی خدا خودش چاره کار رو پیش پات خواهد گذاشت گرچه پایان این رابطه شما رو نمیشه حدس زد ولی حداقل کاری که میتونین بکنید اینه که سعی نکنیم به خاطر شرایط مالی خودمون، حاضر بشیم زندگی فرد دیگه ای بهم بخوره.
- - - Updated - - -
یه جورایی فکر میکنم شما با آوردن بچه ، میخوایید یه تضمین برای نگه داشتن اون آقا به خودتون بدید که این اشتباهه محضه.
بذارید واقعی فکر کنیم و کمی با وجدان! تمام کننده این رابطه شما نخواهی بود اون آقا خواهد بود اینکه اون آقا بین خانوادش و شما در صورت خبر دار شدن خانوادش کدوم رو انتخاب کنه مشخص نیست ولی به قول خودتون احتمالش زیاده که شما رو رها کنه! پس شما باید چکار کنی؟ شمابه فکر موقعیت الان خودت باش زندگی شما اون آقا نیست کم کم از جو زندگی با اون فرد بیا بیرون. بگرد دنبال موقعیت شغلی بهتر و درآمد بهتر. اینکه بگیم نیست و نمیشه و ... تا وقتی سعیتونو نکردی اونم یک سعی جدی و عمیق فایده نداره.
اما حالت دیگه این خواهد بود که اون آقا شما رو انتخاب کنه و با شما زندگی دائم بخواد و این تصمیم اون فرده . پس حالا میبینی که شما زیاد دخیل نیستی میتونی رابطه ایشون رو با خانوادش بدتر کنی و میتونی بهتر کنی قضیه وجدان و شرایط حاضرت میاد وسط.
منطقی تر اینه که فکر کنی ایشون به زودی میرن و از اول هم دائمی نبودن و واقعیت هم همینه پس باید واسه خودت زندگی کنی و کار مناسب و امید واسه زندگی بهتر و از همه مهتر دعا و توکل به خودش داشته باشی. شاد و موفق باشی.
-
سلام دوستان . معذرت از اینکه چند روزی نبودم . همه حرفهای شما رو قبول دارم . دارم به یک رابطه جدید فکر میکنم . میخوام یک رابطه ای روشرو ع کنم و زمانی که از ان رابطه جدیدمطمین شدم اون آقا رو کات کنم تا هم به من وهم به خونوادش صدمه نرسه
- - - Updated - - -
از وقتی صحبت های شما رو شنیدم رابطه ام رو با ایشون خیلی سر و کم رنگ کردم ولی داره خیلی عذاب میکشه و تحمل دیدن ناراحتیش رو ندارم . به نظر شما اگه الان ترکش کنم و به یک رابطه دیگه فکر کنم بهش اسیبی نمیرسه ؟؟؟ لطفا قسمت اخر سوال من رو یک اقا جواب بده چونکه بهتر همدیگرو میشناسن:203::203::203:
- - - Updated - - -
خیلی عذاب وجدان دارم برای ترکش و میترسم از اینکه دلش بشکنه و هیچ وقت هم من رو نبخشه . چونکه من همیشه مدیونش بودم و خواهم بود وضمنا به خاطر اینکه خیلی دوستش دارم و میدونم اونم دوسم داره نمیخوام سختی و عذذاب بکشه . باید چیکار کنم و چطور راه درست رو انتخاب کنم .
-
چرا هیچکی جواب سوال من رو نمیده ؟؟ منتظر هستم دوستان خوبم
-
سلام کاکتوس عزیز
خوبی ؟ کجایی یهو غیبت زد گفتیم شاید از نظرات ما دلگیر شدی.
آسیب که میرسه ولی شما به فکر آسیب نباش شما به فکر خودت باش. چون ایشون وقتی با اون همه تعهد همچین رابطه ای رو شروع کرد باید فکر این دوران عذاب و جدایی اش رو هم میکرده و مطمئنم که کرده چون از ابتدا همون طور که خودتون اشاره کردید قصدشون ، موقت بود.
راه درست هم همینیه که شما پیش گرفتی فقط یک سوال! رابطه جدیدی که شروع کردین یا میخوایین بکنین از جنس رابطه اول نباشه و حتی شبیه بهش. بهتره به فکر یک زندگی دائم باشید و از خدا توی این روزای باقیمانده رمضان بخوایید که حالا که خودتون دارید راه درست رو انتخاب میکنید کمکتون کنه.
موفق و موید باشید.
-
سلام دوست خوبم . نه عزیزم دلگیر نشدم فقط مشکل ارتباطی داشتم که رفع شد . امیدوارم خداوند راه درست رو به من هم نشون بده تا از این بلاتکلیفی راحت بشم . باز هم ممنون از همه شما دوستان خوبم که من رو راهنمایی کردین . امیدوارم روزی برسه که بیام و از زندگی راحت همراه با خوشبختیم بنویسم . به امید و آرزوی موفقیت برای همه دوستان
- - - Updated - - -
اصلا حال خوبی ندارم . داشتم حرف ها و مشکلات دوستان رو میخوندم که یه تاپیک دیدم همون مشکل دوران کودکی و نوجوانی من بود " میخواهم ازدواح کنم ولی می ترسم ":47:
-
من بارها توی سن کم و کودکی مورد سوء استفاده جنسی از دوست و فامیل و غریبه قرار گرفتم . من تا سن 15 سالگی حتی نمدونستم که بکارت یعنی جی . مثل این دوست عزیز که گفته توی سن پایین این بلا سرش اومده . من که دارم تاوان خونواده بی سروسامان رو پس میدم . من هیچ وقت نفهمیدم بکارتم رو چطوری و چه زمان از دست دادم . سن 16 به بعد فهمیدم که چه بلایی سر من اومده . اون موقع خود کشی کردم و نزدیک یک هفته توی کما رفته بودم ولی زنده موندم تا بیشتر زجر بکشم . من حتی هیچ جوابی ندارم که به شوهر موقتم بدم که بارها پرسیده چطوری شده که تو یک زن هستی ولی شناسنامه ات سفیده ؟؟ من هیچ وقت نخواهیم فهمید لذت بکارت یعنی چی ؟؟؟
- - - Updated - - -
همیشه این سوال توی ذهنم هست . خیلی داغونم . شما دوستان اولین کسانی هستید که این حرف ها بهتون گفتم . شاید به این دلیل که دیدم یه نفر دیگه هم این درد رو داره حالا با کمی تفاوت . دارم فکر میکنم من از زندگی چی فهمیدم به جز درد . شما بگید با این همه درد چیکار باید بکنم ؟؟؟؟:203::203::203::54::54::54::54::54: