-
اون دختر چی ؟ می دونم آدمی نیست که بخواد به کسی بدی کنه . می دونم که هنوز خیلی دوستم داره ، اما می دونم اونو کنار نمیذاره . چون انصافش ، مردونگیش اینو میگه . :54: من حالم داره بدتر میشه .
- - - Updated - - -
آره @@@ جان . من می ترسم. نه . نمی ترسم . می دونم . یقین دارم. دیگه هیچ کسی مثل اون دوستم نخواهد داشت. نمی دونی دوست داشتنش چقدر بود. :54: می گفت من اگر این همه ابراز علاقه می کنم به خاطر اینه که تو رو راه بندازم. که توام دوستم داشته باشی. اون خیلی با ایمان بود. اخلاقیاتش شبیه پسرای امروزی نبود. مثل یه بچه روحیه لطیفی داشت.
- - - Updated - - -
اس ام اس زده که مجبور بوده این ازدواج رو انتخاب کنه . میگه داغونم کردی . :54: میگه چرا الان ؟؟؟؟ تقصیر کیه بچه ها ؟؟ من ؟؟؟؟
-
اسمانی احمق نباش. دنبال عشقت برو. یه ماهه دختره چیزیش نمیشه که. مگه عقد کردن؟؟
ببین دوسش داری؟ اگه داری برو جلو. همونقدر که اون صبور بود تو هم صبور باش. امکان نداره دوباره نتونی به دستش بیاری. اگه می خوایش جای گریه بلند شو خودتو تکون بده به خودت بگو حالا نوبت توئه که ناز اونو بکشی.
اگه نمی خوایش ولش کن.
تکلیفتو اول با خودت روشن کن.
-
نه مینوش . عقد نکرده . نمی دونم حتی خواستگاری رفته یا نه . می دونم خانوادش معرفی کرده . دیگه هیچی نمی دونم. گوشیمو خاموش کردم. مدام داره زنگ می زنه . گریه مجال نمیده حرف بزنم باهاش .
-
عزیز جان منم می گم ممکنه همین دوست داشتن شمارو بیشتر زده کنه.ممکنه بعد ازدواج یا وقتی شما هم علاقتونو نشون دادی دیگه این طوری ابراز محبت نکنه. ممکنه اینا فقط حرف بوده باشه و تو عمل یه چیز دیگه و هزار تا امکان دیگه.....
آره شاید هیچ کس دیگه شما رو این طور دوست نداشته باشه ولی با شما تفاهم بیشتری داشته باشه.
-
احساسم برام ثابت شده تو این یه ماه . یه سری موارد هم بود که گفتم به حرفش گوش میدم و کنار میام . یه چیزایی رو هم گفتم میریم پیش مشاور . اون هم می تونه کمکمون کنه . خودش هم اون ماه که حرف زدیم خیلی اصرار کرد. گفت خیلی اشتباها داشتم . گفت میخوام درستش کنم . اما من نیاز به یه بازه زمانی داشتم . می دونستم اگه ازش فرصت بخوام هم تنهام نمیذاره . گفتم نه . به اون گفتم قطعیه . اما برا خودم قطعی نبود. فقط برای ایجاد یه فاصله بود. که از احساسم مطمئن بشم
-
برو جلو. از عشقت نترس. از ابراز احساسات نترس. حتی اگه لازم بود عیبی نداره ببینه که گریه می کنی. نترس.
تنها چیزی که من بهش مطمن نیستم اینه که واقعا دوسش داشته باشی.
اگه دوسش داری مطمنم دوباره به دستش میاری. نترس از هیچی.
گوشیتو روشن کن. باهاش حرف بزن. باهاش راحت باش. از احساساتت بگو. هر چی که لازمه بدونه بهش بگو.
اگه اون عشقته به دستش بیار.
خوشحالم که عقد نکردن.
دختره چیزیش نمیشه. حتی اگه خواستگاری هم رفته باشه بازم نه عاشق هم شدن نه هیچی. تعهد خاصی هم ندارن. تو به فکر خودت باش. بر اساس خودت تصمیم بگیر. خواستگاریشونم که می گی سنتی بوده. تو یه ماه فکر نکنم بشه به این سرعت عاشق شده باشه دختر خانم. برو جلو.
-
دوستش دارم . از اون مشکلات می ترسم . گفتم میریم پیش مشاور. حتی اگه بگه نه ، اگه بگه به درد هم نمی خورید، حداقل با دل محکم تصمیم می گیریم . نه اینجوری . با دو دلی . دو دلی آدمو دیوونه می کنه .
- - - Updated - - -
نمی دونم @@@ جان. هزار تا فکر داره تو سرم می چرخه . حتی حرفای تو . حتی ترس . ترس از اینکه اصرار کنم و ببینم نمیشه . این بار دوستش داشته باشم و بازم نشه . بریم مشاور و مشاور بگه نه . مغزم داره می ترکه . خدایا دو دلی چقد بده . چقد تلخه .
- - - Updated - - -
:54:
- - - Updated - - -
الان از چیزی که مطمئنم اینه که جامعه اون قدر بده که این آدم توش کیمیاست . از این مطمئن شدم که احساسم بهش مثبته . از این مطمئنم که می تونم تو یه سری موارد کوتاه بیام . از این مطمئنم که اونم دوستم داره . اما هنوز یه سری دیگه از موارد مونده . فقط می خواستم در مورد اون ها اول با خودش به تفاهم برسم و بعد با مشاور مطرحش کنم
-
به نظرم ازش یه فرجه کوتاه بگیرید تا قشنگ با خودتون مسئله حل کنید مینوش خانم درست می گن اینجا دیگه جای دودلی نیست این آقا اگه برگرده از یه رابطه برمی گرده و اگر احساس قبلی شما تکرار بشه ضربه بدی می خوره. اصلا" برای این تصمیم عجله نکنید الآن که از علاقتون با خبر شده اگه واقعا" شما رو بخواد صبر می کنه . مشاوره هم عالیه خیلی می تونه کمکتون کنه.
-
میگید چیکار کنم ؟ عمده ترین مشکل من احساسم بود که نمیذاشت بدونم چیه و بعد از اون مسائلی که سرش با هم مشکل داشتیم . مشکلات به اندازه احساسم برام مهم نبود. چون احساس می کردم دوستش ندارم و نمی تونستم اینو بهش بگم ، مشکلات رو بولد می کردم. در حالی که می دونم برای اینکه احساسش رو یه مقداری تعدیل کنم اقدام به حل کردن مشکلات نمی کردم. نمی دونم حل شدنی بودن یا نه . تا حدیش رو می دونم می تونستم کنار بیام . چون به خاطر لجبازی های منم بود. اون مقداری که نمی تونستم رو هم می خواستم با خودش و با کمک مشاور حل کنم . مسئله اصلی احساسم بود. شما میگید چیکار کنم ؟ بهش بگم یه فرجه بده ؟ بعدش چی ؟ اگه مشاور گفت اخلاقیاتتون و فرهنگتون به هم نمی خوره چی ؟ اگه خانوادش اومدن و مشکلاتی پیش اومد چی ؟ به قول شما اگه از یه رابطه برگرده و مسائل دیگه ای تکرار بشه ! اون وقت چی ؟ بهش چی بگم ؟
-
می دونی چرا رفته با کسی دیگه ؟ چون شما رو فراموش کنه
به عنوان یه مرد بگم ، خیلی اذیت شده که این راه رو انتخاب کرده