-
دلیل اصلیش تحویل گرفتن بیش از حد مرداست غذا درست نکردی که نکردی حالا چی شده دلیلی نداشت شوهرت جوش بیاره یا شما اینقدر منت این اقا رو بکشی یه ذره سنگین رنگین رفتار کن طرف مقصره فش داده می ری نازشو هم می کشی البته غصه نخور اشتی می کنید ولی سعی کن احترام خودت رو نگهداری اگه واقعا تو دعوا مقصر بودی برو منت کشی در غیر این صورت خودتو ضایع نکن :81:
-
چقدر شماها خوبید خدا خیرتون بده
اون شب زفتم تو اتاق خوب گریه هام رو کردم ، یک ساعت بعدش اومد گفت تو چه مرگته ( یک جورایی انگار الکی میگفت که ادای من رو در بیاره )، منم هیچی نگفتم گفت بلند شو بیا بیرون ... من هم رفتم ، باهم آشتی کردیم ، اخلاقش خوب شد .... آخر شب وقتی میخواستیم بخوابیم بهش گفتم دلم ازت صاف نشده ، هر چی از دهنت بیرون میاد بهم میگی ... گفتش که حتما تو یک چیزی گفتی که من بهت اون حرف ها رو زدم ... گفتم ولی اگر معذرت خواهی کنی بابت اون حرف ها منم خوشحال میشم ... گفت باشه خوب ببخشید حالا خوبه ؟؟؟؟؟
خلاصه که این طوری تموم شد ، بعد هم بهم گفت دیگه حق نداری بیای بگی گشنمه ، هر وقت گشنه شدی میری یک چیزی برمیداری یا غذا میپزی میخوری ...
واقعا این مردا یک چیزیشون میشه هاااا ، حداقل شوهر من که این طوریه ، دیگه هیچی نیست که بهش گیر بده ، به این حرف من گیر داده بوده...
2 روز دیگه با هم خوب بودیم ، تا اینکه امشب بعد از افطار ازم خواست که یک کاری کنم ،( ببخشید این جا میگم (س ک س) منم هم خسته بودم ، هم سنگین بهش گفتم خسته هستم ، غذا درست کردم، افطار هم کردم سنگینم بزار یکم بشینم بعد ، یکم گیر داد من هم دیدم داره لجبازی میکنه بهش گوش ندادم ... دوباره قهر کرد ... 10 دقیقه بعدش رفتم پیشش ، صورتش رو با یک اخم بدجور از من برگردوند گفتم چیه خوب ؟ گفت منتظرم که تو هم از من یک چیزی بخوای که نشونت بدم ، گفتم خوب اون موقع نمیشد الان چی کار کنم ؟ یکم درک کن ، گفت برو گمشو ... گفتم چی میگی ؟ دوباره گفت برو گمشو ...
ای خدای من ، آخه من حرفم رو به کی بگم ؟؟؟؟ من حرصم میگیره ، من هم برای خودم شخصیت دارم ، غرور دارم ، من آدم هستم ، من هم خسته میشم ، بعد از افطار سنگین میشم ....... چی کار کنم ؟ :47:
ترجیح میدم باهاش قهر باشم تا هم از شر غرغر کردنش خلاص شم ، هم اینکه اگر باهاش آشتی باشم ، یا ازم میخواد کاری انجام بدم یا همش بهش سرویس بدم ، که گشنشه یا میوه میخواد یا ......
الان برای خودش رفت هرچی میخواست برداشت خورد
ولی تحمل این وضعیت رو هم ندارم .
بهترین طرز رفتار با اینگونه مردها چیه ؟ من هم دیگه صبرم یک جایی تموم میشه .
