امروز واقعا دیگه فهمیدم که من واسه شوهرم هیچی نیستم،دلم میخواد بمیرم ،کمکم کنید

ببخشید این که گفتی توصیه به منه یا سوال کلا نفهمیدم یعنی چی

پیشنهاد و سوال باهم:wink:

خوب من که مشکلم حل شد گفتم وقتی تو عقد بودم الان که سر خونه خودمونیم از این مشکلات نداریم داشتم بهت یاد میدادم ناز کن تو زنی ناز داشته باش نمیاد خونه بابات اینا نیاد میدونم ادم شوهرش که نبینه دیونه میشه ولی قول میدم تو اگه یکم تحمل داشته باشی اون کم میاره اصلا ذات مرد ناز کشه ولی خوب حالا برعکس شده:81:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط niloo1

سلام دوست من
منم دقیقا تو عقد این مشکل داشتم بازی انلاین که داشتم از دستش دیونه میشودم و از انطرف نمیتونستم بدونه اون یک شب بخوابم یعنی اصلا خوابم نمیبرد ولی یک روز تصمیم گرفتم به شوهرم گفتم من تو خونه شما راحت نیستم مثل تو که تو خونه ما راحت نیستی من میرم خونمون هروقت دلت برام تنگ شد بیا پیش من یا اینترت بکش خونه ما اونجا ازش استفاده کن و رفتم خونمون اولین شب گفت نمیام ولی یک دفعه نصف شب دیدم امد حالا خونه ما ویلای بود خدا شکر میشد و مزاحم کسی هم نمیشدیم ولی عزیزم بدون اونم بدونه تو نمیتونه زندگی کنه اگر نه میگفت اذیتی برو خونتون منم شب جمعه به شب جمعه میام مثل قدیما ولی نگفته میخواد تو کنارش باشی به مادر شوهر خواهرشوهرتم رو نده نزار روتون باز شه به هم کم کم جرات میکنن بهت بی احترامی کنن اگه خونشونم هستی برو اتاق شوهرت بیرونم نیا نزار زیاد ببیننت من تو دعوا ها همشه سکوت میکنم واقعا جواب میده بعد که امد منت کشی حرفهای که اونموقعه تو دلم بوده میگم چون وقتی اعصبانی اگه چیزی بگم اونم بدتر میکنه اگه خونه مادر شوهرت بود که کلا سکوت کن از همسرت خواهش کن ادمه بحث ببرین بیرون خونه بگو درست نیست ممکن اونها رو ناراحت کنیم و جلو مادرشوهرت حسابی خودتو به شوهرت نزدیک کن(اینها تجربه های منه عزیزم ):18:

---

سلام نیلو جان
مرسی که واسم وقت گذاشتی عزیزم

منم دارم همین کارو میکنم خیلی نمیرم پیششون نمی شینم همش تووو اتاق شوهرم خودمو مشغول میکنم
چند باری پیش اومد که باهام دعوا کرده ولی من سکوت کردم
اما این بار خیلی بهم با این حرفش فشار اومد و نتونستم تحمل کنم

این چند روز اینترنت مشکل داشت نتونستم جوابتون رو بدم ببخشید،فقط می اومد و میخوندم
شوهرم جلوی مامانش اینا منو فقط با اسم کوچیک صدا میزنه نه پسوندی نه .... خیلی از این موضوع هم ناراحتم
اصلا انگار از مامانش میترسه یا کلا از خونوادش میترسه
وقتی میریم فیلم میبینیم نمیاد کنار من نمیشینه
برای من که خوب زبون داره اما واسه خونوادش موش میشه

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ساحل75

خب نمیشه اون خودش بره بازیشو انجام بده و بیاد؟

خودتون اینترنت بگیرید براخونتون

میتونه از کافی نت و گیم نت هم استفاده کنه

---

سلام عزیزم

نه یه سری مشکل داره سیستم خونه مامانم اینا که نمیشه
آره میتونه اما خب دوست داره توو خونه باشع که راحت باشه

عزیزم خیلی مردا همسرشون رو با اسم کوچیک بدون هیچ پسوندی صدا میزنن مگه ایراد داره ؟ حتی خیلی ها که با هم خیلی صمیمی هستن مخفف اسم هم رو صدا میزنن . چه اشکالی داره ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tamanaye man