-
سلام دوست عزیز
گفته بودید که با تغییر رفتارتون تونسته بودید روی رفتار همسرتون تاثیر بگذارید، این بسیار عالیه و نشان می دهد که شما زن توانایی هستید و منفعل با زندگیتون برخورد نمی کنی و همسرتون هم آدمی هست که بتونه خودش را اصلاح کنه. حالا چی شده که این قدر از موضع ضعف بر خورد می کنید؟ چرا فکر می کنید علت تمام رفتارهای همسرتون شما هستید؟؟ و شاید دلیل همسرتون برای این رفتارها توی خونه نیست ولی به نظر می رسه عصبانیتش را توی خونه روی شما خالی کرد. به نظر می رسه همسرتون از چیزی ناراحته و بهانه گیری می کنه. همسرتون را کمی به حال خودش بزارید این به این معنی نیست که باهاش قهر کنید. ازش بخواهین دلیل رفتارش را به شما بگه ولی نه با جملاتی مثل چه مرگته؟ و .. که شروع کننده بحث جدیدیه، از موضع ضعف برخورد نکنید. تنها یک نفر در دنیاست که تعیین می کنه که همسرتون چه طور با شما رفتار کنه و اون هم شما هستید.
- - - Updated - - -
سلام دوست عزیز
گفته بودید که با تغییر رفتارتون تونسته بودید روی رفتار همسرتون تاثیر بگذارید، این بسیار عالیه و نشان می دهد که شما زن توانایی هستید و منفعل با زندگیتون برخورد نمی کنی و همسرتون هم آدمی هست که بتونه خودش را اصلاح کنه. حالا چی شده که این قدر از موضع ضعف بر خورد می کنید؟ چرا فکر می کنید علت تمام رفتارهای همسرتون شما هستید؟؟ و شاید دلیل همسرتون برای این رفتارها توی خونه نیست ولی به نظر می رسه عصبانیتش را توی خونه روی شما خالی کرد. به نظر می رسه همسرتون از چیزی ناراحته و بهانه گیری می کنه. همسرتون را کمی به حال خودش بزارید این به این معنی نیست که باهاش قهر کنید. ازش بخواهین دلیل رفتارش را به شما بگه ولی نه با جملاتی مثل چه مرگته؟ و .. که شروع کننده بحث جدیدیه، از موضع ضعف برخورد نکنید. تنها یک نفر در دنیاست که تعیین می کنه که همسرتون چه طور با شما رفتار کنه و اون هم شما هستید.
-
سلام دنیای من عزیز.
من علت های دیگه از جمله شرایط کاری همسرتون و دیگر مسائلی که میتونه اذیتشون کنرو نمیدونم و فقط دارم با توجه به همین دو اتفاق قضاوت میکنم.
عجیب با شما همزادپنداری میکنم!!!!!!
همسر شما هر دوباری که به هم ریخت یک خواسته داشت.
اقتدارش حفظ بشه
دفعه اول ازینکه نتونسته شمارو سیر کنه و غذا فراهم نکرده اقتدارش زیر سوال رفت(البته به ظن خودشون) ، گله از کاستی ها مردهایی مثل همسر منو شمارو به هم میریزه چون میخوان تو ذهن خانمشون کامل باشن (چون در این اتفاق همسرتون مقصر بود که نذاشت شما غذا بپزین و اینکه شما گرسنه موندین عصبانیش کرد)
مورد دوم که پر واضحه! برخی مردا خیلی روی این قضیه حساسن.کافیه یکم ناز کنی یا بگی حالا یک ساعت دیگه... کاملا بهم میریزن چون به عقیدشون مرده و اقتدارش و اجابت همین خواستش!
شما اقتدارشو شکستی که نیازشو درجا جواب ندادی (به طور کلی درین زمینه هیچوقت فاصله ننداز، چون ممکنه سرد بشه درون لحظه و سرخورده بشه حتی موقعی که خیلی شرایطت بده و واقعا نمیتونی ،با شوخی و سرگرم کردنش یک جایگزین براش بذار ولی هرگز رک نگو نه الان حالم خوب نیست باشه بعدا!)
کاملا میفهممت الان چه حالی داری و چقدر هم همسرت عصبانین و با یک من عسل نمیشه خوردش! بذار آرومتر که شد یک رابطه خیلی عالی ترتیب بده و ازش معذرت بخواه که اون لحظه به خاطر اینکه حالت خوب نبوده نتونستی درخواستشو انجام بدی و بگو واقعا فکرشو نمیکردی که اینقدر ناراحت بشه
(من خواهرانه و بی طرفانه میگم عزیزم در مورد دوم مقصر بودی و مورد اول رعایت روحیه همسرتو نکردی)