عزیزم خیلی مردا همسرشون رو با اسم کوچیک بدون هیچ پسوندی صدا میزنن مگه ایراد داره ؟ حتی خیلی ها که با هم خیلی صمیمی هستن مخفف اسم هم رو صدا میزنن . چه اشکالی داره ؟

---

سلام دوست عزیز اشکال اینجاست که هر زنی دوستداره شوهرش بهش تو جمع بیشتر از هر موقعی احترام بزار حداقل یک جان به اسمش اضافه کنه این برای ما خانمها خیلی مهمه

منم خانم هستم ، خوشحال میشم اگر همسرم بهآخر اسمم یک جان اضاف کنه ولی اگر هم اضاف نکنه ناراحت نمیشم .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tamanaye man

عزیزم خیلی مردا همسرشون رو با اسم کوچیک بدون هیچ پسوندی صدا میزنن مگه ایراد داره ؟ حتی خیلی ها که با هم خیلی صمیمی هستن مخفف اسم هم رو صدا میزنن . چه اشکالی داره ؟

---

عزیزم آخه اوایل اصلا اینطوری نبود اوایل عزیزم صدام میزد و یا اگه عزیزم نمیگفت با اسم های خوشگل دیگه صدام میزد
اما حالا فهمیدم دلیل اینکه دیگه اینجوری صدام نمیزنه اینه که خواهر و مادرش حسادت نکنن

حتی وقتایی که من شامشو میپزم و همه کاراشو خودم میکنم اگه خواهر و مادرش کنار ما باشن ازم اصلا تشکر نمیکنه ولی بعدش مثلا مامانش یه تیکه لواشک میاره بهش میده سریع میگه دستت درد نکنه حتی برای همچین کاری چند بار هم ازش تشکر میکنه

اما اگه در همین مورد خونه مامانم اینا باشیم حتما تشکر میکنه ازم

حتی وقتی خونشون هستیم نمیتونه بیاد کنارم بشینه اگه توو جمع خونوادش باشیم

حتی چند باری شده که خیلی ضایع بوده که جلوی خونوادش مخصوصا مامان و خواهرش یه کاری کرده که من فهمیدم از اونا میترسه

مثلا هیچ وقت زمانی که از بازار میایم و خرید کردیم هیچ نایلونی رو دست من نمیده اما فقط کافیه مامان یا خواهرش باشن اون موقع اگه نایلونی 20 کیلو هم وزنش باشه توجه نداره خودم باید برش دارم
اما در همین مورد درباره مامانش برعکسه حتی یه نایلون کوچیک رو اصلا دستش نمیده چه من نباشم چه باشم

چرا ارزش نداري خيلي خوبم داري عزيزم
خودت خوبه يگي جلو مادر و خواهرش اينطوريه. ازشون خب ميترسه.
بزار برين خونه خودتون
مستقل بشين كم كم اون ترسش ميريزه و راحت ميشين. برات اين چيزا مهم نباشه و خودت بزرگوارتر از اين چيزا نشون بده .
من آدم حسود سراغ دارم دقيقا اينطوريه. بعدش با بچه ش يا شوهرش دعوا ميكنه انقده غر ميزنه اعصابشو خورد ميكنه. دوس داري تلافيشو سرت در بياره؟
همه مادر و خواهرها حسودن. خصوصا اينكه پسر يا برادر خوب و با محبتي داشته باشن. دلشون نميخواد با كسي تقسيمش كنن( خدايي من موندم پس چرا براش زن ميگيرن؟؟:162::162:
بزار برين خونه خودتون با حبت زنونه همه چي درست ميشه
مثلا من شوهرمو سرگرم ميكنم نميزارم وقت خالي داشته باشه كه به اونا برسه(خيلي كلكم )
ايشالله خوشبخت بشي عزيزم

سلام پریا عزیزم
ممنون از راهنماییت
منم بیشتر مواقع با خودم میگم اشکالی نداره برم خونه خودم درست میشه
اما خب بعضی وقتا هم خیلی دلم میگیره
واقعا چرا واسه پسرشون زن میگیرن که بعدش اینقدر باعث اذیت و آزار بفیه بشن فپسرشون رو ور دل خودشون نگه دارن راحت تره
فقط امیدوارم که زودتر بریم سر خونه و زندگی خودمون تا از این چیزا راحت شم